@madahi - سید مجید بنی فاطمه.mp3
6.05M
🎶 واحد
📖 گنبد ندارد نام و نشانی...
👤 سید_مجید_بنی_فاطمه
🏴 ویژه تخریب_قبور_بقیع
🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@shahid_gomnam15
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
✨بِـســمربّالشُّهداوَالصدّیقین✨
💠 هدفها یکی است، قدر همـدیگـر را
بدانید، دوستی و اخوت اسلامی را پیشه
خـــود سازید.
#شـهیــــد محمّـدمهـدی کازرونی🌹
یاد شهیدان گرامی باذکر نورانی #صلـوات
اَلّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهم
#باشهـــداءتـاظهـــور🤲یاصاحبالزّمان
─┅═✧❁°🤍(یازهــرا(س°❁✧═┅─
📷 تصویری از جلسه حضرت آیتالله خامنهای و فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران در جریان بازدید معظمله از یگانهای ارتش و سپاه پس از پایان جنگ در مرداد ۱۳۶۷
🌷 انتشار به مناسبت ۲۹ فروردین، #روز_ارتش جمهوری اسلامی ایران
┏━━
چند روز پیش از شهادت شهید باب الخانی والدین همسرشان به زیارت حضرت زینب ( س) امده بودندو قرار بود بهمراه انان به مرخصی برگردد ولی شدت شوق دیدار معبود چنان شد در ۲۸ بهمن ۹۸ (در روزی که بزرگراه حماه به حلب در استان ادلب از دست دشمن ازاد شد) به شهادت میرسد
و در روز ۲۹ بهمن مراسم وداع رزمندگان مدافع حرم با پیکر شهیددر حضور خانواده اش در دمشق برگزار شد و پیکرخونینش در روز ۳۰ بهمن یعنی درست در روزی که بعد از هشت سال در فرودگاه حلب پرواز مسافری بر زمین نشست ، هواپیمای حامل پیکر این شهید عزیز به بهمراه خانواده اش از دمشق به هوا برخواست و به موطن خود بازگردید
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قسمتی از مستند #ماموریت_ابراهیم
شهید مدافع حرم حمیدرضا باب الخانی🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برای خدا !
🌷خاطره مهدی باب الخانی
#پدر_شهید مدافع حرم حمیدرضا باب الخانی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
#رفیق_شهیدم!
توی این وانفسای دنیا فراموشت نکردم!
توی شلوغی قیامت فراموشم نڪن...🌾
#شهید_ابراهیم_هادی 🌹
"یادش با صلوات"
🥀هر که شد گمنام تر،
زهرا(س) خریدارش شود
بر درِ این خانــــــه
از نام و نشـان باید گذشت...
قرار دلهای بیقرار
مهمان حضرت زهرا (س)
#شهید_جاویدالاثر_ابراهیم_هادی
🔸اخلاق عملی را باید از ابراهیم هادی آموخت.
در ارتفاعات کوره موش چهار اسیر گرفتیم و قرار بود بعد از چند روز تحویل پادگان ابوذر بدیم. یک اتاق آهنی در میان حیاط وجود داشت همه پیشنهاد دادن که اسرارا در آنجا نگهداری کنیم.
اما ابراهیم آنها را آورد داخل اتاق هر غذایی که میخوردیم بیشترش را به اسرا میداد و میگفت این ها مهمان ما هستند. بعد از چند روز برای آنها لباس تهیه کرد و آنها را راهی حمام کرد.
بعد از اینکه قرار بود اسرا را تحویل دهیم همه ی آنها به ابراهیم نگاه میکردند و گریه میکردند و التماس میکردند کنار ابراهیم بمانند.
🍃واین است نشانه ی اخلاق و رفتار خوش.