eitaa logo
شهید گمنام
3.5هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
6.9هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
📄فرازی از وصیت‌نامه شهید: آرى انسان در طول زندگى خود دائم درحال آزمايش است و ارزش او بستگى به عكس‌العمل او در برابر آن آزمايش است براى ماندن و هميشه زندگى كردن بوجود نيامده و آمدن او براساس (الدنيا مزرعه الاخره )بوده است. و بايد از فراز و نشيبها عبوركند تا خدا را ملاقات كند و بايد خدا را بشناسد تا خود را بشناسد و چون خدا را شناخت عاشقش میشود و در راه او جان را فدا می‌کند شهید محمد علی عفت فخرآبادی🌱 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج🍃 @shahid_gomnam15
جامانده ایم و شرح دل ما خجالت است زائر شدن، پیاده، یقینا سعادت است ویزا، بلیط، سهم رفیقان و سهم من آری فقط پیامک "هستم بیادت" است یک اربعین غزل، به امید عنایتی این بغض من اگرچه خودش هم عنایت است چیزی برای عرضه ندارم مرا ببخش تنها غزل، نشانه‌ ی عرض ارادت است... ما هیچ، ما گناه... فقط جانِ مادرت امضا کن آخر، عاقبت ما شهادت است باشد حسین، کرب و بلا مال خوبها یک مُهرِ تربت از تو برایم کفایت است. : گفت خداحافظ و رفت دلِ من پشت سرش کاسه ی آبی شد و ریخت @shahid_gomnam15
▪️حتما بخونید تا بدونید داعشی ها محاصره‌اش کردن تا تیر داشت مقاومت کرد و جنگید، تیرش که تموم شد، داعشی‌ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش ‌ همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود خلاصه اینقدر این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد. ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد... تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌ی زمین 🥀فهمیدن حاج قاسم توی منطقه هستش برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش کم‌کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش میگفتن به حضرت زینب فحاشی کن پشت بیسیم اینقدر یواش یواش بریدند. که ۴۵ دقیقه طول کشید... 😭 ولی از اولش تا لحظه‌ای که صدای خرخر گلو اومد این پسر فقط چند تا کلمه گفت : اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی... اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب... اصلا من آمدم سرم رو بدم... یا علی یا زهرا... میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد. بعدشم سر رضا رو گذاشتن تو جعبه و فرستادن ‌برای حاج قاسم... 😔 امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان، چقدر سرها و خونها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم... 🌷شهیدرضااسماعیلی شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون ثواب امر به معروف و نهی از منکرهایمان در مورد حجاب رو تقدیم به شهید اسماعیلی عزیزمون میکنیم خواهرم حجاب فاطمی،،برادرم غیرت علوی مردم بدونید امنیت اتفاقی نیست 🥀شهید رضا اسماعیلی شادی ارواح مطهرهمه شهدا به خصوص تیپ فاطمیون صلوات سلام‌بـــَر‌شُهَـدآ🌷🕊 مدافعان_حریم_آل_الله یادشهداباصلوات🥀 @shahid_gomnam15❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥حسینی ترین جامانده اربعین 💔😔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به دادِ ما نرسی، داد می زنیم: “حسین؏” مگر حسین؏ دوباره به دادِ ما برسد .. 🖤 @shahid_gomnam15🕊
برای ما هزاران گام برداشت... به یادش قدم بردار زائر🌸 @shahid_gomnam15🕊
°●💚🌿●° شهادت خوب است اما تقوا بهتر... 🕊 @shahid_gomnam15🕊
زندگی به سبک شهدا خونسردی بچـه‌هـای محـل مشغـول بازی بودند که ابراهیـم وارد کوچه شد. بازی آن‌قدر گرم بود که هیچ‌کس متوجه حضور ابراهیم نشد. یکی از بچه‌ها توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد؛ اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد، محکم به صورت ابراهیم خورد. بچه‌ها بی‌معطلی پا به فرار گذاشتند. با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت، باید هم فرار می‌کردند! صورت ابراهیم سرخِ سرخ شده بود. لحظه‌ای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد. همین‌طور که نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستی‌اش درآورد؛ کنار دروازه گذاشت و داد زد: «بچه‌ها کجا رفتید؟! بیایید براتون گردو آوردم». ابراهیم هادی 📚کتــاب سلام بر ابراهیم، ص41-40 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹