#شهیدانه‹.🕊💚.›
رفیقجان!'
بهتابوتشهدادقتڪردهایاینروزها؟!
سنشونرودیدین؟
هجده، نوزده،بیست،بیستُیڪو . . .
#مـاکـجاییـم؟! 🚶🏿♂
#تلنگر
@shahid_gomnam15
#پروفایل 🌱📸
گاه گويم که بنالم ز پريشانی حالم
بازگويم که عيانست چه حاجت به بيانم ..
@shahid_gomnam15
در تربیت فرزندانم سعی کردم با آن ها حرف بزنم و از روش و مشی شهدا و خاطرات گذشته برایشان بگویم. حتی مجبورشان می کردم که حرف بزنند و ساکت نباشند. البته محمد رضا که بزرگ تر شد، شاید خیلی از حرف هایش را نمی گفت. اما من آرام آرام از زیر زبانش بیرون می کشیدم تا حرف بزند. به این شکل فاصله ها بینمان کمتر می شد.
#مادر
#شهید
#مدافع_حرم
#محمد_رضا_دهقان_امیری
@shahid_gomnam15
رفع بلا اخرالزمان.pdf
1.06M
⭕️ دعایی برای ارامش مومنین
دعای جوشن صغیر
#التماس_دعا
@shahid_gomnam15
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام برابراهیم❤️
🔅می شود در انتهای یک کانال
تنها برای خدا جان داد
و نامت در امتداد تاریخ
بر جان ها نقش بندد
گمنامی بجوییم ...🔆
#شهیدگمنامابراهیمهادی
@shahid_gomnam15
چرا ابراهیم هادی؟.mp3
10.32M
چرا ابراهیم هادی اینجوری دل میبره؟
🎤روایتگری حاج حسین یکتا درباره
#شهید_ابراهیم_هادی در کانال کمیل...
التماس دعای شفاعت
@shahid_gomnam15
شهید گمنام
چرا ابراهیم هادی اینجوری دل میبره؟ 🎤روایتگری حاج حسین یکتا درباره #شهید_ابراهیم_هادی در کانال کمیل.
💔😔حتما گوش بدید
با ما همراه باشید
در زمان غیبت امام زمان (عج) چشم و گوشتان به ولی فقیه باشد تا ببینید از آن کانون فرماندهی چه دستوری صادر می شود.
#شهید
#مهدی_زین_الدین
@shahid_gomnam15
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
هشتمین روز (20بهمن) چله ی ختم صلوات مون هدیه به روح مطهر #شهید_مصطفی_احمدی_روشن سلامتی و تعجیل در فرج حضرت مهدی (عج) میباشد #ختم_صلوات دست جمعی مون روزانه ۱۰۰ مرتبه
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱
گروه ختم صلوات مون
⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷
#قسمت_سی_هفتم
جماعت زیادی میان حیاط کاروان سرا آتش روشن کرده اند و دور آتش حلقه زده اند . برخی همان جا که نشسته اند ، سفره انداخته اند و شامشان را همان جا خورده اند . آن که به آتش نزدیک تر است ، خواجه الماس است . بر کنده درختی ضخیم نشسته و کنارش خادمی گوش به فرمان و دست به سینه ایستاده ! خواجه الماس مردی قد کوتاه و فربه است که دستار به سر بسته و در حال خوردن خوشه ای انگور است . گاهی از دانه های انگور چند دانه جدا می کند و به دست خادم می دهد . خادم هر بار تعظیم کوچکی می کند و دانه ها را به دهان می گذارد . جماعتی که شام خورده اند ، مشغول جمع کردن سفره ها و ظروف هستند . خادمان کاروان سرا میان جمعیت می چرخند و امور مسافران را پیش می برند . کم کم سفره ها جمع و صدا ها خاموش می شود . دور تا دور کاروان سرا را حجره های کوچکی ساخته اند و بالای سر هر حجره ، مشعلی روشن کرده اند . شعله ها توی نسیم شبانه می لرزد و با ساده ها بازی می کنند . عده دیگر از مردمان و مسافران ، بی خیال از این جماعتی که دور آتش نشسته اند ، میان و برابر حجره های خود یا خوابیده اند ، یا مشغول گفت و گو هستند . از یکی از حجره ها صدای صوت قرآن می آید . توی حجره دیگری دو نفر به نماز ایستاده اند . از حجره ای دیگر صدای خنده بلند است ، در حجره ای دیگر چند نفر خوابیده اند . حجره ها زیاد است . خالد و ابو حامد و سلیمان کنار آتش ، برابر خواجه الماس نشسته اند و به حرف های مردی که ایستاده گوش می دهند . همه سر ها طرف آن مرد راوی چرخیده و با دقت به او گوش سپرده اند !
_ پس از تمام شدن حج ، جبرئیل بر رسول خدا نازل شد و از جانب خدا برایش پیام آورد که دوران پیامبری تو به پایان رسیده و باید اسم اعظم و آثار علم و میراث انبیا را به علی بن ابیطالب بسپاری که او اولین مومن است !
ادامه دارد...
#کتاب_مخفی
@shahid_gomnam15