eitaa logo
شهید گمنام
3.4هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
6.4هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
اگه میخوای پرواز کنی،باید دل بکنی از دنیا ُ تعلقاتش... تو سجده آخر نمازهاش این دعارو میخوند: اللهم اَخرِج حُبَّ‌الدُّنیـا مِن قُلُوبِنا! شهیدمحمدرضاالوانی🌸 @shahid_gomnam15
♨️ به اطلاع شما عزیزان رسانده می شود ان شاالله هر روز رأس ساعت ۱۵ با مستند تصویری شهیدانه (معرفی یک شهید ) با ما همراه باشید. 🔰لیست قسمتهای مستند شهیدانه هر روز بروز رسانی می شود.. مستند شهیدانه 1⃣ مستند شهیدانه 2⃣ مستند شهیدانه 3⃣ مستند شهیدانه 4⃣ مستند شهیدانه 5⃣ مستند شهیدانه 6⃣ منتظر مستندهای بعدی ما باشید...✅ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مستند_شهیدانه 7⃣ 🎞 همچنان_گمنام 💠 مدافع_اسلام 🌷 شهید_علیرضا_رحمانی 🇮🇷 از رفسنجان •┈•••✾🌷🕊🌷✾•••┈• تمامی قسمتهای شهیدانه همچنان گمنام: شهیدانه: زندگی_به_سبک_شهدا
آقا ما هیچی نمی‌خوایم ازتون.. همین فقط بذار دم خونتون باشیم همه چیزِ عالم همینه آقا مارو مشغول کسی نکن... همه تو این عالم مشغولن دیگه ماهم مشغول تو باشیم یاصاحب‌الزمان🌸 سه_شنبه_های_مهدوی♥️ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 ممکن است خدا بی‌حجاب‌ها را بیامرزد اما بدحجاب‌ها را نیامرزد...! 🎙 سخنرانی معرفتی استاد قرائتی @shahid_gomnam15
Mohammad Hossein Haddadian - Halalam Kon.mp3
3.5M
این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه🥀 التماست میکنم بیشتر بمون علی غریبه🥀😭😭 حلالم کن🕯🥀 🎙محمد حسین حدادیان آجرک‌الله‌یا‌بقیه‌الله‌🏴 ‎‎‌‌‎
°●💚🌿●° حجت بسیار دست و دلباز و مهربان بود. بعدها در یک سوپرمارکت نزدیک حرم شیفت شب تا صبح کار می‌کرد و حقوقش آن زمان روزی ۲۵ هزار تومان بود و هیچ پولی برای خودش نگه نمی‌داشت. هرچه می‌گفتم لباس و... برای خودت بگیر ، می‌گفت: این خرجی خانه است. اگر خودم برایش ژاکت و یا لباسی می‌خریدم ، بعد از چند وقت می‌دیدم ژاکتش نیست. وقتی می‌پرسیدم ، می‌گفت: دوستم سردش بود و لباس گرم لازم داشت. می‌گفتم: مادرجان خودت چی؟ می‌گفت: مامان دل به مال دنیا نداشته باش... به روایت از مادر بزرگوارِ شهید_حجت_کاظمی 🕊 ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ ▪️آجرک الله یا بقیة الله فی مصیبة جدتک فاطمة الزهرا سلام علیها فرا رسیدن ایام فاطمیه و ایام شهادت جانسوز و جانگذار ام الائمه حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بر عموم شیعیان تسلیت میگوییم.🖤 التماس دعای فرج اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج فاطمیه ایام_فاطمیه🏴 ‎‎‌‌‎‎@shahid_gomnam15
﴿آیــــّـت الله بِهجـــَّــت (ره)✿ ﴾: «نمـــــٰـــــآز 𔘓↡↡» ↶مِثـــــل لیـــــمو شیـــــرین أســـــت، ↷ ⇇هَـــــرچہ أز أوّل وَقـــــت دور شَـــــود۔۔ ◇ تَلـــــخ تـَــــر مےشَـــــود.⇉ □هــَـــر کہ عـٰــــادت بہ تـــــأخیـــــر نمــٰـــازهــٰـــا کـَــــرده، ⇠خــُـــود رٰا بـــَــرٰا؎ تـَــــأخیـــــر، دَر اُمـــــور زِنـــــدگے آمـٰــــاده کـُــــند!!𑁍➺ نماز نماز_اول_وقت کلام_بزرگان @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام‌صادق‌علیہ‌السلام: ملک الموت از کسی که از نمازش محافظت می‌کند، (نماز را اول وقت می‌خواند) شر شیطان را در هنگام مرگ، (در زمانی که می‌خواهد ایمان انسان‌ها را بگیرد)، دفع کرده و شهادتین (شهادت به یکتایی خدا و نبوت پیامبر اکرمﷺ را به او تلقین می‌کند..✨ مُؤمِن‌یِوَقت‌نَمازِت‌اَزوَقتِش‌نَگذَرِهـ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پست_ویژه استوری_مذهبی🕊️🌸 عشق یعنی ضربان حرم . . بیاد سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی💚 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نصب کتیبه‌ی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بر سر در ایوان نجف در حرم مطهر امیرالمومنین علی علیه‌السلام همزمان با ایام_فاطمیه ۱۴۰۳ 🍃🕊🍃@shahid_gomnam15
💢 همراهان گرامی جهت دسترسی به قسمتهای مختلف رمان عشق در یک نگاه از طریق لیست زیر اقدام نمایید. قسمت اول ✾✾✾✾✾✾ قسمت نهم قسمت دوم ✾✾✾✾✾✾ قسمت دهم قسمت سوم ✾✾✾✾✾✾ قسمت یازدهم قسمت چهارم ✾✾✾✾✾ قسمت دوازدهم قسمت پنجم ✾✾✾✾✾ قسمت سیزدهم قسمت ششم ✾✾✾✾✾ قسمت چهاردهم قسمت هفتم✾✾✾✾✾ قسمت پانزدهم قسمت هشتم ✾✾✾✾ قسمت شانزدهم قسمت هفدهم✾✾✾✾قسمت هجدهم قسمت نوزدهم✾✾✾✾ ✅این لیست هر روز بروز رسانی می شود. ❣ با ما همراه باشید هرشب رأس ساعت ۲۱ ادامه رمان عشق در یک نگاه @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عظمت حضرت زهرا(س) در روز قیامت!😭 حجت الاسلام👇 عالی🎙 سخنرانی🔊 فاطمیه🏴 فاطمیه_سلام_الله_علیها @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهج البلاغه حکمت 314 - روش برخورد با متجاوز وَ قَالَ عليه‌السلام رُدُّوا اَلْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ فَإِنَّ اَلشَّرَّ لاَ يَدْفَعُهُ إِلاَّ اَلشَّرُّ🌸🍃 و درود خدا بر او، فرمود: سنگ را از همان جايى كه دشمن پرت كرده، باز گردانيد، كه شر را جز شر پاسخى نیست 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 @shahid_gomnam15❤️
ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست...❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازم بوی فاطمیه . . .🥀 کم کم دوباره صدای مهدی رسولی توی کوچه خیابون ها میاد. چقدر شهید داشتیم که با توسل به حضرت زهرا(س) در ایام فاطمیه ، رزق شهادت رو گرفتن. انشاالله نصیب ما بشه.🌱 🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌ شهید یوسف قربانی🌹🕊 شهیدی که دردنیا هیچکس را نداشت و برای آب نامه‌ می‌نوشت 🔹محل تولد: زنجان تاریخ تولد: ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ نام عملیات: کربلای۵ منطقه عملیاتی: شلمچه 🔹در ۶ ماهگی پدر، در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادربزرگش و برادرش را در تصادف از دست داد؛ زمانی هم که شهید شد، غریبانه دفنش کردند 🔹چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از هم‌رزمان خبرنگارش از او پرسید: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج) 🔹 نامه برای آب... گ هم‌رزم یوسف می‌گوید: هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد! با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. 🔹یک روز گفتم یوسف جان برای کی نامه می‌نویسی؟ نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ 🔹دست مرا گرفت، قدم‌زنان کنار ساحل اروند بُرد، نامه را از جیبش درآورد، و داخل آب انداخت! چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم، کسی را ندارم که 🔻به یادش فاتحه و صلوات به روح مطهر این شهید عزیز هدیه شود🥀 @shahid_gomnam15❤️
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌿 آنچه که مهم است حفظ راه شهداست یعنی پاسداری از خون شهدا. این وظیفه اول ماست. در قـبال شهـدا همہ هم موظّفیم نه این که بعضی وظیفه دارند و بعضی نه... 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 مقام‌_معظم‌_رهبری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
به وقت رمان عشق در یک نگاه😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 عشق در یک نگاه💗 قسمت20 رفتم سمت زمانی سرم پایین بود و سلام کردم زمانی: سلام، زیارت قبول - خیلی ممنونم زمانی جلو حرکت کرد و من پشت سرش ،حتی یه بار هم به پشتش نگاه نکرد خوب این چه اومدنیه،میاومد و من گمش میکردم تو این جمعیت ،همینجوری میرفت؟ رسیدیم هتل و تشکر کردم رفتم سوار آسانسور شدم انگار سرم داشت گیج میرفت به زور خودمو به اتاق رسوندم روی تخت دراز کشیدم غذای کنار تختمو نگاه کردم به زور چند تا قاشق خوردم که فشارم نیافته بعد سه روز رفتیم سمت کربلا وداع با حرم امیر المومنین خیلی سخت بود انگار یه چیزی رو جا گذاشته بودم تو حرمش توی راه به خاطر غذایی که نخورده بودم حالم بد شد و بیحال شدم چشمامو به زور باز کردم دیدم به دستم سرم وصله و خانم موسوی بالای سرمه موسوی: خوبی نرگس جان؟ - چی شده؟ موسوی: چقدر گفتم که غذاتو بخور ،گوش نکردی ، اینم شد حال و روزت - شرمنده ببخشید موسوی: دشمنت شرمنده ،یه نیم ساعت دیگه سرمت تمام میشه میریم - بچه ها کجان؟ موسوی: اقای حسینی اونا رو برد هتل ،تو هم سرمت تمام شد با هم میریم بعد تمام شدن سرم سوار ماشین شدیم ورفتیم سمت هتل اقای حسینی و ساجدی و زمانی بیرون هتل ایستاده بودن از ماشین پیاده شدیم اقای حسینی اومد سمتمون : خوبی دخترم؟ - ممنونم بهترم رفتیم داخل هتل سوار آسانسور شدیم ،توی آسانسور اقای زمانی سرش پایین بود و زیر لب زمزمه ای میکرد در آسانسور باز شد و من و خانم موسوی خداحافظی کردیم و رفتیم توی اتاقمون ••••• 🍁نویسنده: فاطمه ب🍁 • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 عشق در یک نگاه💗 قسمت21 نزدیک اذان مغرب بود خواستم آماده بشم خانم موسوی: نرگس جان تو امشب استراحت کن ،فردا میبرمت حرم - من خوبم ،خانم موسوی خانم موسوی: عزیزم به حرفام گوش کن - چشم خانم موسوی: واسه شامم نمیخواد بری پایین ،به بچه ها میسپرم که برات غذا رو بیارن بالا ،حتمن میخوریاااا - چشم خانم موسوی: چشمت بی بلا با رفتن خانم موسوی رفتم لب پنجره ایستادم از پنجره اتاق میشد گنبد طلایی حرم امام حسین و دید از راه دور سلامی دادم و دراز کشیدم رفتم حمام یه دوش گرفتم ،لباسامو عوض کردم روی تخت دراز کشیدم گوشیمو پیدا کردم نت و روشن کردم ،رفتم داخل تلگرام چه خبره ،یه عالم پیام پیام زهرا رو باز کردم یا خداا منو بست به فوحش حقم داشت از وقتی اومدیم خبری بهشون ندادم یه وویس براش فرستادم:سلام زهرا جان ،شرمندم به خدا ،یادم رفت از خودم خبری بدم تو خوبی؟ آقات خوبه، مامان و بابا خوبن؟ بعد چند دقیقه جواب داد: سلام و درد ،کجایی تو معلوم هست؟ چرا یه خبر نمیدی تو ،شانس آوردیم که خانم موسوی لااقل همراته وگرنه تا الان چند بار باید زنده میشدیم و میمردیم ،دختره ی خل - وااییی زهرا یه نفس داری میریااا،من که گفتم ببخشید خودت بیا اینجا ،دیگه هیچ کسی به فکرت نمیرسه زهرا: دیوونه الان ما کسی هستیم ، کجایی الان - تو هتلم ،دارم استراحت میکنم زهرا: غذا میخوری؟چه سوال مسخره ای ،معلومه که نه - زهرا باروتت تنده هااا ( صدای در اتاق اومد) - زهرا جان بعدن باز بهت پیام میدم فعلن یاعلی - کیه؟ خانم اصغری ،زمانی هستم - امرتون؟ زمانی: خانم موسوی گفتن براتون غذا بیارم چادرمو سرم کردم رفتم درو باز کردم - سلام زمانی: سلام ببخشید ،غذاتونو آوردم، بفرمایید ظرف غذا رو ازش گرفتم - خیلی ممنونم میخواستم درو ببندم زمانی : ببخشید خانم اصغری - بله بفرمایید (یه بسته تو دستش بود ،پسته و بادام داخلش بود ) زمانی: بفرمایید - نه خیلی ممنون زمانی: مطمئنم که غذاتونو نمیخورین باز،حیفه این همه راه اومدین ،نتونین زیارت کنین ( بسته رو گذاشت روی ظرف غذا و رفت ) ••••• 🍁نویسنده: فاطمه ب🍁 • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📝』حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند. با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟ می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود. فرستاده بود دنبالم. رفتم سنگر فرماندهی. گفت: می خواهم شعر “کبوتر بام حسین (ع)” را برایم بخوانی. گفتم: قصد دارم دیگر این شعر را برای کسی نخوانم. برای هر کسی که خواندم شهید شده. گفت: حالا که این جوری است حتما باید بخوانی. دلم می خواد کبوتر بام حسین بشم من/فدای صحن و حرم و نام حسین بشم من دلم می خواد زخون پیکرم وضو بگیرم/مدال افتخار نوکری از او بگیرم وسط خواندن حال و هوای دیگری داشت و صدای گریه هایش سنگر را پر کرده بود. دلم می خواد چو لاله ای نشکفته پرپر بشم/ شهد شهادت بنوشم مهمون اکبر بشم وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا. 🗣❥راوی:حسین یکتا و علی مالکی 📚❥کتاب مربع های قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا @shahid_gomnam15❤️
🕊🌷 پروردگارا واژه شهید چیست؟! که رویِ هر جوانی میگذاری این چنین زیبا میشود... شهید | مجید قربانخانی🌹🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎ @shahid_gomnam15❤️