✍مے گویند:
دل به دل راه دارد . . .
من تو را #دوست_دارم؛
دوست داشتنی که طعم آشنا دارد،
دوست داشتنی به #لطافت_باران
تو مرا یار و همراه باش...
برادر شهیدم
#شهید_ابراهیم_هادی
🌷سلام صبحتون شهدایی🌷
💚@shahid_gomnam15
🌸 بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
دومین چلمون
روز بیست و چهارم (۱۸فروردین)
چله ی ختم صلوات مون برای
سلامتی و تعجیل در فرج حضرت مهدی (عج) میباشد #ختم_صلوات دست جمعی مون روزانه ۱۰۰ مرتبه
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🌱
گروه ختم صلوات مون
⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
شهید گمنام
پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه ُ هاي كرد از لباس من خوشش آمد. من هم هديه دادم به او! ســاعتش ر
براي اولين عملياتهاي نفوذي در عمق مواضع دشمن آماده شديم. ابراهيم،
جواد افراســيابي، رضا دستواره و رضا چراغي و چهار نفر ديگر انتخاب شدند.
بعد دو نفر از كردهاي محلي كه راهها را خوب ميشناختند به ما اضافه شدند. به
اندازه يک هفته آذوقه كه بيشتر نان و خرما بود برداشتيم. صلاح و مواد منفجره و
مين ضد خودرو به تعداد كافي در كوله پشتيها بسته بندي كرديم و راه افتاديم.
از ارتفاعات و بعد هم از رودخانه امام حسن عبور كرديم. به منطقه چم
حســن(ع) وارد شديم. آنجا محل اســتقرار يك تيپ ارتش عراق بود. ميان
شيارها و لابه لای تپه ها مخفي شديم.
دشمن فكر نميكرد كه نيروهاي ايراني بتوانند از اين ارتفاعات عبور كنند.
براي همين به راحتي مشغول تهيه نقشه شديم.
سه روز در آن منطقه بوديم. هرچند بارندگيهاي شديد كمي جلوي كار ما
را گرفت، اما با تلاش بچه ها نقشه هاي خوبي از منطقه تهيه گرديد.
ِ پس از اتمام كار شناسايي و تهيه نقشه، به سراغ جاده نظامي رفتيم. چندين
مين ضد خودرو در آن كار گذاشتيم. بعد هم سريع به سمت مواضع نيروهاي
خودي برگشتيم.
هنوز زياد دور نشــده بوديم که صــداي چندين انفجارآمــد. خودروها و
🌷رفیق شهیدم🌷
ادامه دارد
@shahid_gomnam15
🍃مے گویند:
دل به دل راه دارد . . .
من تو را #دوست_دارم؛
دوست داشتنی که طعم آشنا دارد،
دوست داشتنی به #لطافت_باران
✨تو مرا یار و همراه باش...✨
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
#شادی_روحش_صلوات 🌷
@shahid_gomnam15
شهیدی که عاشق و فدایی حضرت امام حسنمجتبی علیهالسلام بود
❤️تمام هم و غمش نشر معارف الهی و کمک به مستمندان بود، خود را فدایی حضرت امام حسنمجتبی میدانست و غربت حضرت دلش را به درد میآورد.
آنقدر صبور بود که توهینهای معلمش به شال و لباس عزای مولایش هم او را از مسیر حق منحرف نکرد و مانند اربابش امام مجتبی، دندان بر جگر گذاشت و اعتراضی نکرد.
محمد آنقدر در مسیر حق ذوب شده بود که اسرار را میشنید، مستجاب الدعوه شده بود و با ایمان کامل شهادتش را طلب کرد.
دعایش را که پذیرفتند، با غسل و لباس پاکیزه به دیدار معبودش رفت.
شهيد محمد مهدوی ۱۶ بهمن ماه ۱۳۶۶ در شيراز چشم به جهان گشود. او فرزند اول خانواده بود.
دانشجوی رشته مهندسی نفت بود و همزمان در دانشگاه پيام نور، رشته مديريت صنعتی و در دانشگاه علوم قرآنی غدير در رشته تفسير قرآن تحصيل میکرد.
وی سرانجام در ۲۴ فروردین ۱۳۸۷، در حسينيهی رهپويان وصال شیراز بر اثر بمبگذاری گروهک تروریستی تندر، به شهادت نائل آمد.
@shahid_gomnam15