eitaa logo
شهید گمنام
3.5هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
روز پاسدار رو به اونایی تبریک میگم که سیستم اجازه نمیداد استخدام بشن ولی شهید شدن…💔 @shahid_gomnam15
🌸 بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 بیست و دومین روز (5اسفند) چله ی ختم صلوات مون هدیه به روح مطهر سلامتی و تعجیل در فرج حضرت مهدی (عج) میباشد دست جمعی مون روزانه ۱۰۰ مرتبه الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱 گروه ختم صلوات مون ⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاد جمیع شهدایی ک رفتند وآرامش امروز را ب ماهدیه دادند. الهی ک تو این مسیرپرپیچ وخم دنیای آخر زمان، بتوانیم ثابت قدم بمانیم و رهروه راهشان باشیم و شرمنده خون پاک شهدا نشویم🤲 🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 نصرانی به چشم های بسته شبح نگاه می کند. چشمان شبح با پارچه ای سفید بسته شده است. انگار کور است . نصرانی با خود می گوید: این هنگام از شب، در دل برهوت ، مردی کور چه می کند ؟! شبح می گوید: _ من عابدی هستم از آئین گذشتگان . نصرانی با تعجب می گوید: _ عابدی از آئین گذشتگان؟! با تعجب به ردای سپید عابد نگاه می کند. سن و سال زیادی دارد. پیرمردی ست ، با محاسن و موی بلند و عصایی در دست . لاغر و تکیده و کمر خمیده . عابد می گوید: _ من عابدی هستم بی معبد ! نصرانی او را دور می زند و با حیرت نگاهش می کند. _ پس مسلمان و نصارا و یهودی نیستی ؟! این جا وسط برهوت چه می کنی؟! مرا ترساندی! عابد می خندد. _ من روزگاری آسمان را می پرستیدم و خدایم دریا بود . نصرانی مبهوت نگاهش می کند. چیزی از حرفش نمی فهمد . عابد ادامه می دهد: _ کوه را ستایش می کردم و خدایم جنگل بود . نصرانی سرش را دنبال اسب می چرخاند . در دل تاریکی خبری از اسب نیست . عابد ادامه می دهد: _ آرزو هایم را به خورشید می گفتم و خدایم ستاره بود ! نصرانی مبهوت دنبال مشک آب می گردد. مشک هم نیست! هر چه داشت را به یکباره گم کرد . به عابد نگاه می کند و می گوید: _ چه می گویی ؟! نمی فهمم ! ادامه دارد... @shahid_gomnam15