✍از تو مــــیپرسند:
زیـــبایــــی را کــــجا مـــیشـــــود یافـــــت ؟؟
و به آنها بگو:
در چــهــره آنــــان
که از خدا حیـا مـــیکـنــنـد...
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ خاطره شنیدنی #سردار_حاجی_زاده از اصرار رهبر انقلاب برای نخریدن موشکهای شوروی سابق در زمان فروپاشیاش و خودکفایی امروز که نتیجه آن دستور بود.
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
قلب سالم ۵۰_1.m4a
11.47M
#قلب_سالم۵۰
#قسمت_پنجاه 🍃
موضوع : قلب قوی🌾
#استاد_حاجیه_خانم_رستمی_فر
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ آرامش و طمانینه در اقامه نماز،
مستحبات و تبرکجستن #رهبر_انقلاب
به تربت سیدالشهداء پس از پایان نماز
#جمعه_نصر
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اینهمه سراغ دکترهای داخلی و خارجی رفتید یک دستور هم ما میدهیم.
👈 #صلوات زیاد بفرستید به نیت برآورده شدن همه حوائج از جمله شفای خودتان وقتی هم خسته شدید به نیت صلوات زبانتان را حرکت دهيد. و زياد #استغفار کنيد.
#اللهمعجـللولیکالفـرج
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🔴 آزمـــون اسـتـخـدام ۶۰ هـزار مـعـلــم 😍
دولــت پـزشـکیـان دستـور استـخــدام
۶۰ هـــزار معـلـم جـدیـد را صــادر کـرد 📝
✅ زمـــــان آزمــــون دی مـــاه 📆
✅ جـذب با مدرک لیسانس یا حـوزه
❗️جــزئیــات آزمــون و منبـع قبــولــی با
هــزاران کـارنــامـه #قـبـولــی استـخـدامی
در لیـنـک زیــر 👇
https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b
راز قبولی درآزمون استخدامی اینجاست 😉👆
.۱
🔴 خبـر وزیـر آمـوزش و پـرورش از برگزاری
آزمون جدید استخدام معلم در لینک زیر 👇
https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b
🔻منبـع قبـولی آزمون استخدامی معـلمی 😍👇
https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b
.۲
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت چهل و نهم ▫️بهقدری ذهنم به هم ریخته بود که نمیدانستم چه بگویم؛ نوراله
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت پنجاهم
▫️روی تخت خوابم پای پنجره نشسته بودم، چشمم به خلوتی خیابان در این صبح زمستانی بود و گوشم به او که پس از سلام و احوالپرسی کوتاهی، خودش را معرفی کرد: «من پدربزرگ زینب هستم، پدر فاطمه. شمارۀ شما رو از آقامهدی گرفتم.»
▪️تازه آهنگ آشنای لحنش به خاطرم آمده بود و در این مدت هیچ خبری از آنها نداشتم که پیش از هر حرفی، نگران زینب شدم: «برای زینب اتفاقی افتاده؟» و او بلافاصله جواب داد: «نه دخترم، زینب خوبه.»
▫️حدود دو ماه از شهادت فاطمه و آخرین دیدار ما گذشته بود؛ نمیدانستم چرا با من تماس گرفته و او با مکثی کوتاه پاسخ ابهامم را داد: «آقامهدی ما رو اورده زیارت، ما الان کربلا هستیم.دوست داشتیم حالا که تا اینجا اومدیم بیایم شما رو ببینیم.»
▪️نزدیک نیمۀ شعبان بود؛ تعجبی نداشت در این ایام به زیارت کربلا بیایند اما باورم نمیشد میخواهند من را ببینند و او از سکوتم فهمیده بود گیجم کرده که بیشتر توضیح داد: «این روزها زینب خیلی بیتابی میکنه، اصلاً بابت همین موضوع اومدیم کربلا که شاید این طفل معصوم یکم قرار بگیره، دیشب تو حرم که نشسته بودیم به دل مادر فاطمه افتاد بیایم شما رو ببینیم شاید حال زینب بهتر بشه.»
▫️سپس عطر لبخند در صدایش پیچید و با متانت پرسید: «اونطور که آقامهدی میگفت شما فلوجه زندگی میکنید، درسته؟»
▪️از کربلا تا فلوجه یک ساعت راه بیشتر نبود و به گمانم با این جمله میخواست آدرس منزل را بگیرد اما من از دیدار دوبارۀ مهدی آن هم در خانۀ خودمان دست و پای دلم را گم کرده بودم و به لکنت افتادم: «بله... درسته... ما فلوجه هستیم...»
▫️چند لحظه مردد مانده بودم و بیادبی بود بیش از این معطلش کنم که سرانجام آدرس دادم و او با خوشزبانی تأکید کرد: «ما انشاءالله امشب بعد از نماز مغرب میایم.»
▪️تماسمان تمام شد و حالا من نمیدانستم برای آمدن این میهمانان غریبه چه توضیحی به پدر و مادرم بدهم؟
▫️بیش از هفت سال بود که آشنایی من و مهدی از آن شب میان بیابانهای اطراف فلوجه آغاز شده بود و در این هفت سال، تنها دو بار او را دیده بودم؛ چهار سال پیش در کمکرسانی به سیل خوزستان که فهمیدم همسر دارد و دو ماه پیش که همسرش پیش چشمانم شهید شد.
▪️در این سالها از تمام این ماجراها جسته و گریخته برای مادرم گفته بودم اما میدانستم حالا باید همه چیز را بدانند که هنگام ظهر پدرم به خانه آمد و پس از صرف نهار، شروع کردم.
▫️از ابتدای قصه از همان لحظهای که مهدی به سیطرۀ داعش نفوذ کرده بود تا همین دو ماه پیش که برای من و نورالهدی بلیط مشهد گرفت و ما را به خدا سپرد، همهچیز را برایشان گفتم و تنها موضوعی که در این میان پنهان کردم، احساس خودم به مهدی بود.
▪️احساسی که وقتی باخبر شدم متأهل است، با تمام قدرت سرکوبش کردم و گمان میکردم دیگر این روزها ذرهای از آن احساس باقی نمانده تا ساعتی پس از اذان مغرب که زنگ خانه به صدا در آمد و دل من لرزید.
▫️پدر و مادرم منتظر ورود میهمانان بودند و من میترسیدم دوباره با مهدی روبرو شوم تا پدرم در را گشود و اول از همه سید وارد شد.
▪️با خوشرویی و به زبان عربی سلام و احوالپرسی کرد و پدرم را مثل برادرش در آغوش کشید.
▫️پشت سرش مادر فاطمه آمد و انگار مصیبت دخترش رمق از قدمهایش برده بود که به زحمت لبخندی زد، با مادرم روبوسی کرد و هنوز نگاهم از او عبور نکرده بود که لحن گرم مهدی در گوشم نشست: «سلام.»
▫️به سمتش چرخیدم و دیدم قامت بلندش در چهارچوب در پیدا شده و منتظر جواب سلامم، نگاهم میکند.
▪️در این دو ماه انگار به اندازۀ سالها پیر شده بود که غصهها روی پیشانیاش خط انداخته و تارهای سفید میان موهای شقیقهاش بیشتر شده بود.
▫️پیراهن خاکستری و شوار و کاپشن مشکی و محاسنش که کمی بلندتر از همیشه بود، گواهی میداد هنوز عزادار است و حتی هنگام سلام و احوالپرسی با پدر و مادرم، نتوانست یک لبخند بزند.
▪️پاسخ سلامش را به یک کلمه دادم و او انگار برای آمدن به این خانه دنبال دلیلی میگشت که دخترش را بهانه کرد: «گفتم شاید شما رو ببینه آرومتر بشه.»
▫️دست زینب در دست پدرش بود و دو ماه بیمادری کار قلب کوچکش را ساخته بود که کاملاً لاغر شده بود، رنگ صورتش به زردی میزد و همین صحنه کافی بود تا دلم از غصه آتش بگیرد.
▪️پدرم تعارف میزد تا میهمانان بنشینند و من بلافاصله مقابل زینب روی زمین زانو زدم تا هم قدش شوم.
▫️مهدی دستش را پس کشید و او انگار منتظر من بود که خودش را در آغوشم رها کرد و شنیدم مهدی زیرلب زمزمه میکند: «شرمنده دوباره بهتون زحمت دادیم.»
▪️سر و صورت زینب را میبوسیدم و نمیدانستم در جواب مهدی چه بگویم که روی مبلی کنج اتاق نشست و من زینب را با خودم به اتاقم بردم تا کمی سرگرمش کنم...
📖 ادامه دارد...
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 چرا اصلاً پولم، برکت نداره !
زحمتام به موفقیت نمیرسه!
#استوری | #استاد_شجاعی
منبع : جلسه ۲۱ از مبحث خیر و برکت
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
💥به نتانیاهوی حروم زاده بگید اگه مال این حرفاست یه سخنرانی به مناسبت این عید سال نوی یهودی بذاره و زمان و مکان رو هم به دنیا اعلام کنه ببینیم چند نفر میان.اصلا خودش میاد یا از سوراخ موش حرفاشو به صورت آنلاین پخش میکنه؟
✍️مهدی طیبی
#جمعه_نصر
#نکته_بصیرتی
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
12.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ واکنش رسانههای جهان به نماز جمعه تهران؛ «نمایش اقتدار ایران»
#سید_حسن_نصرالله #وعده_صادق #راه_نصرالله
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124