eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.2هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
11.9هزار ویدیو
114 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام تو گمنام شدی و من دنبال نامدار کردن خودم هستم... داداش ابراهیم باز مثل همیشه هوامون را داشته باش 🖤 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع مادر 🌷شهيد شاهپور محمد خواه 😭😭 با استخوان پسر رشیدش پس از تفحص و شناسایی در معراج شهدا... هفته دفاع مقدس هست یادی کنیم از جبهه ها و این عزیزان 🌹🕊😔 🖤 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
1_33978949.mp3
4.17M
استاد پناهیان : شهدا از فرشته ها موثرترند! ازشهدا مدد بگیرید چطور به مقام راضیه مرضیه شهدا برسیم؟! 🖤 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ بررسی تاثیر کرونا بر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران صحبت های بیشتر پشت درهای بسته!!! 🖤 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
گفت و شنود اختصاصی خبرنگار نوید شاهد کرج: آنچه می خوانید روایت یک عاشق و معشوق است روایت یک زوج جوان، روایت یک پدر که عاشق فرزندش بود ، این روایت از یک زندگی می گوید زندگی که صفحه آخرش شهادت شد و عاقبت به خیری ، شهید محمود نریمانی  سارا عجمی همسر آشنایی من و محمود ♦️همزمان با اتمام فارغ التحصیلی دانشگاهم بودکه آقا محمود به خواستگاریم آمد. زمانی که ایشان در جلسه اول به همراه خانواده به منزل ما آمدند. چند دقیقه ایی باهم صحبت کردیم و آقا محمود در ابتدا از نحوه کار و فعالیت هایشان که گویای ماموریت های طولانی مدت که اغلب اوقات شب ها در منزل نباشند با این مضمون که " شاید بروم و برگردم یا بروم و برنگردم" صحبت کردند. ♦️من هم به ایشان گفتم که آسمانی شدن مختص آقایان نیست و خانم ها می توانند آسمانی بشوند و ایشان وقتی حرف مرا شنید چیزی نگفتند و سکوت کردند. بعدها بعد از ازدواجمان ایشان این را اذعان داشتند که جمله شما ذهنم را درگیر خود کرده بود و فهمیدم که خودتان اهل شهادت هستید و در این وادی به سر می برد. ♦️بعد از جلسات متعدد با توجه به اینکه در ایشان نقص و ایرادی نمی دیدم هنوز تصمیم گیری برایم سخت بود، دچار حالت بحرانی شده بودم و نمی توانستم به ایشان جواب مثبت بدهم. ♦️چند وقتی بودکه از شهادت امام هادی (ع) میگذشت که آقا محمود به خواستگاری من آمده بودند و در همین حالت بحرانی بودم که یادم افتاد، من شب شهادت امام هادی به ایشان متوسل شده بودم و از ایشان مدد خواستم و گفتم هرکسی را که شما برای من مصلحت می دانید شریک زندگیم قرار دهید. با یاد این جمله دلم آرام گرفت و نسبت به تصمیمم مصمم شدم. ❣شهادت محمود را حس می کردم، محمود انسان زمینی نیست❣  ♦️(من تا قبل از شب بله برون به چهره آقا محمود نگاه نکرده بودم، تازه آن شب بود چهره ی ایشان را دیدم و همان لحظه حسی به من دست داد که انگار شهادت ایشان را جلوی چشمانم دیدم و حس کردم انسانی زمینی نیست.   ازدواج و زندگی سراسر عشق و مهربانی ♦️سال 1390 عقد و در سال 1391 ازدواج کردیم، مراسم ازدواجمان خیلی ساده برگزار شد چند ماه بعد از عقدمان به کربلا رفتیم و با یک ولیمه ساده به اقوام، زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. بعد ازمدتی خداوند به ما فرزندی عنایت فرمود و با وجود علاقه و حبّ خاصی که به امام هادی داشتم اسم پسرمان را محمّد هادی گذاشتیم. آقا محمود پدرانه به محمّد هادی عشق می ورزید و او را درآغوش گرمش جای می داد و همیشه از خداوند بخاطر این هدیه سپاسگذاری می کرد. با بدنیا آمدن محمد هادی زندگی ما حلاوت بیشتری پیدا کرد. ♦️محمود خیلی مهربان و با گذشت بود و زمانی که ایشان در منزل بود در کارها به من کمک میکرد، نقطه قوت اخلاقی ایشان احترام خاصی که به پدر و مادر و کلیه اعضای خانواده میگذاشتند که این را من در کمتر کسی می دیدم این خصوصیت ایشان درمن تاثیرگذار بود و همچنین مردم داری ایشان زبانزد اقوام و فامیل بود. ♦️صله رحم و رفت آمد با اقوام را هیچ وقت قطع نمیکرد، حتی اقوامی که از لحاظ تفکر و اعتقادی با ایشان هم عقیده نبودند این عامل مانع رفتن به منزل ایشان نمی شد. ♦️بعضی وقت ها فشارهای زندگی آرامش را از وجودم می گرفت، محمود واقعاً تکیه گاه محکمی بود و با حرف های دلنشینش برای دلم مرهمی بود. امین و رازدار خانواده بود تا جایی که خواهرانش او را محرم اسرار خود می دانستند و گاهی با او درد و دل میکردند.آن چنان رابطه صمیمی میانشان برقرار بود که محمود زمانی که از ماموریت برمیگشت، قبل از اینکه بخواهد کاری انجام دهد و یا صحبتی با من بکند گوشی تلفن را برمی داشت و با تک تک اعضای خانواده اش تماس میگرفت. ♦️نقطه ضعفی از ایشان به یاد ندارم و هرچه که در ایشان بود سراسر عشق و مهربانی بود. ♦️تنها چیزی که ایشان را خیلی آزرده خاطر میکرد وضعیت نامناسب پوشش خانم ها در سطح جامعه بود.که حتی روزهایی زودتر به خانه می آمدند وقتی من مسئله را جویا می شدم میگفتند واقعا برخورد و دیدن این افراد روحم را آزار می دهد به منزل می آیم، تا آرامش پیدا کنم
با خودشان ‏نمی گویند ما میمیریم با این دیوارنگاره!!! 😭😭‎. دیوار نگاره میدان ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف من ایرانم و تو عراقی 🖤 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
20.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 🔹 بخش چهارم 📹 تهرانِ متّقی! 🎙 به روایت حاج حسین یکتا 🖤 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
نقاشی شهید ابراهیم هادی از پسر بچه سوم ابتدایی.👆 👆
💦 کلام آیت‌الله جوادی آملی در خصوص شهید تورجی‌زاده 🌹به نقل از شهید سید محمد حسین نواب ـ روحانی وارسته‌ای که در سال 1373 در بوسنی به شهادت رسید. 🌷تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یک‌ بار یکی از نوارهایش را گوش دادم. حالت عجیبی داشت. از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود. نوایی ملکوتی داشت. بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبه‌ها نوارهایش را گوش می‌کردیم. 🌱 بسیاری از دوستان مجذوب صدای او بودند، دعای کمیل و دعای توسل او مسیر زندگی خیلی‌ها را عوض کرد. 🌺 شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهید تورجی‌زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود که صدای در آمد. بلند شدم و در را باز کردم. در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما آیت‌الله جوادی آملی پشت در است. با خوشحالی گفتم بفرمایید. ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند. البته قبلاً هم به حجره‌ها و طلبه‌هایشان سر می‌زدند. ✨ سریع ضبط را خاموش کردیم. استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند. بعد گفتند: اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید. 🌿 صدای سوزناک و نوای ملکوتی شهید محمدرضا تورجی‌زاده در حال پخش بود. ☘️ استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟ جواب دادم: محمدرضا تورجی‌زاده. 🍃 استاد پس از کمی مکث فرمودند: 🌷ایشان (در عشق خدا) سوخته است🌷