از بزرگان محل و مسجد ماست، كنارش نشستم و گفتم از ابراهيم برايم بگو، سكوت كرد، چشمانش خيس شد و گفت: جوان بودم در محيط فاسد قبل از انقلاب ميخواستم كار را رها كنم، ميخواستم به دنبال هرزگي بروم و...، آن روز سركار نرفتم، ابراهيم هم سر كار نرفت، چون تا ظهر با من در خيابان راه رفت و حرف زد تا مرا هدايت كند.
صاحب کار من كه از بستگانم بود، دنبالم آمده بود، يكباره مرا ديد، جلو آمد و يك كشيده محكم در صورت ابراهيم زد، فكر كرده بود او باعث گمراهي من است، اما ابراهيم براي خدا صبر كرد، صبر كرد تا توانست مرا آدم كند، مرد صورتش خيس خيس شده بود و با سكوتش اين آيه را فرياد مي زد: وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ
و بخاطر پروردگارت صبر کن (مدثر/7)
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
📚کتاب "خدای خوب ابراهیم"
#آسمانےشو
@shahid_hadi99
#ز_تبارعلے
گام برداشتݧ در جادهـعشــق
هزینہ مےخواهـد هزینہهایےڪه انساݩراعاشـــق و بعدشھیــدمےڪند🕊
#عاشقانھمھدوۍッ
『 @shahid_hadi99 』
سلـامرفقاۍجان😉
امیدوارم حـال دلهاتون خوب باشه
نمازو روزه هاتون قبول درگـاه حق
اگه اربـاب و حضرٺ مادر اجـازه بدن امشب محفـل داریـم..
↵ قرارمـون ساعٺ 23 همینجا
یاعلےمدد
^ٺو جوشݩ ڪݕیر یہ عݕارٺے هسٺ
ڪہ میگہ
یاڪریم اݪصفح
یعݩے یہ جورے ٺورو میݕخشہ
اݩگار ݩہ اݩگار ڪه
ٺو خطایے مرتڪݕ شدے
#عاشقانھمھدوۍッ
^•♥| @shahid_hadi99
#حسیݩآرامِجانَم ♥️
°°
شش سحر آمده ام شاه به من توشه بده
ششمین روزشده روزیِ شش گوشه بده
#عاشقانھمھدوۍッ
『 @shahid_hadi99 』
••📿••
{دعای روز ششم ماه رمضان♡}
•↺بسم الله الرحمن الرحیم
.
❁°اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِے فِيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِڪَ وَ
لا تَضْرِبْنِے بِسِيَاطِ نَقِمَتِڪَ وَ زَحْزِحْنِے فِيهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِڪَ بِمَنِّڪَ وَ أَيَادِيڪَ يَا مُنْتَهَے رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ
.
❁°خدایا مرا در این روز بواسطه ارتڪاب عصیانت خوار مساز و به ضرب تازیانه قهرت ڪیفر مڪن
و از موجبات خشم و غضبت دور گردان
به حق احسان و نعمتهای تو به خلق
اے منتهاے آرزوے مشتاقان.
.
#ماهِ_مهمانے 🌙
@shahid_hadi99
آیت الله العظمی سیستانی:
کسی که نمی داند روزه مسافر باطل است، اگر در سفر روزه بگیرد و در بین روز مسأله را بفهمد، روزه اش باطل می شود و اگر تا مغرب نفهمد، روزه اش صحیح است.
رساله توضیح المسائل، مسأله ۱۶۸۸
@shahid_hadi99
تحدیر جزء 6.mp3
4.75M
🌙: #ویژهبرنامهماھمبارڪرمضان
تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖
بھ صورت تحدیر(تندخوانے)
[• #جزءشـشـمـــ •]
@shahid_hadi99
#هادےدلـــــہا
#پارت_پنجاه_وسوم
دو روز از عروسیمون میگذره..
و امروز قراره به سمت میعادگاه عاشقان "کربلا" پرواز کنیم😍
تو فرودگاه نشسته بودیم چشمم همش به تابلو اعلانات پرواز بود
سید:
_بیا این آب هویج رو بخور آنقدر زل زدی به اون تابلو میترسم چشمات ضعیف شه😁
-سید پس چرا اعلام نمیشه پرواز😢
سید: خانمم باید یه ۴۵ دقیقه صبر کنی
یهو صدای تو سالن انتظار ۱
مسافرین محترم پرواز تهران -نجف لطفا به سالن انتظار ۲ حرکت کنید
راه افتادم برم.. یهو سید گفت :
_خیلی ممنون که منو همین جا تو فرودگاه تهران جا گذاشتی😐
-ببخشید هول شدم😅
بالاخره سوار هواپیما شدیم تا هواپیما اوج گرفت سید دستم رو گرفت و گفت :
عطیه من از پنج سالگی سالی یکی دو بار به لطف خدا اومدم زیارت جدم ولی این بهترین سفرمه.. خدا یه همسر بهم داد که شهدا عطیه اش کردن😊
-منم افتخار میکنم که عروس حضرت زهرا شدم😍
بعد از نیم ساعت در فرودگاه نجف به زمین نشستیم
-سید الان باید چیکار کنم
سید :
_الان هیچی همراه بقیه میریم هتل
غسل زیارت میکنیم.. بعد میریم ان شاالله زیارت حضرت امیر علیه السلام
دست به دست سید وارد حرم حضرت علی علیه السلام شدم
اشکام با هم مسابقه میدن ،😭روبروی صحن طلایی آقا زانوهام رو بغل کردم و گفتم.. فقط شما می تونستید زندگیم و یهو اونقدر عوض کنید😭
سرم رو گذاشتم روی شونه محمد و به نوای مداحی که برای منو خودش میخوند گوش دادم
اینجا حرم اول مظلومه عالمه..
مردی که در خیبر شکست..
ولی یک روزی برای از هم نپاشیدن اسلام سکوت کرد..
و انتقام همسر جوانش را نگرفت..
از روزی که تغییر کردم میفهمم چقدر سخته برای یه مرد هر روز با قاتل همسر جوانش چشم به چشم بشه..
اونم نه یه مرد عادی یک مرد مثل علی
دلم میخواد معتکف این بارگاه بشم ولی نمیشه
دو روز از اومدنمون و بودنمون در جوار علی ابن ابیطالب میگذره و من فقط دلم میخواد ساکن این سرزمین الهی باشم
به قصد خوردن شام از حرم خارج میشیم که محمد میگه :
_عطیه جان فردا باید حداقل به نیت تبرکی هم شده یه چیزایی برا مادر پدرمون خواهرِ حسین ، خانم رضایی بخریم
-محمد عاشق این اخلاقتم که هیچوقت اسم نامحرم رو به زبون نمیاری☺️
سید : اینو #پدرم یادم داد😊
آخرین روز سفرمون بود ،
ما امروز چند ساعتی بازار بودیم و بعد از زیارت آخر، به سمت کوفه حرکت کردیم
و قراره از اونجا بریم کوفه
کوفه رو باید دید ، نمیتوان آن را توصیف کرد، سوار اتوبوس برای کربلا دل و قلبم بی تاب دیدن کربلاست
بالاخره وارد کربلا میشویم.. انگار خوابم و منگ😥
ادامه دارد..
نام نویسنده؛ بانومینودری
#کپی_باذکرآی_دی_ڪانال_ونام_نویسنده_وگرنه_حرام_است
#هادےدلـــــہا
#پارت_پنجاه_وچهار
راهی حرم میشویم...
و بین الحرمین.. تو بین الحرمین جیغ زدم و گریه کردم😭
من یک بار با ابراهیم هادی اینجا آمدم.. من میدانم در کربلا چه گذشت..
من چادری شدم..
چون دیدم حتی تو اسارت میان گله گرگان #حجاب_زینب_کبری تکانی نخورد
محمد : عطیه جان عزیزم حواست باشه تو عزاداریات صدات به گوش #نامحرم نخوره😊
دفعه دوم که رفتیم حرم خیلی آرومتر بود
محمد : خانمم یه خبر خوب بهت بدم
-چی شده ؟😳
محمد : محسن و خواهرِ حسین نامزد شدن.. الانم رفتن مزار شهید دهقان😊
-واااااای خدا عزیزدلم😍
محمد : الان عزیز دلت کی بود؟خواهر حسین یا محسن؟🤔
-عه سید اذیت نکن🙃
"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود"
و اهالی این سرزمین غافل میماندن اگر #شهدا نبودن
ادامه دارد...
نام نویسنده؛بانومینودری
#کپی_باذکرآی_دی_ڪانال_ونام_نویسنده_وگرنه_حرام_است