سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
#یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارتپنجاهودوم آنموقع از اسم عملیات و شهرۍ ڪه آزا
:
#یڪ_ورق_زندگے.•
براے خداحافظے بر میگردمـ↻•°
#پارتپنجاهوسوم
بوۍ خوش اسپند به مشام مےرسید.صداۍ نوار از بلندگوها شنیده مےشد.نرسیده به میدان یڪے از رزمنده ها را دیدم.آشنامان بود.سلام و علیڪ ڪردم و در جواب سوالش گفت به استقبال رزمنده ها مےروم.گفت:
_آنها آمدند.ما بچههاۍ قائمشهر پیاده شدیم و بقیه به طرف سارۍ رفتند.
به دور و برم نگاه ڪردم.درست مےگفت.رزمندههاۍ بسیجے با لباس خاڪے و سربندهاۍ قرمز ڪنار خانوادشان بودند و دیدهبوسے مےڪردند.با یڪ نگاه خیابان را ورانداز ڪردم تا شاید بتوانم نورعلے را ببینم.گفتم:
_پس نورعلے چے شده؟مگر پیاده نشد؟
وقتے حرف مےزد به من نگاه نمےڪرد.به جاۍ نامعلومے خیره بود و در جوابم گفت:
_همه ڪه نمےتوانستند سنگر را رها ڪنند.مسئولیت آقا نورعلے سنگین است.حتما مےبایستے در جبهه مےماند.مگر جنگ تمام شده ڪه همه برگردند.
انگار مرا در استخر آب یخ انداخته باشند،تمام تنام سرد شد.حتے توان نداشتم صاحبه را توۍ بغلام نگه دارم.صاحبه را ڪف پیادهرو گذاشتم و خودم به دیوار تڪیه دادم.بعد از این همه انتظار، نمےخواستم باور ڪنم ڪه نورعلے نیامده است.گفتم:
_آخر دیروز یڪے از برادران مےگفت همهۍ رزمندگان لشڪر۲۵ ڪربلا ڪه توۍ جبهه بودند براۍ استراحت به شهرهاشان برمےگردند.
_همهۍ لشڪد ڪه نمےتواند برگردد.حتما باید ڪسے توۍ جبهه بماند.شاید اوهم باقے مانده باشد.
_نورعلے سهماه است توۍ جبهه است.توۍ این مدت به خاطر عملیاتهایے ڪه داشتند اصلا مرخصے نیامده است.
ساڪاش را از زمین برداشت .همانطور ڪه خداحافظے مےڪرد گفت:
_نگران نباشید.حتما آقاۍ یونسے هم بر مےگردد
.
.
.
.
خانهۍ خواهر شوهرم،گل بوته ،توۍ مسیر بود.طاقت نداشتم دوباره این راه را تا خانه برگردم.دست بچهها را گرفتم و رفتم خانهشان.حالم ڪه بهتر شد به خانه برگشتم.
حیاط خانه ساڪت و سوت و ڪور بود.از توۍ اتاق صدایے به گوش نمےرسید.
مادرشوهرم نبود. گریهام گرفت.پشت در نشستم و اشڪ روۍ گونهام سرازیر مےشد.مریم دستهاش را دور گردنم حلقه ڪرد و گفت:
_مامان !گریه مےڪنے؟دلت براۍ بابا تنگ شد؟مگر ندیدۍ عمو چے گفت؟..حتما بابا برمےگردد !
---------------------
ادامھدارد...
📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے یونسے
|° کپی به شرط دعای خیر
↝•°@shahid_hadi99
سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
: #یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارتپنجاهوسوم بوۍ خوش اسپند به مشام مےرسید.صد
:
#یڪ_ورق_زندگے.•
براے خداحافظے بر میگردمـ↻•°
#پارتپنجاهوچهارم
شب شده بود .دست و دلم به ڪار نمےرفت.اما بچهها گرسنه بودند.رفتم توۍ آشپزخانخ و دست به ڪار شدم.
به بچهها شام دادم اما خودم اشتها نداشتم.لقمه از گلوم پاییم نمےرفت.به صاحبه شیر دادم و خواباندمش.مریم و محدثه هم از نیامدن باباشان دمغ بودند.مثل شبهاۍ پیش،بازۍ نمےڪردند.پاهام را دراز ڪردم و سر آنها را روۍ پاهام گذاشتم.با موهاشان بازۍ ڪردم.سڪوت عجیبے همهۍ جاۍ خانه را پر ڪرده بود.چیزۍ شبیه سڪوت قبل از طوفان !
ناگهان صداۍ زنگ در،سڪوت را شڪست.مریم و محدثه بےمعطلے بلند شدند و نشستند.با خوشحالے گفتند:
_آقا جان آمد!.....
چقدر دلم مےخواست نورعلے پشت در باشد.یڪ لحظه همهۍ فرضیات را ڪنار هم چیدم و به خودم قبولاندم ڪه نورعلے آمدهاست.با یڪ حرڪت بلند شدم.چادرم را برداشتم و به طرف در حیاط رفتم.مریم و محدثه دوان دوان دنبالم آمدند و داد زدند:
_جاااانجام آقا جان آمد...جااااانجان.....
به محض باز ڪردن در،لبخند روۍ لبهام خشڪ شد. آنقدر دستپاچه بودم ڪه سلام یادم رفت.چند نفر پشت در ایستاده بودند.تڪتڪ چهرها را وارسے ڪردم تا نورعلے را بین آنها پیدا ڪنم..آقاۍ علےرضابلباسے،حاجآقااسلامے،پدر و مادر من و و پدر و مادر نورعلے،چند نفر از فامیل و.....آما نورعلے نبود...
مریم و محدثه خودشان را پشت چادرم مخفے ڪردند و داشتند دزدڪے نگاه مےڪردند.
بابام گفت:
_نمےگذارۍ بیاییم توۍ خانه؟
از جلوۍ در ڪنار رفتم و به آنها اجازه ورود دادم.قیافهها غمگین و گرفته بود.
محدثه پرسید:
_پس آقا جان ڪو؟نیامد؟
بدون اینڪه به سوال محدثه جواب بدهم،پشت سر مهمانها به اتاق رفتم.خواستم برایشان چاۍ بگذارم،اما مادرم گفت:
_نمےخواهد دخترم !بنشین پیش بچههات.من چاۍ مےگذارم.
دزدڪے به صورتها نگاه خیره شدم.نگاهها روۍلهاۍ فرش نخنماشدهۍ اتاق سر مےخورد و به این طرف و آن طرف مےلغزید.با اینڪه فقط ۱۹سال سن داشتم اما معنے سڪوت و این مهمانے ناخواندهۍ شبانه را مےفهمیدم.حتما اتفاقے براۍ نورعلے افتاده بود. از این لحظه همهۍ فڪرهاۍ بد به ذهنم هجوم مےآورد.همهۍ اتفاقاتے را ڪه ممڪن بود براۍ نورعلے افتاده باشد توۍ ذهنم مرور ڪردم.
صداۍ آرام آقاۍ بلباسے مرا به خود آورد.او از دوستان صمیمے نورعلے بود...
ادامھدارد...
📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے یونسے
|° کپی به شرط دعای خیر
↝•°@shahid_hadi99
وصیتنامه شھید #محمودرضابیضایی ♥️.•
بایدبهخودمانبقبولانیمڪهدراینزمانبهدنیاآمدهایم و شیعههمبهدنیاآمدهایمڪهمؤثردرتحققظھورمولا باشیم واینهمراهباتحمل مشڪلات،مصائب،سختیها،غربتهاودوریهاست وجزبافداشدنمحققنمیشودحقیقتاً.
نمیخواهمحرفهایآرمانگرایانهبزنمو یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه!
حقیقتاًدرمسیرتحققوعدهبزرگالھیقرارگرفتهایم؛ هممن،همتو.
بحمدالله؛خدارابایدبخاطراینشرایطواینتوفیقبزرگ شاڪرباشیم.
الانڪهایننامهرابرایتمینویسم، شبقدراست و شبشھادتحیدرڪرار(ع)ودرفضایملڪوتی بینالحرمینصبرومصیبتوتحملمشڪلاتوسختیها، بینالحرمیندومظلومه،دوشھیده،
یڪیخانمزینبڪبری(روحی فداها)ودیگری بنتالحسین،خانمرقیه(س)هستموبهیادتم.
نمیدانیبارگاهملڪوتی۳ساله امامحسینالان همچقدرغریباست؛
درمحلیهودیها، درمجاورتڪاخملعونمعاویه و درمحاصرهوهابیهای وحشیوآدمڪش.
چه بگویمازاوضاعاینجا؛
تاریخدوبارهتڪرارشدهو اینبار ابناءابوسفیانوآلسفیان باردیگرآلاللهرا محاصرهڪردهاند؛ هم مرقدمطهرخانمزینبڪبری وهممرقدمطهردردانهاهلبیت، رقیه (س).
ولیاینبارتن بهاسارتآلالله نخواهیمداد چراڪه بهقولامام(ره) مردمماازمردمزمانرسولاللهبهترند.
واضحتربگویم؛
نبردشام،مطلعتحققوعدهآخرالزمانیظهوراست ومنوتودقیقاًدرنقطهایایستادهایم ڪه بالطفخداوندوائمهاطهارنقشی برگردنماننهادهشدهاست و بـایدبهسرانجام برسانیمشباهم تاباردیگرشاهدمظلومیتوغربتفرزندان زهرایمرضیه(س)نباشیم؛ اگربدانی صبرتچقدردراینزمانحساس درحفظوصیانت ازحریم آلاللهقیمتدارد، لحظهبهلحظهآنرا قدرمیشماری.
معرڪهشاممیدانعجیبیاست.
بهقولامامخامنهای:
«بحرانسوریهالانمقابلهجبههڪفر و استڪباروارهاببا تمامقوا،دربرابرجبهه مقاومتواسلامحقیقیاست.»
درواقعجنگبینحقوباطلو اینخاڪریزنباید فرو بریزد؛ نباید.
خطمقدمنبردبینحق(جبهه مقاومت) و باطل درشاماست؛ تمامدنیاجمعشدهاند؛
تماماستڪبار،ڪفار،صهیونیستها، مدعیاناسلامآمریڪایی،وهابیون آدمڪشبیشرف، همهوهمهجبههواحدی تشڪیلدادهاند وهدفشانشڪست اسلامحقیقیوعاشورایی،رهبریایران و هدفشانشڪست نهضتزمینهسازان ظهوراستوبس.
#به_وقت_شهادت 🕊
°↷@shahid_hadi99
↺پست های امروز تقدیم بھ↶
#شھید سردار حسین همدانی
شبتون فاطمے➿.•
عشقتون حیـــ♥️ـــدرۍ
مھرتون حسنے🌱•°
ارزوتون هم حرم ارباب ان شاءالله💫°`
یا زینب مدد...
نمازشب و وضو یادتون نره🦋••
.
التماس دعاۍفرج و شھادت☔️.•
°🦋|••
•
.
•.❀به نیّت دوست شهیدم میخوانم
.
••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم»
.
•.✾اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛✨
.
•.✾شایسته میباشد در قسمت پایانی دعا به احترام امام زمان (علیه آلافُ التحیةوالثناء)بایستیم و بخوانیم🌿.•
.
•.✾يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.❧•`
.
⇅♥️🌙🌱°^
@shahid_hadi99
💠حدیث روز💠
💎قال امیر المومنین علی علیه آلاف تحیه و الثناء:
🌹مَن أَصلَحَ فيما بَينَهُ و َبَينَ اللّہ أَصلَحَ اللّہ فيما بَينَهُ وَ بَينَ النّاسِ؛
🌹هر كس رابطہ اش را با خدا اصلاح كند، خداوند رابطہ او را با مردم اصلاح خواهد نمود.
📚من لا یحضرہ الفقیہ جلد ۴ ، صفحه ۳۹۶
@shahid_hadi99
#بیوخاصツ
🌿^°Be careful what you tell people, a friend today could be an enemy tomorrow .
مراقب چیزایے ڪه به آدما میگے باش،
دوستِ امروز میتونه دشمن فردات باشه .
@shahid_hadi99