°🦋|••
•
.
•.❀به نیّت دوست شهیدم میخوانم
.
••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم»
.
•.✾اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛✨
.
•.✾شایسته میباشد در قسمت پایانی دعا به احترام امام زمان (علیه آلافُ التحیةوالثناء)بایستیم و بخوانیم🌿.•
.
•.✾يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.❧•`
.
⇅♥️🌙🌱°^
@shahid_hadi99
💠حدیث روز💠
💎قال امیر المومنینعلیٌعلیهآلاف تحیةوالثناء:
🌸مَنهومانِ لایَشبَعانِ:طالِبُعلمِِ و طالِبُ دنیا
🌸دو گرسنه هرگز سیر نمیشوند:جوینده علم و جوینده مال
📚نهج البلاغة حکمت۴۵۷
@shahid_hadi99
990215-Panahian-HarameEmamReza-MantegheAshk-10-64K.mp3
5.85M
🌱مـــ٘وضــــوع:
#منطــق_اشـــک
قسـمــٺ دﻫـم
#اســـتــادپناهېــــان
#به_گوش_باشیـــم🔊
⃟❧꯭@shahid_hadi99
#بیوخاص
.
هیس..!
دختـرها شھـید نمےشوند ،
ماندہایم ڪه "مدافـعحجـاب" باشیم✌️🏼...
.
🌙•^ @shahid_hadi99
سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
لفت ندین دیگ🙁 اگه مشکلی هست که لفت میدین ، بهمون بگید اصلاح شه نظراتتون هم بگید؛ پیشنهادی چیزی ...
پی دی اف رمان که میزاریم
و برای اینکه کانال شلوغ نشه و اعتراض نکنن بقیه هفته ای یکی میزاریم که شما هم وقت کنید قبلی ها رو بخونید
#خنده_تا_خاڪریز
🦋|°برخے از اصطلاحات جالب جبهه هاے دفاع مقدس را مے توانید در ادامه بخوانید:
آب رشته = آش رشته
واجب الحج = ڪسے ڪه تازه از امور مالے برگشته و پولدار بود.
آسایشگاه سالمندان = تدارڪات گردان و لشڪر (اشاره اے است به مسوولان تدارڪات واحدها ڪه معمولا از بین رزمندگان مسن انتخاب مے شدند)
مال پنجاه میلیون پیرزن = بیت المال
آب اروند = آبگوشت
فڪ و فامیل هاچ = حشرات
هتل الوارثین = نقاطے از جبهه ڪه بسیار تمیز و پاڪیزه بود.
حاجے گلابے = پیرمردے ڪه وظیفه گلاب پاشیدن به بچه ها را در منطقه به عهده داشت.
اف 14 = نوعے مگس و پشه در منطقه
چشم چران = دیده بان
ترڪش پلو = عدس پلو
برادر عبدالله = براے صدا زدن رزمنده اے ڪه اسمش را نمےدانستند.
تجدیدے = مجروح شدن و به شهادت نرسیدن.
ایستگاه بدنسازے = ایستگاه صلواتے
اوشین پلو = برنج سفید بدون مخلفات
ایران تایر = پوتینهاے بسیجے.
ایران گونے = شلوار و اورڪت بسیجے ساخت وطن.
حلوا خور = ڪسے ڪه هرگز شهید نمے شود و از همه عملیات ها سالم بازمےگردد.
پا لگدڪن = نماز شب خوان
بے ترمز = بسیجے عاشق خاڪریز اول (حڪایت از شجاعت و به ڪام خطر رفتن)
برادران مزدور = نیروهاے عراقے و دشمن
آدمڪش گردان = امدادگر (ڪنایه از ناشے بودن نیروهاے امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتے)
برمےگردم، یا با رخت؛ یا با تخت یا با یخ = یا زنده مے مانم، یا مجروح مے شوم، یا شهید مےشوم.
بوے چلوڪباب = بوے شب عملیات
ترڪش اِوا خواهرے = ترڪش فوق العاده ریز و ناچیز ڪه بدن را گویے ناز مے داد و اصابت آن اسباب خجالت بود!😂😂
↝°@shahid_hadi99
#بیوخاص
.
「لاتدرۍلعلاحدهمیناجۍاللهلأجلڪ!🌿」
توڪهنمیدانۍ
شایدیڪۍبهخاطرتو باخدانجوامۍڪند:)
〖🕷•^@shahid_hadi99 〗
#یڪ_ورق_زندگے.•
براے خداحافظے بر میگردمـ↻•°
#پارتشصتوشش
ڪارهایے ڪه نورعلے از من خواسته بود انجام دادم.ڪم ڪم حال صاحبه رو به بهبودۍ رفت و بعد از چند روز با ڪمال تعجب دیدم اثرۍ از جوشها و سرفههاۍ نفس بر نیست.
بیمارۍ صاحبه باعث شده بود من نآمید شوم اما نورعلے دوباره به من آگاهے داد ڪه خدایے هست ڪه هیچ وقت بندگانش را تنها نمےگذارد و به واسطهۍ بندگان پاڪ و صالحاش به آنها ڪمڪ مےڪند.
غیر از مادرشوهرم ڪه بعد از نورعلے ما را تنها نگذاشت،پدرشوهرم هم نیز سعے و تلاششان را مےڪردند تا من بچههام ڪمبودۍ احساس نڪنیم.پدرشوهرم در سال۱۳۸۱ و مادرشوهرم در سال ۱۳۸۸ دعوت حق را لبیڪ گفتند و به رحمت خدا پیوستند.
بین دخترها،صاحبه بیشتر از بقیه پدربزرگش را دوست داشت؛چون فقط سیزده روزه بود ڪه نورعلے از پیشش رفت و از وقتے دنیاۍ اطرافش را شناخت،پدربزرگ را در ڪنار خودش دید و مثل یڪ پدر به او عشق مےورزید و به او وابسته شده بود.
وقتے پدرشوهرم از راه مےرسید،صاحبه مےدوید سمت او،بغلاش مےنشست و صورت او را غرق بوسه مےڪرد.مےگفتم:
_صاحبه جان ! اینقدر بابابزرگ را اذیت نڪن!
اما پدرشوهرم بےآنڪه خم به ابرو بیاورد در جوابم مےگفت:
_بگذار بچهها راحت باشند.
آنقدر به بچهها محبت مےڪرد تا ڪمتر دلتنگ پدرشان شوند.با اینڪه نورعلے خانه را ساخته بود و از پیش ما رفت،اما خانه هنوز نیاز به مرمّت داشت.پدرشوهرپ در تڪمیل ڪردن ساخت خانه استین بالا زد و یڪ تنه به همهۍ ڪارها رسید.
معمولا روزهاۍ آخر هفته،ماشین ڪرایه مےڪرد و همهۍ ما را به اماڪن زیارتے و جاهاۍ دیدنے مےبرد تا حال و هواۍ خانهۍ بدون نورعلے اذیتمان نڪند
از طرف دیگر، پدر و مادر خود من هم در رسیدگے به ما سنگ تمام گذاشتند.
هر هفته آنها را مےدیدم و با دیدنشان غمها و غصهها را من دور مےشد.
مادرم براۍ بچهها لباس مےخرید و مواد غذایے مورد نیازمان را تهیه مےڪرد.او با مراقبت و توجه،بارۍ از دوشم برمےداشت ڪه من وقت آزاد داشته باشم تا بتوانم بیشتر به تربیت بچهها توجه ڪنم.
یڪے از شبها ڪنار دخترهام نشستم و به آنها گفتم:
_یادتان مےآید بابا وقتے از سرڪار برمےگشت،چه شعرۍ برایتان مےخواند؟
مریم جواب داد:
_شعر غازرون را براۍمان مےخواند.
_دوست داریو باز هم بخوانیم؟
و به یاد آن شبهایے ڪه نورعلے مریم و محدثه را روۍ پاهاش مےنشاند و مےخواند،خواندیم:
_جون جون مےرویم خونهۍ ننجون،مےخوریم با هم پلا غازرون....
و باهم خندیدیم.
-------------
بعد از پایان جنگ و در سال ۱۳۶۸ از طرف لشڪر ۲۵ ڪربلاۍ مازندران به ما اعلام شد تا به همراه چند نفر از همسران سرداران شهید استان براۍ بازدید از مناطق جنگے راهے مرزهاۍ غرب و جنوب ڪشور شویم.
ادامھدارد...
📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے یونسے
|° کپی به شرط دعای خیر
↝•°@shahid_hadi99