eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
514 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
°🦋|•• • . •.❀به نیّت دوست شهیدم میخوانم . ••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم» . •.✾اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛✨ . •.✾شایسته میباشد در قسمت پایانی دعا به احترام امام زمان (علیه آلافُ التحیةوالثناء)بایستیم و بخوانیم🌿.• . •.✾يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.❧•` . ⇅♥️🌙🌱°^ @shahid_hadi99
💠حدیث روز💠 💎قال امیر المومنین‌علی‌ٌعلیه‌آلاف تحیةوالثناء: 🌸مَنهومانِ لایَشبَعانِ:طالِبُ‌علمِِ و طالِبُ دنیا 🌸دو گرسنه هرگز سیر نمی‌شوند:جوینده علم و جوینده مال 📚نهج البلاغة حکمت۴۵۷ @shahid_hadi99
. هیس..! دختـرها شھـید نمےشوند ، ماندہ‌ایم ڪه "مدافـع‌حجـاب" باشیم✌️🏼... . 🌙•^ @shahid_hadi99
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
لفت ندین دیگ🙁 اگه مشکلی هست که لفت میدین ، بهمون بگید اصلاح شه نظراتتون هم بگید؛ پیشنهادی چیزی ...
پی دی اف رمان که میزاریم و برای اینکه کانال شلوغ نشه و اعتراض نکنن بقیه هفته ای یکی میزاریم که شما هم وقت کنید قبلی ها رو بخونید
سلاااام علیکم😅 الحمدلله شما خوبین ☺️ نظر لطف تون هست🌸 چشم ان شاء الله اونم اگه دوباره کسی فرستاد چشم ان شاءالله همیشه لبخند روی لباتون باشه 🙂
🦋|°برخے از اصطلاحات جالب جبهه هاے دفاع مقدس را مے توانید در ادامه بخوانید:  آب رشته = آش رشته واجب الحج = ڪسے ڪه تازه از امور مالے برگشته و پولدار بود. آسایشگاه سالمندان = تدارڪات گردان و لشڪر (اشاره اے است به مسوولان تدارڪات واحدها ڪه معمولا از بین رزمندگان مسن انتخاب مے شدند) مال پنجاه میلیون پیرزن = بیت المال آب اروند = آبگوشت فڪ و فامیل هاچ = حشرات هتل الوارثین = نقاطے از جبهه ڪه بسیار تمیز و پاڪیزه بود. حاجے گلابے = پیرمردے ڪه وظیفه گلاب پاشیدن به بچه ها را در منطقه به عهده داشت. اف 14 = نوعے مگس و پشه در منطقه چشم چران = دیده بان ترڪش پلو = عدس پلو برادر عبدالله = براے صدا زدن رزمنده اے ڪه اسمش را نمے‌دانستند. تجدیدے = مجروح شدن و به شهادت نرسیدن. ایستگاه بدنسازے = ایستگاه صلواتے اوشین پلو = برنج سفید بدون مخلفات ایران تایر = پوتینهاے بسیجے. ایران گونے = شلوار و اورڪت بسیجے ساخت وطن. حلوا خور = ڪسے ڪه هرگز شهید نمے شود و از همه عملیات ها سالم بازمے‌گردد. پا لگدڪن = نماز شب خوان بے ترمز = بسیجے عاشق خاڪریز اول (حڪایت از شجاعت و به ڪام خطر رفتن) برادران مزدور = نیروهاے عراقے و دشمن آدمڪش گردان = امدادگر (ڪنایه از ناشے بودن نیروهاے امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتے) برمےگردم، یا با رخت؛ یا با تخت یا با یخ = یا زنده مے مانم، یا مجروح مے شوم، یا شهید مےشوم. بوے چلوڪباب = بوے شب عملیات ترڪش اِوا خواهرے = ترڪش فوق العاده ریز و ناچیز ڪه بدن را گویے ناز مے داد و اصابت آن اسباب خجالت بود!😂😂 ↝°@shahid_hadi99
. 「لاتدرۍلعل‌احدهم‌یناجۍالله‌لأجلڪ!🌿」 توڪه‌نمی‌دانۍ شایدیڪۍبه‌خاطرتو باخدانجوامۍڪند‌:) 〖🕷•^@shahid_hadi99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° ڪارهایے ڪه نورعلے از من خواسته بود انجام دادم.ڪم ڪم حال صاحبه رو به بهبودۍ رفت و بعد از چند روز با ڪمال تعجب دیدم اثرۍ از جوش‌ها و سرفه‌هاۍ نفس بر نیست. بیمارۍ صاحبه باعث شده بود من نآمید شوم اما نورعلے دوباره به من آگاهے داد ڪه خدایے هست ڪه هیچ وقت بندگانش را تنها نمےگذارد و به واسطه‌ۍ بندگان پاڪ و صالح‌اش به آن‌ها ڪمڪ مےڪند. غیر از مادرشوهرم ڪه بعد از نورعلے ما را تنها نگذاشت،پدرشوهرم هم نیز سعے و تلاش‌شان را مےڪردند تا من بچه‌هام ڪمبودۍ احساس نڪنیم.پدرشوهرم در سال۱۳۸۱ و مادرشوهرم در سال ۱۳۸۸ دعوت حق را لبیڪ گفتند و به رحمت خدا پیوستند. بین دخترها،صاحبه بیشتر از بقیه پدربزرگش را دوست داشت؛چون فقط سیزده روزه بود ڪه نورعلے از پیشش رفت و از وقتے دنیاۍ اطرافش را شناخت،پدربزرگ را در ڪنار خودش دید و مثل یڪ پدر به او عشق مےورزید و به او وابسته شده بود. وقتے پدرشوهرم از راه مےرسید،صاحبه مےدوید سمت او،بغل‌اش مےنشست و صورت او را غرق بوسه مےڪرد.مےگفتم: _صاحبه جان ! این‌قدر بابابزرگ را اذیت نڪن! اما پدرشوهرم بے‌آنڪه خم به ابرو بیاورد در جوابم مےگفت: _بگذار بچه‌ها راحت باشند. آن‌قدر به بچه‌ها محبت مےڪرد تا ڪمتر دلتنگ پدرشان شوند.با این‌ڪه نورعلے خانه را ساخته بود و از پیش ما رفت،اما خانه هنوز نیاز به مرمّت داشت.پدرشوهرپ در تڪمیل ڪردن ساخت خانه استین بالا زد و یڪ تنه به همه‌ۍ ڪارها رسید. معمولا روزهاۍ آخر هفته،ماشین ڪرایه مےڪرد و همه‌ۍ ما را به اماڪن زیارتے و جاهاۍ دیدنے مےبرد تا حال و هواۍ خانه‌ۍ بدون نورعلے اذیت‌مان نڪند از طرف دیگر، پدر و مادر خود من هم در رسیدگے به ما سنگ تمام گذاشتند. هر هفته آن‌ها را مےدیدم و با دیدن‌شان غم‌ها و غصه‌ها را من دور مےشد. مادرم براۍ بچه‌ها لباس مےخرید و مواد غذایے مورد نیازمان را تهیه مےڪرد.او با مراقبت و توجه،بارۍ از دوشم برمےداشت ڪه من وقت آزاد داشته باشم تا بتوانم بیشتر به تربیت بچه‌ها توجه ڪنم. یڪے از شب‌ها ڪنار دخترهام نشستم و به آن‌ها گفتم: _یادتان مےآید بابا وقتے از سرڪار برمےگشت،چه شعرۍ برایتان مےخواند؟ مریم جواب داد: _شعر غازرون را براۍ‌مان مےخواند. _دوست داریو باز هم بخوانیم؟ و به یاد آن شب‌هایے ڪه نورعلے مریم و محدثه را روۍ پاهاش مےنشاند و مےخواند،خواندیم: _جون جون مےرویم خونه‌ۍ ننجون،مےخوریم با هم پلا غازرون.... و باهم خندیدیم. ------------- بعد از پایان جنگ و در سال ۱۳۶۸ از طرف لشڪر ۲۵ ڪربلاۍ مازندران به ما اعلام شد تا به همراه چند نفر از همسران سرداران شهید استان براۍ بازدید از مناطق جنگے راهے مرزهاۍ غرب و جنوب ڪشور شویم. ادامھ‌دارد... 📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے‌ یونسے |° کپی به شرط دعای خیر ↝•°@shahid_hadi99