eitaa logo
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
127 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
7 فایل
اینجامحفل آسمانی شهیدیست که در سالروز تولدخودوهمزمان با ایام فاطمیه در۳فروردین۱۳۹۴درعراق به شهادت رسید. 👇🌹👇 #جهت_تبادل.. @ahmadmakiyan14 #یازهرا‌...🌹 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊 🍃🌹 @shahid_hadi_jafari65🌹🍃 #لبیک_یاحسین...🌴
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 علی مشکوک می‌شود 》 🖇من برگشتم دبیرستان ... زمانی که من نبودم ... علی از زینب نگهداری می‌کرد ... حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه ... هم درس می‌خوند، هم مراقب زینب بود ...😊✨ سر درست کردن غذا، از هم سبقت می‌گرفتیم ... من سعی می‌کردم خودم رو زود برسونم ... ولی عموم مواقع که می‌رسیدم، غذا حاضر بود ...🍜🍲 دست پختش عالی بود ... حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می‌کرد ... 👌 🔻واقعا سخت می‌گذشت علی‌الخصوص به علی ... اما به روم نمی‌آورد ... طوری شده بود که زینب فقط بغل علی می‌خوابید ... سر سفره روی پای اون می‌نشست و علی دهنش غذا می‌گذاشت ... صد در صد بابایی شده بود ... گاهی حتی باهام غریبی هم می‌کرد ...👧 🔹زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت ... تا اینکه من کم‌کم بهش مشکوک شدم ... حس می‌کردم یه چیزی رو ازم مخفی می‌کنه ... هر چی زمان می‌گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می‌شد ... مرموز و یواشکی کار شده بود... منم زیر نظر گرفتمش ...😒😎 یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ... همه رو زیر و رو کردم... حق با من بود ... داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می‌کرد ... 😱 شب که برگشت ... عین همیشه رفتم دم در استقبالش ... اما با اخم ... یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ...😳 🔹زینب دوید سمتش و پرید بغلش ... همون طور که با زینب خوش و بش می‌کرد و می‌خندید ... زیر چشمی بهم نگاه کرد ...😒 - خانم گل ما ... چرا اخم‌هاش تو همه❓ ... چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش ...😶 - نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم⁉️ ... 🔻حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین ... ادامه دارد ... ...🌹🍃 🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128