eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
244 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با یِک‌ سَلام‌ پَرزَده‌ِ قَلبَم‌ به‌ِ کَربَلا اَز راه‌ِ دور‌ شُد حَرَمَت‌ آشیانه‌ِاَم دوری‌ِ کَربَلا به‌ِ خُدا می‌کُشَد مَرا بالُطفِ‌ خُود به‌ِ سوی‌ِ حَرَم‌ کُن‌ روانه‌ِاَم @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به پادشاهی اسلامی انگلستان خوش آمدید.... کیت میدلتون ملکه آینده انگلستان با حجابی که بر سر گذاشته، به دیدن رهبران مسلمان رفت اما آخرش... 😉 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃اتفاقی از روی عکس ها دیده بودیم که همراه حاج قاسم است اما اصلا از خودش نمی شنیدیم. رسم امانت داری را در کارش به شدت رعایت می کرد. روحیه اش البته کلا هم اینطور بود که اهل خاطره گویی نبود. 🍃همسرم که به شهادت رسید با اصرار از او خواستم چند خاطره برایم تعریف کند. مسئولیتش هم اجازه صحبت نمی داد. شاید چند سالی از یک اتفاق که می‌گذشت تازه از آن برایمان تعریف می کرد.... (همسر ) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
امیدوارم خوشبختی از افق دید و اندیشه ات به سوی به دست آوردن های بی انتها و مرکز قلبت پیشی بگیرد.... عصرت بخیر🍨🍦 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🥇حالا که بحث مدال و مدال آوری داغه 🔻یادی کنیم از مدال آورانی که جنس مدالشون طلا نبود، اما کارشون بدجور طلایی بود 🔻و یادی کنیم از پدران و مادرانی که هنوزم این مدال‌هارو گوشه خاطراتشون نگه داشتن ✉️ ارتباط ناشناس با کانال🌹👇 daigo.ir/secret/6145971794 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
خدا شفا عنایت کنه😅 پشت سر هم استوری کرده.... خداروشکر دشمنان ما از دایره ی احمق ها هستند..... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #چهل_و_شش_تماس_بی_پاسخ #قسمت_شصت_و_هفتم نزدیک نیمه شب بود که به حال اومدم، سرگیجه ا
📖 برگشتم بیمارستان، باهام سرسنگین بود. غیر از صحبت در مورد عمل و بیمار حرف دیگه ای نمی زد. هر کدوم از بچه ها که بهم می رسید اولین چیزی که می پرسید این بود: - با هم دعواتون شده؟ با هم قهر کردید؟ تا اینکه اون روز توی آسانسور با هم مواجه شدیم، چند بار زیرچشمی بهم نگاه کرد و بالاخره سکوت دو ماهه اش رو شکست. - واقعا از پزشکی با سطح توانایی شما بعیده اینقدر خرافاتی باشه. - از شخصی مثل شما هم بعیده در یه جامعه مسیحی حتی به خدا ایمان نداشته باشه. - من چیزی رو که نمی بینم قبول نمی کنم - پس چطور انتظار دارید من احساس شما رو قبول کنم؟ منم احساس شما رو نمی بینم. آسانسور ایستاد، این رو گفتم و رفتم بیرون. تمام روز از شدت عصبانیت، صورتش سرخ بود. چنان بهم ریخته و عصبانی که احدی جرات نمی کرد بهش نزدیک بشه. سه روز هم اصلا بیمارستان نیومد، تمام عمل هاش رو هم کنسل کرد‌. گوشیم زنگ زد دکتر دایسون بود. - دکتر حسینی، همین الان می خوام باهاتون صحبت کنم، بیاید توی حیاط بیمارستان. رفتم توی حیاط خیلی جدی توی صورتم نگاه کرد بعد از سه روز بدون هیچ مقدمه ای: - چطور تونستید بگید محبت و احساسم رو نسبت به خودتون ندیدید؟ من دیگه چطور می تونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ حتی اون شب ساعت ها پشت در ایستادم تا بیدار شدید و چراغ اتاق تون روشن شد که فقط بهتون غذا بدم. حالا چطور می تونید چشم تون رو روی احساس من و تمام کارهایی که براتون انجام دادم ببندید؟ این رو گفت و سریع از اونجا دور شد در حالی که ته دلم از صمیم قلب به خدا التماس می کردم یه بلای جدید سرم نیاد.... ادامه دارد... --------------------------- ✍زندگی شهید به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
enc_16346865912024175983365.mp3
16.16M
ای غصه مظلومی ات در انجمن ها مثل علی در جامعه تنهای تنها ای ماهی دریا برایت گریه کرده پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده (ع)🏴 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🍃🕯🍃🕯🍃🕯 #حرکت_کاروان_اسراء_از_کربلا_به_شام #قسمت_بیست_و_پنجم رقیه بنت الحسین(ع) در خرابه در کنار حض
🍃🕯🍃🕯🍃🕯 نسیمی از مدینه برخاسته و بعضی که محبت خاندان وحی را در دل داشتند، در مسیر این نسیم قرار می گرفتند و می شکفتند. یکی از اینان، هند؛ زن یزید، دختر عبداللّه بن عامر بود. وقتی پدر هند از دنیا رفت، او در خانه امیرالمؤمنین (ع) ماند و همان جا به خدمت خانواده او در آمد. نقل شده است او در کودکی بر اثر یک بیماری، فلج گردید و هرچه او را درمان کردند، اثری نداشت. سرانجام به چشمه زلال امامت، امیر مؤمنان علی (علیه السلام) متوسل شدند و شفایش را از حضرت خواستند. حضرت فرمود : طبیب دل های شیعیان - حسین (ع) - بیاید. وقتی امام حسین (ع) آمد، امام ظرفی را پر از آب کرد و به جگر گوشه اش فرمود تا دستش را داخل آب بزند. سپس آب را به بدن هند پاشید. پس از مدتی، او از آن بیماری هلاک کننده نجات یافت.  هند به شکرانه این کرامت در خانه امیر المؤمنین علی (ع) به خدمت مشغول شد تا دین خود را به این خانواده ادا کند. خانواده او نیز با دیدن این معجزه، اسلام آوردند و از آیین یهودیت دست برداشتند. هند در محضر ائمه اطهار (علیهم السلام) پرورش یافت تا این که در زمان امام حسن (علیه السلام)، معاویه او را به ازدواج پسر خود یزید (لعنت الله علیه) درآورد. از آن روز، میان او و اهل بیت (علیهم السلام) جدایی افتاد تا آن که پس از مدت ها، در خرابه شام با دلبردگان واقعی اش دیدار کرد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊 🍃🕯🍃🕯🍃🕯
هم اکنون منطقه صفر مرزی، شلمچه مسیر موکب انصار الزهراء علیها السلام ✉️ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
حاج قاسم یادته سر اومدن بشار اسد به ایران هم همینجوری قهر و قهربازی و بی صبری نشان داد... خدا حافظ مملکتمون باشد اِن شاءالله....
فردا سالروز شهادت امام حسن مجتبی طبق روایت معتبر.... اما طبق معمول این عزیز غریب مانده چه خوبه زمزمه روضه خوانی داشته باشیم تا دل مادرمون حضرت زهرا آرام بگیرد....💔
چقدر اسفناک هست وقتی انتظار داری همسرت مونس و همراهت باشه، اما با دشمن دست به یکی کنه به خاطر وعده و وعیدها کمر به قتل شوهرش که از امامان هست ببنده.... خائن در خانه....😔
روضه ای داشته باشیم هدیه به حضرت مادر باشد که قبول افتد.... روضه های ابتدایی امام حسن رو استاد فرحزاد گفتن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درمیان پنج تن از همه غریب تر و مظلوم تر امام مجتبی سلام الله علیه است. آقا امام حسین سلام الله علیه همسرانی داشت که یکی از یکی بهتر بودند. حضرت رباب یک سال زیر آفتاب نشست و برای همسرش گریه کرد. اصحاب امام حسین سلام الله علیه یکی از یکی بهتر بودند. خود آقا فرمودند: اصحابی بهتر و با وفاتر از شما سراغ ندارم. ولی دلها بسوزد برای آن امام غریبی که یاران او قصد ترور آقا را داشتند. سجاده از زیر پای آقا کشیدند. حمله کردند و مجروحش کردند. به معاویه لعنت الله علیه نامه نوشتند که بخاطر این پول هایی که برا ما فرستادی، هر وقت که بگویی دست بسته آقا را تحویل می دهیم. آقا مجبور به صلح شد. آن هم با معاویه که مجسمه فساد بود.
مرحوم میزا علی اکبر ترک از منبری های خیلی خوب تهران بود. می گوید: ماه رمضانی تهران منبر می رفتم. آخرهای ماه رمضان بود که یک شب بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها را خواب دیدم. دیدم که بی بی به من توجه نمی کنند. گفتم: بی بی جان من روضه خوان فرزندتان حسین سلام الله علیه هستم. چرا لطف و عنایتی نظری نمی فرمایید؟ فرمودند: مگر امام حسن سلام الله علیه فرزند من نیست. یعنی من از شما گله دارم، چرا از حسنم روضه نمی خوانی؟
حضرت مادر حاضر هستند.... عرض ادب کنیم... صلی الله علیک یافاطمه الزهرا💔
همه عالم برای غربت ابا عبدالله سلام الله علیه اشک می ریزند، اما خود ابا عبدالله سلام الله علیه برای غریبی برادرش گریه می کرد. چه گذشت به دل آقا ابا عبدالله سلام الله علیه وقتی در تشییع جنازه (چون مامور به صبر بود برادر وصیت به صبر کرده بود) 😭ببیند، جنازه برادر را تیر باران می کنند. جنازه برادر را در قبرستان بقیع آورد، این چوب های تیر را از کفن و از بدن آقا جدا کرد. وقتی بدن برادر را درمیان قبر گذاشت، می گویند: آقا عمامه از سر بر داشت، شروع کرد به گریه کردن. صدا زد غارت زده آن نیست که اموالش را ببرند؛ غارت زده آن کسی است که به دست خویش برادرش را در قبر گذارد. یاالله 😭😭
حالا خود امام حسن در باب امام حسین چه فرموده اند؟ امام باقر علیه‌السلام به نقل از جدشان می‌فرمایند: روزی امام حسین(ع) به نزد امام حسن(ع) آمد، وقتی چشمش به برادر افتاد گریه کرد، امام حسن(ع) از برادرش علت گریه کردن را جویا شد. امام حسین(ع) فرمود: گریه ام برای رفتار بدی است که با تو می‌شود. امام حسن فرمود: ظلم و ستمی که بر من می‌شود همین زهری است که به من داده می‌شود و به سبب آن به قتل می‌رسم، ولی بدان که «لا یوم کیومک یا اباعبدالله»؛ هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت تو نیست. ای ابا عبدالله زیرا روزی بر تو خواهد آمد که سی هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان می‌دانند و مدعی هستند که از امت جد ما محمد صلی الله علیه و آله هستند، تو را محاصره کرده و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام می‌کنند، در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد و از آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند.... صلی الله علیک یاحسن مجتبی صلی الله علیک یااباعبدالله.... 🏴
بر تن و قامت شهر، رخت عزا جامه کنید بوی تابوت پر از تیر حسن (ع) می آید التماس دعا🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 تشرّف آیت‌الله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام) #قسمت_هشتم ماشین بدون این‌که
💠 تشرّف آیت‌الله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام) خلاصه بعد از انجام کارها و خواندن نماز، آقا هم که نمازشان به پایان رسیده بود، تشریف آوردند و فرمودند: «همه ناهارشان را داخل ماشین بخورند» بعد از این که ماشین به راه افتاد، من مقداری آجیل و خوراکی برداشته، به حضرت تعارف کردم اما ایشان چیزی برنداشتند و فرمودند: «نمی‌خواهم» مقداری نان که خودم در «شاهرود» از گندم خوب و تمیز درست کرده بودم، به ایشان تعارف کردم که حضرت مقداری برداشتند اما ندیدم که بخورند. آن‌گاه حضرت از بعضی از شهرهای ایران مانند همدان، کرمانشاه، مشهد تعریف کردند و از بعضی از علما مانند «ملاّ علی همدانی» تمجید نمودند و درباره حضرت «آیت‌الله وحید خراسانی» ـ حفظه الله ـ که در آن زمان به شیخ حسین خراسانی معروف بودند، توجهی نموده، فرمودند: «برکات و عنایات ما به ایشان می‌رسد» آن‌گاه مقداری هم به من امیدواری داده، فرمودند: «شما اِن‌شاءالله وضعتان خوب است و خوب خواهد شد» و درباره ناراحتی‌هایی که داشتم، دلداری دادند، بحمدالله، آن گرفتاری‌ها برطرف شد. ادامه دارد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین