eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
210 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🌱 ای که به عشقت اسیر خِیل بنی آدمند سوختگان غمت با غم دل خرمند هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت با خبران غمت، بی خبر از عالمند... @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🔺مسئولیت اجتماعی در میان مردم ما یک سرمایه بزرگ و شهید محمدی نمونه بارز آن است. او نماد خیرخواهی تفکر بسیجی در جامعه است و فراتر از دسته‌بندی‌ها در دفاع از حق، جانش را فدا کرد. تفکر بسیجی او دفاع حقیقی از حقوق شهروندی و احترام واقعی به جایگاه زن در جامعه را در عمل ثابت کرد. 📲توئیت سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
@shahid_hajasghar_pashapoorعالم ز خوشحالی تو غرق سرور است - کربلایی امیرعباسی..mp3
زمان: حجم: 2.04M
ما آمدیم اینجا برای خاکبوسی رزقی بده بر ما ازین جشن عروسی 🎊دهم پیوند آسمانی و مبارک حضرت محمد مصطفی (ص) و حضرت خدیجه (س) مبارکباد @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_سی_و_یکم بلیط را به طرف ابوالفضل گرفته بود، دیگر نگاهم نمی‌کرد و از لرزش ص
✍️ هیاهوی جمعیت همه به سمت نقطه می‌رفت، ابوالفضل نگران جانم فریاد می‌کشید تا به آن‌سو نروم و من مصطفی را گم کرده بودم که با بی‌قراری تا انتهای خیابان دویدم و دیدم سر چهارراه غوغا شده است. بوی دود و حرارت آتش، خیابان را مثل میدان کرده و همهمه جیغ و گریه همه جا را پُر کرده بود. اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ شده بود که دیگر از نفس افتادم. دختربچه‌ای دستش قطع شده و به گمانم درجا جان داده بود که صورتش زیر رگه‌هایی از خون به زردی می‌زد و مادرش طوری ضجه می‌زد که دلم از هم پاره شد. قدم‌هایم به زمین قفل شده و تازه پسر جوانی را دیدم که از کمر به پایینش نبود و پیکرهایی که دیگر چیزی از آن‌ها باقی نمانده و اگر دست ابوالفضل نبود همانجا از حال می‌رفتم. تمام تنم میان دستانش از وحشت می‌لرزید و نگاهم هر گوشه دنبال مصطفی می‌چرخید و می‌ترسیدم پیکره پاره‌اش را ببینم که میان خیابان رو به حرم چرخیدم بلکه (علیهاالسلام) کاری کند. ابوالفضل مرا میان جمعیت هراسان می‌کشید، می‌خواست از صحنه انفجار دورم کند و من با گریه التماسش می‌کردم تا مصطفی را پیدا کند که پیکر غرق خونش را کنار خیابان دیدم و قلبم از تپش افتاد. به پهلو روی زمین افتاده بود، انگار با خون داده بودند و او فقط از درد روی زمین پا می‌کشید، با یک دستش به زمین چنگ می‌زد تا برخیزد و توانی به تن زخمی‌اش نمانده بود که دوباره زمین می‌خورد. با اشک‌هایم به (علیهاالسلام) و با دست‌هایم به ابوالفضل التماس می‌کردم نجاتش دهند و او برابر چشمانم دوباره در خون دست و پا می‌زد... تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمه‌جانش را به اتاق عمل بردند و تازه دیدم بیمارستان مجسم شده است. جنازه مردم روی زمین مانده و گریه کودکان زخمی و مادران‌شان دل سنگ را آب می‌کرد. چشمم به اشک مردم بود و در گوشم صدای سعد می‌آمد که به بهانه رهایی مردم مستانه نعره می‌زد : «بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!» و حالا مردم سوریه تنها قربانیان این بدمستی سعد و هم‌پیاله‌هایش بودند. ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌷حسین فقط سه روز آخر هفته را در دزفول بود، همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس خادمی هیئت محبان اباالفضل العباس علیه السلام. 😇در جمع رفقای هیئتی حسین لقب "سردار" داشت. همیشه می‌گفت : من یک روز شهید می‌شوم. ❤️عاشق روضه سه ساله امام حسین (ع) بود، وصیت کرده بود اگر شهید شدم سر مزارم روضه حضرت رقیه (س) بخواند. 🔹در چند وقتی پیگیر اعزام به سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند مدافع حرم شود... 🦋 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🦋 ✨نشانه گذاری با ۱۴ سکه مهریه💍   📿برای دعایش چند نشانه گذاشته بود. دعاهایش خیلی کامل و سریع مستجاب می‌شد. نشانه می‌گذاشت که بداند این دعا برآورده شده است یا خیر. ☺️از حضرت عباس خواسته بود همسری قسمتش کند که خودش از صورتش خوشش بیاید و حضرت عباس (ع) از سیرتش. یک نماز به (س) هدیه کرده و خوانده بود. همیشه برای انجام کارهای بزرگ، دو رکعت نماز به حضرت زهرا (س) هدیه می‌کرد. 💍برای ازدواجمان هم نشانه گذاشته بود که اگر من همان مورد مد نظر ائمه هستم مهریه‌ای که عنوان می‌کنم بیشتر از ۱۴ سکه نباشد.   تا قبل از اینکه بحث مهریه پیش آید، با کسی درباره مقدار مهریه صحبت نکرده بودم. عرف خانواده و خواهرهای دیگر که کرده بودند، مهریه‌ی ۱۱۴ سکه بود اما خود به ۱۴ سکه تمایل داشتم تا برای خواندن خطبه عقد به محضر آقا برویم. با اینکه احتمال می‌دادم این اتفاق نیافتد ولی از این حربه برای داشتن مهریه ۱۴ سکه‌ای استفاده کردم.   💰وقتی موضوع مهریه را مطرح کردم دیدم حالش دگرگون شد. بعدها به من گفت برای مهریه نشانه گذاشته بود که بداند من فرد مورد تائید ائمه هستم یا نه. ❤️ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌱 آرامِ دل بودی و رفتـــی زِ بَر مـا؛ با رفتنت، آرام و قرار از دلِ ما رفت... ❤️ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شب پاییزیتون بخیر❤️🍁☕️
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🌱 من همان خسته ی بی حوصله ی غم زدہ ام آدم بد قلقی که رگِ خوابش حرم است... @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🦋🌿 نه همراهی داشت و نه خدم و حشمی... خانه اش در جنوب شهر بود و از ماشین شاسی بلند و لاکچری خبری نبود هیچ کجا عکسش را بیلبورد نکرده بودند و اسمش را کسی نشنیده بود. هیچ جشنواره ای از او تقدیر نکرده بود و تا حالا روی سن دعوت نشده بود. ‌اما هیچکدام از اینها او را متوقف نکرده بود او راه نمی‌رفت پرواز می‌کرد بر فراز فرش قرمز قطعه شهدا برای زیارت دو پسر شهیدش ❤️مادر شهیدان دفاع مقدس و 💔یه حسرت هایی توی این دنیا به وجود اومده با اومدن این منحوس که... کاش توفیقات برگردد. @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹