4.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقریباً چند ماه قبل از شهادتش بود. گفتم: چی شده؟
گفت: خواب دیدم سی چهل نفر دارن منو دنبال میکنن که بگیرن بکشن، بعد من رفتم قایم شدم دوباره منو پیدا کردن...
دقیقاً هم همین شد؛ آرمان اینقدر پاک بود، شهادتش بهش الهام شده بود...
#آرمان_عزیز
طلبه #شهید_آرمان_علی_وردی
تاریخ جنایت ۱۴۰۱.۰۸.۰۴
تاریخ شهادت ۱۴۰۱.۰۸.۰۶
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
تقویم را نگاه کرد رفت توی فکر. یکی یکی گزینهها را کنار گذاشت تا رسید به انگشتر عقیق سرخ.
پولهایش را جمع کرد و بالاخره انگشتر را خرید. روز تولد حضرت فاطمه (س) که رسید، پیش مادرش رفت و گفت: چشمات رو ببند.
مادر که چشمهایش را بست، آرمان دستش را گرفت و شروع به بوسیدن کرد. مادر دستی روی سرش کشید و گفت: نکن عزیزم.
آرمان سرش را بلند کرد انگشتر را گذاشت توی دست مادر و گفت «مبارکه».
چشمهای مادر پر از خوشحالی بود و داشت از تماشای پسرش لذت میبرد.
باز هم آرمان نشست روی زمین و خودش را انداخت روی پاهای او.
خواست آنها را ببوسد، اما مادر اجازه نداد و پایش را کشید. آرمان خواهش کرد و گفت: مگه نمیگن بهشت زیر پای مادره. شما دوست نداری من برم بهشت؟
طلبه #شهید_آرمان_علی_وردی
برشی از کتاب #آرمان_عزیز📚
سالروز شهادت : ۱۴۰۱.۰۸.۰۶
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊