🌱❤️
از آنجایی که طلبه بودند، انتظار میرفت زندگی متفاوتی داشته باشد. در صحبتهای خواستگاری گفته بود برای ادامه راه #امام_حسین (ع) فرش زیر پایم را هم میفروشم.
🔹درسش تمام نشده بود و جایی هم مشغول به کار نبود. در آن شرایط شاید از نظر مالی امکانات لازم برای شروع یک زندگی جدید را نداشتند اما من این شرایط را پذیرفتم.
🔺حتی در مدت آشنایی درباره مسائل مالی هیچ صحبتی نکردیم و فرصتش هم پیش نیامد چون برای هردویمان مسئله دیگری #مهم بود.
علاوه بر خودم ایشان هم میل زیادی برای همراهی من در سوریه داشت. قرار شد کار تدریس را در #سوریه دنبال کنم و به بچههای سوری قرآن و زبان و انگلیسی یاد بدهم.
👌من هم در این مدت تا جایی که توانستم با ایشان همراه شدم. قبل از اینکه به سوریه برود شغل خوبی پیدا کرده بود و درآمد خوبی داشت. من هم به صورت پاره وقت در دانشگاه #تدریس میکردم. بحث سوریه که پیش آمد، تمایل داشتم که همراه ایشان بروم ولی بچهها کوچک بودند و شرایطش پیش نیامد و مجبور شدیم بمانیم ولی دو ماه آخر حضورش در سوریه من و بچه ها در کنارش بودیم.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ به روایت همسر معزز (خواهر #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور)
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊