🏴
#شهید_حسن_عبداللهزاده روز پنجشنبه ۱۳ خردادماه ۱۴۰۰ در دفاع از حرم حضرت زینب (س) در مسیر دیرالزور به تدمر سوریه در کمین نیروهای داعش به فیض شهادت نائل شد.
🌸ایشان اصالتا لر چهارمحال و بختیاری از روستای شیخعلیخان بوده و ادامه زندگیاش متناسب با شرایط کاری پدرش در تهران گذشت.
این شهید والا مقام متأهل بود و اکنون سه فرزند پنج، سه و یکساله به یادگار دارد.
🕊پیکر پاک ایشان پس از ورود به کشور برای طواف به حرم امام رضا (ع) رفت و هم اکنون در تهران تشییع و خاکسپاری شد.
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
یکی از زنان سوریه با مشاهده منش شهید شیعه شد
✔️جنگ سوریه جنگی متفاوتی است. شناخت خودی و غیر خودی کار آسانی نیست. افرادی چون شهید پورهنگ که حجم کاری آن ها بالا بود برای چند روز مرخصی باید از مدتها قبل برنامهریزی میکردند تا مسئولیت را به فرد دیگری محول کنند. ایشان هم مستشار نظامی بود و در کنار این کار فرهنگی میکرد.
✨اثرگذاری فعالیتهای همسرم باعث علاقمندی مردم سوری به تشیع بود که این عامل محبوبیتش و یکی از دلایل مسمومیت ایشان باشد.
🧕یکی از خانمهای سوری با دیدن فعالیتها و منش همسرم، شیعه شد و این زنگ خطری برای دشمنان شد که اگر نمی توانند ایشان را در میدان جنگ به شهادت برسانند با نقشه از بین ببرند. از این رو نوع شهادت شهید پورهنگ با دیگر شهدای سوریه فرق داشت.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید (خواهر حاج اصغر)
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
انگار می دانست بعد از حج مادرش را نمی بیند...
🕋چند سال پیش به مکه مشرف شد. همه فامیل دوست داشتند برای بدرقه به فرودگاه بروند. دوست نداشت دل کسی بشکند، برای همین ماشین بزرگی را کرایه کرد که همه بتوانند بیایند.
🥀مادرش کمی کسالت داشت. توی ماشین منتظر بودیم تا با مادر خداحافظی کند. آمدنش کمی طول کشید. متوجه شدیم با مادر خلوت کرده و از او حلالیت گرفته است. گویی به او الهام شده بود که این آخرین دیدار با مادر است.
💔زمانی که مکه بود، مادرش فوت کرد. هنوز کارهای دفن انجام نشده بود که گویا ایشان از آن فاصله دور موضوع را فهمیده بود. به همه کسانی که شماره شان را داشت زنگ زد و حال مادرش را پرسید. همه طوری رفتار کردند که محمد متوجه چیزی نشود اما او فهمیده بود. یکی از بستگان را قسم داد که میخواهم برای آخرین بار با مادر حرف بزنم و چیزی بگویم.
😔گوشی را گذاشتیم کنار گوش مادر. در همان وضعیت از مادر حلالیت گرفت. وقتی برگشت، حال خوبی نداشت. چشمش که به پرچم های سیاه افتاد حالش بدتر شد. گفت: از حضرت رسول (ص) خواستم که به من صبر دهد و برای مادرم دعا کردم.
#روایت_بستگان_شهید
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
📝یک بار حدیثی را برایش خواندم به این مضمون که : مومن کسی است که به میل خانواده اش غذا میخورد و منافق کسی است که خانواده اش به میل او غذا میخورند.
🌱به فکر فرو رفت و پرسید: به نظرت از این جهت من مومنم؟ دوست ندارم نظرم را حتی در غذا خوردن به شما تحمیل کنم.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌱
تاثیر فعالیتهای #شهید_حاج_محمد_پورهنگ در بین مردم سوریه تا به آنجا پیش رفت که دشمن برای شهادتش راه دیگری را پیش گرفت؛ ترور بیولوژیکی از طریق مسمومیت با آب، که در عرض ۴۹ روز باعث شهادت این مدافع حرم روحانی شد...
#هشت_روز_مانده_تا_شهادت🥀
#دفاع_پرس🖌
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🍂🍃🍂🍃🍁
رابطه میان ابراهیم و زهرا به حدی صمیمانه بود که به جای پدر و دختر، همچون دو رفیق بودند. پدر، ناخنهای زهرا را کوتاه میکرد و برایش لقمه میگرفت. مادرِ ابراهیم گاهی به او اعتراض میکرد که دخترت بزرگ شده، رفتارت را اصلاح کن. اما ابراهیم میخندید و میگفت خیلی دوستش دارم خب! گمان نمیکنم صمیمیتی که میان این پدر و دختر وجود داشت را، پدر و دختر دیگری تجربه کرده باشند. محمد کمتر از نعمت حضور پدر بهرهمند شد و یک ماه پس از اولین جشن تولدش، پدرش به شهادت رسید.
#شهید_ابراهیم_حضرتی
#روایت_همسر_شهید
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌷
سوریه که رفتیم، سعی می کردم غذاهایی را درست کنم که فکر می کردم بیشتر دوست دارد و یا خیلی وقت است که نخورده. دقت که میکردم خوب غذا نمیخورد. گاهی دیر میرسید و غذایش سرد میشد. هر چه اصرار میکردم اجازه نمیداد غذا را گرم کنم. کنجکاو بودم که علت این کار را بدانم. گفت: نیروهای من در خط شاید غذای سرد هم برای خوردن نداشته باشند آنوقت چطور وجدانم را راضی کنم که غذای گرم بخورم؟
نیروهایی که از آنان حرف میزد، همه سربازهای سوری بودند.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
قبل از به دنیا آمدن دخترهای دوقلویمان، شغل همسرم عوض شد. یک کار ایدهآل که همیشه آرزویش را داشت. نماینده فرهنگی ولی فقیه در قرارگاه مهندسی خاتم الانبیا (ص) شده بود. در کار جدید هم در آمد خوبی داشت و امکان پیشرفت و ارتقای شغلیاش بیشتر وجود داشت. فکر میکنم آرامش زندگیمان کامل شده بود اما انگار چیزی کم بود. دلمان نمیخواست فقط ما این آرامش را تجربه کنیم. همسرم میگفت از اینکه عدهای بیگناه و مظلوم آرامششان را از دست دادهاند آرام و قرار ندارد. مخصوصاً بعد از اینکه حضرت آقا گفتند اگر مدافعان حرم نبودند داعش به استانهای خود ما حمله میکرد. از آن طرف رفتن محمد آقا مساوی با ازدست دادن کاری بود که بعد از مدتها پیداش کرده و کلی انتظار به دست آوردنش را کشیده بود. دخترهایمان هم که تازه دو ماهه بودند. با این وجود وقتی حرف اعزام محمد پیش آمد هرچند همه نگران بودیم اما خانواده مخالفتی نکردند.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
‼️برخی ها منکر شهادت شدند!
🥀مظلومیت شهید باعث صحبتهایم درباره شهادتش شد
تا جایی که اطلاع دارم به غیر از شهید پورهنگ چند مورد ترور بیولوژیکی اتفاق افتاده است ولی اطلاع رسانی درستی نشده است. مدل شهادت شهید پورهنگ با دیگران فرق داشت و من اطلاع درستی ندارم که تا به امروز چنین نحوه شهادتی برای کسی دیگر اتفاق افتاده است یا خیر. خودش همیشه می گفت دوست دارم در موضوعی اول باشم. ابتدای حضورش در سوریه خیلی دلش می خواست اولین شهید مدافع حرم روحانی باشد بعد از اینکه چندتن از دوستان روحانی اش به شهادت رسیدند به شوخی می گفت خلاصه می خواهم در یک چیز اول باشم. شاید قسمت بود که در نوع شهادت با دیگر دوستان شهیدش متفاوت باشد. یک هفته بعد از شهادت ایشان شبهه های زیادی عنوان شد. بارها شنیدم که عنوان کردند ایشان فوت شده است و وقتی دیدم حق شهید مظلوم واقع می شود بر خود واجب دیدم که درباره شهادت ایشان توضیحاتی بدهم.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید (خواهر حاج اصغر)
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روایت کشیش مسیحی از #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
🔖نشر مجدد به بهانه میلاد #حضرت_عیسی(ع)
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💢ای کاش من هم سبکبال شوم
🔺حدود یک ماه قبل از شهادتش بهعلت کاری که در تهران داشت، شب به همراه خانواده به منزل ما آمدند. یک عدد فلش حاوی عکس های ماموریت قبلی اش به سوریه برایم آورده بود. تاکید کرد این عکس ها را کپی کن، لازمت می شود که اتفاقا برای مراسمات تشییع جنازه اش خیلی به کارم آمد.
🍃حسین در طی تماشای عکس ها بیشتر از همه در خصوص عکس شهیدان روشنایی و ترابی صحبت کرد و گفت که این دو نفر باهم بودند که شهید شده اند، لبخندهایشان را ببین، ببین چه عشقی دارند. خوشبحالشان، ای کاش من هم شهید بشوم، ای کاش من هم مثل این ها سبک بال بشوم.
#شهید_حسین_بواس
#روایت_همرزم_شهید
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
📸 #شهید_عبدالله_میثمی و شهید خرازی
🤔به خاطر دارم در عملیات خیبر به ما اطلاع دادند که او به شدت مجروح شده و امیدی به زنده ماندنش نیست. با همه علاقهای که به زیارتش داشتم، اما به علت درگیری در عملیات نتوانستم به عیادتش بروم و هر چند دورا دور جویای حالش بودم و از احوالش خبر داشتم با بی صبری منتظر فرصتی بودم تا بتوانم به دیدارش بروم بعداً فهمیدم او هم منتظر من بوده است.
🔹بالاخره یک روز به دیدارش رفتم بسیار خوشحال شد از من گلایه کرد که "خیلی پیشتر از این منتظرت بودم." شرمنده شدم، اما او میدانست که من برایم مقدور نبود. از نحوه مجروح شدنش پرسیدم گفت:
🔻در اوج عملیات، در یک منطقه پرخطر در میان جهنمی از آتش و گلوله و خمپاره به یاری رزمندگان شتافتم و درست در محلی رسیدم که دشمن آتش شدیدی روی آن میریخت خمپارهای در کنارم به زمین خورد که از آنجا کنده شدم در نتیجه چند جای بدنم، من جمله دستم آسیب دید.
🌷حاج حسین به محض ترخیص از بیمارستان در حالی که میبایست دوران نقاهت را در منزل استراحت کند، به جبهه برگشت و دوباره به مبارزه و شرکت در عملیات پرداخت.
#شهید_حسین_خرازی
#روایت_همرزم_شهید ( #شهید_احمد_کاظمی)
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
حاجی چند سال پیش در جایی کار میکرد که حقوق بسیار ناچیزی میگرفت، حدود سیصدهزار تومان. اما این پول آنقدر با برکت بود که علاوه بر تأمین هزینههای زندگیمان، حاجی ماهانه پنجاه هزار تومان به مردی میداد که همسرش سرطان داشت.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌷شهید پورهنگ عشق عجیبی به زیارت امام حسین(ع) و مشهدالرضا(ع) داشت و اگر میدید کسی از صمیم قلب آرزوی زیارت دارد، حتی با هزینه خودش او را به مشهد و کربلا میفرستاد. شهید هیچوقت فرصت شرکت در پیادهروی اربعین را از دست نمیداد. ولی وقتی امکان سفرش به سوریه فراهم شد، هزینه حضور چند نفر از نیازمندان را که حسرت شرکت در این مراسم را داشتند، پرداخت کرد تا از طرف او نایبالزیاره باشند.
روایت : حاج علیرضا توفیقیان، از اهالی شهرری
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ/ #دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
حاجی چند سال پیش در جایی کار میکرد که حقوق بسیار ناچیزی میگرفت، حدود سیصدهزار تومان. اما این پول آنقدر با برکت بود که علاوه بر تأمین هزینههای زندگیمان، حاجی ماهانه پنجاه هزار تومان به مردی میداد که همسرش سرطان داشت.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💠 انگار می دانست بعد از حج مادرش را نمی بیند...
🕋چند سال پیش به مکه مشرف شد. همه فامیل دوست داشتند برای بدرقه به فرودگاه بروند. دوست نداشت دل کسی بشکند، برای همین ماشین بزرگی را کرایه کرد که همه بتوانند بیایند.
مادرش کمی کسالت داشت. توی ماشین منتظر بودیم تا با مادر خداحافظی کند. آمدنش کمی طول کشید. متوجه شدیم با مادر خلوت کرده و از او حلالیت گرفته است. گویی به او الهام شده بود که این آخرین دیدار با مادر است.
💔زمانی که مکه بود، مادرش فوت کرد. هنوز کارهای دفن انجام نشده بود که گویا ایشان از آن فاصله دور موضوع را فهمیده بود. به همه کسانی که شماره شان را داشت زنگ زد و حال مادرش را پرسید. همه طوری رفتار کردند که محمد متوجه چیزی نشود اما او فهمیده بود. یکی از بستگان را قسم داد که میخواهم برای آخرین بار با مادر حرف بزنم و چیزی بگویم.
گوشی را گذاشتیم کنار گوش مادر. در همان وضعیت از مادر حلالیت گرفت. وقتی برگشت، حال خوبی نداشت. چشمش که به پرچم های سیاه افتاد حالش بدتر شد. گفت: از حضرت رسول (ص) خواستم که به من صبر دهد و برای مادرم دعا کردم.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊