رگ و پیِ محمد در خانوادهای که دو شهید داشت، شکل گرفته بود.
عمیقا این را درک میکردم که دیر یا زود اگر جایی صحبت از جهاد شود، او رفتنی است و نمیتوانم نگهش دارم. دلهره و نگرانی این قضیه از روز اول
زندگی با من بود.
از وقتی برای خواستگاری پاشنهی در را از جا کنده بود تا روز آخر، زمزمه دفاع از مظلوم سر زبان محمد بود؛ چیزی نبود که یک شبه ایجاد شده باشد. گاهی از صحبتها و موضع گرفتن در برابر دشمن، میشد
فهمید که هرجا نیاز باشد، یک لحظه تعلل نمیکند و مثل ماهی از توی دستم سر میخورد. اصلا محمد سرش درد میکرد برای کارهایی شبیه به
این. یک مدت صحبت از بوسنی میکرد، یک وقتهایی هم از #لبنان سخن
به میان میآورد و میگفت: «باید بریم».
راوی : همسر شهید
برشی از کتاب #شائولین_تا_شام
خاطرات شهید محمد قنبریان
تنها شهید مدافع حرم بانک صادرات کشور
و استاد یوگا !
#وعده_صادق
@shahid_ketabi