🌿🌿🌿
🌿🌿
🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_نوح علیه السلام #قسمت_سوم
🔹لجاجت مخالفین نوح علیه السلام🔹
مخالفین نوح پیغمبر را خطاب قرار داده و گفتند:
تو بشری همانند ما هستی و نه بالاتر، اگر خدا اراده کرده بود رسولی نزد ما بفرستد، فرشته ای می فرستاد تا به حرف او گوش کنیم و دعوت او را بپذیریم.
راستی ای نوح! این اراذل و اوباش و صاحبان مشاغل پست و بی ارزش که اطراف تو را گرفته اند، کیستند؟! اینها بدون فکر و تدبیر گرد تو را گرفته اند، اگر دعوت تو صحیح و حرف تو حق بود، ما که عاقل و زیرک و دارای ذهنی شفاف و فکری روشن هستیم، زودتر به تو ایمان آورده و دعوت تو را پذیرفته بودیم.
مخالفین نوح غرق دریای عناد و دشمنی بودند و با لجاجت به نبرد با او پرداختند و به نوح گفتند:
تو و پیروانت بر ما هیچگونه فضیلتی ندارید، نه در عقل و زیرکی و نه در عاقبت اندیشی و رعایت مصالح.
نه تنها در این امور بر ما برتری ندارید بلکه ما گمان می کنیم که تو و یارانت دروغگو باشید.
برخورد گستاخانه این عده کاسه صبر و حلم نوح را درهم نشکست و روش عاقلانه و همیشگی او تغییر نکرد و گفت:
بمن بگویید: اگر دلیلی و شاهدی از طرف پروردگار برای صحت ادعای خود آورده بودم و رحمت و فضل پروردگار شامل حالم شده باشد، ولی شما آن را نبینید و یا چشم بصیرت خود را ببندید و بخواهید آفتاب را با گل بپوشانید و یا نور ستارگان را با دست خود مستور دارید آیا من می توانم شما را مجبور سازم و به سمت پذیرش حق و ایمان سوق دهم؟!
مخالفین نوح خطاب به پیغمبر خدا نموده و گفتند:
اگر منظور تو ایمان و هدایت ماست و حمایت و یاری ما را می خواهی، باید این اوباش بی سروپا را که به تو اعتقاد پیدا کرده اند از خود برانی، زیرا ما نمی توانیم با آنان همدوش شویم و یا به روش آنان زندگی کنیم، و یا در عقاید خویش با آنان همسو باشیم. راستی چگونه ممکن است که ما دعوت دینی را که وضیع و شریف و پادشاه و گدا را با یک چشم می بیند، بپذیریم؟!
نوح علیه السّلام به مخالفین خود گفت:
دعوت من همگانی است و شامل حال عموم مردم می گردد. در این دعوت عاقل و سفیه، مشهور و گمنام، ثروتمند و فقیر و رئیس و مرئوس یکسان و مانند یکدیگرند. گیرم اگر من منظور شما را تأمین و خواسته شما را اجابت کردم و پیروان خود را به خاطر شما طرد کردم، در پخش و انتشار دعوت و تأیید رسالت خویش به چه کسی اعتماد کنم؟!
به شما که همواره در فکر لذات ناپایدار دنیا هستید، چگونه ممکن است مردمی که مرا یاری کردند، کنار بگذارم و شما را که به من آزار رساندید اختیار کنم؟!
گفتار من به اعماق جان آنان نفوذ کرده، ولی از شما غیر از مخالفت و نافرمانی چیز دیگری ندیدم!
چگونه این مردمی را که حافظ دین خدا هستند و قوم را به سوی او دعوت می کنند، کنار بگذارم؟ اگر آنها را طرد کردم، وضع من در پیشگاه خدا و به هنگام دادخواهی چگونه خواهد بود؟ پیروان من در پیشگاه خدا بگویند:
من احسان آنان را با کفران و نیکی آنان را با خیانت تلافی کردم. پس آگاه باشید که شما مردمی جاهلید.
آنگاه که اختلاف بین قوم نوح و پیغمبر خدا اوج گرفت و شکاف اختلاف عمیق تر گشت. قوم از نوح ناراحت شدند و عرصه را بر خود تنگ دیدند و به نوح گفتند:
«ای نوح با ما مجادله نمودی و در جدال خود زیاده روی کردی، اگر راست می گویی عذابی را که به ما وعده دادی بیاور!»
نوح مخالفین خود را نصیحت کرد و گفت:
شما در گرداب جهالت و حماقت فرو رفته اید، مگر من کیستم که عذابی را که وعده داده ام، بیاورم و یا آنکه آن را از شما بازگردانم؟ من بیش از یک بشر نیستم که بر من وحی نازل می گردد تا آن را به شما بگویم. خدای شما، خدای یکتا است، من این پیام را طبق مأموریت خود به شما ابلاغ می کنم، یک بار شما را به ثواب خدا بشارت می دهم و بار دیگر شما را از عذاب او برحذر می دارم.
آگاه باشید که بازگشت هر موجودی به سوی خدا است. اگر بخواهد شما را هدایت می کند و اگر اراده کند عذابی عاجل برایتان می فرستند و اگر هم صلاح بداند عذاب را تأخیر انداخته تا بر کیفر شما بیفزاید و شما را به سختی مکافات و شدت انتقام مبتلا سازد.
#لجاجت_مخالفین_نوح علیه السّلام
منبع: کتاب قصه های قرآن
----------------🌱🪴🌱-------------
═✧❁🌸❁✧═
🌱 @shahid_modafe_haram_miladheidari
═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_سوم
🔹ابراهیم و نشانه ای از رستاخیز🔹
قلب ابراهیم علیه السّلام لبریز از ایمان به پروردگار و سرشار از اعتقاد و اعتماد به قدرت لایزال خالق یکتا بود، به آنچه که درباره قیامت و رستاخیز مردگان به او وحی شده بود، ایمان داشت و معتقد بود که در جهان دیگر به حساب کردار بندگان رسیدگی می شود. ولی او مشتاق بود به ایمان و بصیرت خویش بیفزاید و اعتماد و یقینش بیشتر گردد و شخصا آیات رستاخیز را درک کند و برهان روشن قیامت را به چشم خود ببیند، لذا از پروردگار خود خواست تا به او نشان دهد که چگونه مردگان را زنده می کند؟ و چگونه بعد از نابودی موجودات، بار دیگر آنها را به وجود می آورد؟
خدای تعالی به ابراهیم وحی نمود:
«مگر اعتقاد به قیامت نداری؟»
ابراهیم علیه السّلام پاسخ داد:
چرا، به من وحی کرده ای من هم ایمان آورده و تصدیق نموده ام ولی روح من مشتاق دیدن با چشم است، چشم من به مشاهده امیدوار است تا قلبم مطمئن گردد و یقین من افزایش یابد.
آنگاه که ابراهیم علیه السّلام اشتیاق خود را به تحکیم ایمان و استقرار دل نشان داد، خدا خواسته او را برآورد و او را فرمان داد تا چهار پرنده بگیرد و پس از کشتن، آنها را در هم آمیزد و با یکدیگر مخلوط کند، به نحوی که با چشم خود اجزاء آنها را ببیند و بتواند در خلقت جدید آنها دقت کند. سپس آن حیوانات را به چهار جزء تقسیم کند و به صورت پراکنده روی هر کوه جزئی از آن را بگذارد و پس از آن، پرندگان را نزد خود بخواند تا لحظاتی بعد به دستور خدا پیش او آیند.
ابراهیم این دستور را انجام داد و سپس پرندگان را به اسم به سوی خود خواند. هر جزئی ضمیمه جزء خود شد و اجزاء پراکنده به جای خود بازگشتند و فورا زندگی به ایشان بازگشت و روح به بدن آنها دمیده شد و به قدرت و به اراده پروردگار، نزد ابراهیم علیه السّلام آمدند و بدین ترتیب ابراهیم در آثار آشکار قدرت الهی در زمین و آسمانها که کسی نمی تواند منکر آن شود، سیر کرد.
اینها پرندگانی بودند که جان از بدن شان خارج و اجسادشان نرم و متلاشی گردید، در مقابل چشم ابراهیم اعضاء متلاشی شده متفرق گشت و آنگاه که ابراهیم پرندگان را فرا خواند به سوی وی شتافتند و نزد او آمدند و اجزایشان یکدیگر را یافتند و اجزاء متفرق، به یکدیگر متصل شدند و روح به آنها بازگشت کرد.
بعید است کسی این وضع را ببیند و در قدرت خدا در برانگیختن مردگان از قبرهایشان و حقیقت رستاخیز تردید کند.
خدا منزه است و هرگاه در انجام کاری اراده کند مانع و مزاحمی در کارش نیست، زیرا که او گرانمایه و حکیم است.
#ابراهیم_و_نشانه_ای_از_رستاخیز
منبع: کتاب قصه های قرآن
----------------🌱🪴🌱-------------
═✧❁🌸❁✧═
@shahid_modafe_haram_miladheidari
═✧❁🌸❁✧═