eitaa logo
شَهید حُسین مُعِزغُلامے⁦🇮🇷³¹⁵
2.6هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
214 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت هنر مردان خداست...🥀 شهدایی که دریک روز ، یک لحظه و یک مکان به شهادت رسیدند. شهادتتان مبارک ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
[ رفیق شهیدم شهادتت مبارک ] 🥀 نحوه ی شهادت شهید ذوالفقاری: نزدیک ظهر روز یکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ بود که شیخ هادی به همراه دیگر رزمندگان به روستای مکشیفیه در بیست کیلومتری سامرا وارد شدند. ساختمان کوچکی در آنجا وجود داشت که بیست نفر از نیروهای عراقی به همراه هادی به داخل آن رفتند. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که یک بولدوزر انتحاری با بدنه ای پوشیده شده از ورق های آهن (ضد گلوله) از سمت بیرون روستا به سمت سنگرهای نیروی مردمی حرکت کرد. لحظاتی بعد صدای انفجاری آمد که زمین را لرزاند! صدها کیلو مواد منفجره، آسمان را سیاه کرد. انفجار به قدری عظیم بود که پیکر شهدا قادر به شناسایی نبود. در اصل پیکر هادی ذوالفقاری پرت شده بود و بعد از ۴ روز بدن این شهید بی پلاک شناسایی شد. 🥀 رفتیُ با رفتنت اینگونه شدم .. 🥀 پست پیج شهید ذوالفقاری🙏💔 @shahid_moezegholami
همه مهتاب بجویند  به تاریکی شب  من به دنبال هلال رخ تو میگردم 💔 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
همه مهتاب بجویند  به تاریکی شب  من به دنبال هلال رخ تو میگردم 💔 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
WWW.ZAKERIN-313.IR2700570_113.mp3
زمان: حجم: 11.29M
. 💢این روضه را با حال خوب گوش دهید و به زهرای سه ساله توسل کنید ان شاالله گره از مشکلات سرزمین امام زمان عج و تمامی مسلمانان جهان رفع بشه و مهمتر از همه تعجیل در ظهور امام زمان عج باشد... https://eitaa.com/shahid_moezegholami
هدایت شده از 「 دلـدادهـِ شهدا 」
حکایت تحول 🔵ماجرای بچه های بسیج و قهوه خانه و شهید مرتضی کریمی🔵 داداش مجید قهوه خانه اش محل رفت و آمد همه  جماعتی بود و گاهی بچه های بسیج برای یافتن یک خلافکار می دانستند که قهوه خانه داداش مجید بهترین جا برای دستگیری یک نفر است. ‌ بچه های بسیج کم کم پایشان به قهوه‌خانه  داداش مجید باز شد و در آن جا برو بیایی پیدا کرده بودند و با او رفیق شده بودند. داداش مجید هم کم کم با آنها هم صحبت و دوست شد و با املت و چای رایگان از آنها پذیرایی می‌کرد. یک شب که یکی از بسیجی ها به نام مرتضی کریمی به سفره خانه داداش میره و اونشب از داداش مجید دعوت میکنه به هیئتشون میگه داداش یه شب هم بیا هیئت ما مهمونمون باش، داداش مجید قبول میکنه و میره هیئت و مداح هم خود آقا مرتضی بودن و شروع میکند به خواندن مداحی از سوریه از حرم عمه جان زینب  از تکفیکری ها و داداش  مجید همان جا بود که متوجه می‌شود در جنگی نابرابر برای هتک حرمت حرم حضرت زینب سلام الله علیها در سوریه  در جریان است و مدافعین حرم چه نقش مهم و اساسی در دفاع از حرم و مردم بی گناه سوریه داشته اند. چنان اشک میریزد و گریه میکند که ازهوش میرود دوستانش اب روی صورتش میپاشن ک کمی حالش بهتر شود و همچنان گریه میکند میگوید مگر من مرده ام که به حرم حضرت زینب حمله کنند و اونجا بود ک تصمیم گرفت مدافع شود @deeldadeh_shohada
هدایت شده از 「 دلـدادهـِ شهدا 」
و سلام بر او که می گفت: ، ، همه چیز دست خداست. تمام مشکلات بشر به خاطر دوری از خداست 🕊🌹 @deeldadeh_shohada
خاکی شده تمام عبایت بلند شو هر طور هست روی دو پایت بلند شو در آسمان چشم یتیمان قمر بمان ابن الرضا... بیا و کمی بیشتر بمان 💔 https://eitaa.com/shahid_moezegholami