eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
194 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ و تمـام ... به نوبه خودم من که نمیبخشم کسایی رو که باعث سخت شدن زندگی مردمم‌میشن ... برعکس تصورم‌ این بار راه امنیت نداشت البته به جز ابراهیم‌ ... اما توش داشت ، توش حداقل یه ذره از این حسا بود که اینجا راحت دارم پست میذارم هستن مامورین امنیت کشورم که دو شبه تا بتونن امنیت کشورم رو حفظ کنن‌... هستن هایی😍 که منتظر و شاید یه زندگی آروم‌ و خوش و خرم ندارن اما‌ به خاطر امنیت کشورم از خوشیای خودشون اومدن‌ ، هستن 😒 که منتظرن ببینن کجا پامون میلنگه‌ از همونجا بهمون ضربه بزنن ، 😡 هستن امثال منی که با تمام اینا بازم قدر امنیت و نمیدونن و واسه خودشون زندگی میکنن‌ ، هستن کسایی که هنوز که هنوزه زندگیشون زودگذر_دنیاست و هستن کسایی که زندگیشون فراهم‌کردن برای بردن از ...❤️ جدای این حرفا این سریال به همه ما یه دیگه هم میده ... اینکه چجوری زندگی‌کنیم و چجوری حرف بالاسریمونو گوش کنیم تا تو عملیاتای زندگیمون موفق باشیم‌ . کار تیم گاندو کار تشکیلاتی به تمام معنا بود و پیشنهاد میکنم هر کی میخواد کارگروهی و یاد بگیره خیلی با جزییات این سریال رو ببینه ... پ.ن ۱: دلم غبطه این سبک کار گروهی و این سبک رفاقتارو میخوره ... ان شاءالله بهش برسیم :) پ.ن۲ : دلم‌برای شخصیت های تنگ میشه دوس دارم بهشون بگم ... 😍💔 ای کاش همیشه یکی از این شهیدای زنده کنارمون بود با دیدنش آرامش ابدی میگرفتیم‌ ... خوشبحال کسایی که رفیقای شهید از نوع زندش دارن پ.ن ۳ : تشکر‌میکنم از همه عوامل پشت صحنه و جلوی‌صحنه ... ان‌شاء الله عاقبت بخیر بشین و عمر‌ با برکتی داشته باشین😊🌸 اجرتون با امام‌زمانمون حضرت مهـدی(عج)😍😍😍❤️🌹🙏
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
#رماݩ_هادےدلہا قسمت #نوزدهم ✨راوےزینب✨ وقتی رسیدیم خونه خیلی حالم بد بوود😞 افتادم روی مبل صدای ن
قسمت بعد از اون بطور معجزه آسایی آروم شدم.وقتی خواب رو برای بهار گفتم بهار گفت این مصداق همون است👇 《 نزد ما زنده اند و روزی میخورند..》 چه روزی بالاتر اززیارت سید وسالار شهیدان😊❤️ _بهار؟ بهار: جانم؟ _دلم میخواد بقیه شهدای صابرین رو بشناسم دلم میخواد شهدای بیشتری رو بشناسم بهار:عالیه😊👏 یه تیم تشکیل بده شروع کن البته بعداز ✨ تو وخانواده مهمان اختصاصی ماهستید _آه😔...اولین عید بعداز 🌹چجوری میشه؟... بهار: الله اکبر! بازم شروع کردی؟😒 این برای تو یه نفر _همچین میگی واجبه انگار جنوب نرفتم.!!!😐 بهار: رفتی ولی انگار باورشون نداری باور نداری زندس و پیشته چون نمیبینی نفی میکنی زنده بودنش رو لعنت کن شیطان رو نزار همین بشه نفوذ شیطان _هیچی ندارم بگم. میشه من یه نفر رو همراه خودم بیارم؟ بهار: کی؟ _عطیه بهار: عالیه😉 اتفاقا توبرناممونم هست. ازمعراج الشهدا خارج شدم شماره عطیه رو گرفتم..📲 _الو سلام عطیه خوبی ؟ چیکلر میکنی؟ عطیه: ممنون توخوبی؟ خونم. داشتم مسائل فیزیک حل میکردم _عه! من هنوز حل نکردم واایی😱😬 عطیه: خخخ زینب حالا چیکار داشتی زنگ زدی؟ _آهان عید کجا میخواید برید؟ عطیه: مامان میگن شمال ولی من دلم یه جای میخواد. اصلا هست همچین جایی؟ _پس چمدونتو ببند دعوتت کردن😇 جایی که قدم به قدمش جای پای 🌹 ومتبرک به گوشت و خون شهداست... عطیه: زینب اینجا کجاست؟ _مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس ۲۴ اسفند میریم تا دوم فروردین. خودمم میام اجازتو از مامانت میگیرم😊 میشنوی عطیه چی میگم؟ عطیه: زینب!من چیکار کردم به دادم رسیدن😰😢؟ _تو شدی بخشیده شدی😊 شهدا هم هوات رو دارن. من برم کاری نداری؟ عطیه: مراقب خودت باش یاعلی سوار مترو شدم برای بهشت زهرا وارد که شدم دیدم حاج خانم میردوستی و عروسشون سر مزار آقا سیدهستن. مزاحم خلوتشون نشدم. به سمت قطعه 💔 رفتم ناخودآگاه سر یه مزار شهید نشستم شروع کردم به حرف زدن 《توهم مثل من 😭😔 من باورتون دارم اما یه خواهرم دلم گاه و بیگاه حضور برادر شهیدمو میگیره😭😭💔💔 زود بود من ببینم😭 بشکنه دستی که ازم گرفت😔 حتی جنازشو بهم ندادن که نازش کنم😭 مثل بقیه خواهرای شهدا صورت نازشو ببوسم😔😭 سینه نازشو لمس کنم..😭》 مداحی گذاشتم باهاش گریه کردم😭 بازنگ گوشی یهو سرمو از مزار شهیدگمنام برداشتم هواتاریک بود مامان بود _الو مادر جان کجایی؟😨 _وای مامان😱بخدا متوجه گذر زمان نشدم بهشت زهرام قطعه سرداران بی پلاک💔 _گریه نکن مادر فدات بشه 😢همونجا بمون بابات میاد دنبالت.. یه ۴۵ دقیقه طول کشید تا بابا رسید تارسید منو بغل کرد دونفری گریه کردیم😭😭😭 بابا: پدرت بمیره که شدی😭😔 -نگووو بابا نگووو😭😭 من الان بجز شما کدوم مرد و دارم حسین رو شما بزدگ کرده بودی شما عطر حسینی😍😭❤️ بابا: پس بخند تا منو مادرت بیشتر از این دق نکردیم وقتی رسیدیم خونه رفتم تو اتاقم نگاهم به تابلو حسین افتاد "إن الله یحب الصابرین" رفتم دست و صورتم رو شستم ورفتم تو پذیرایی _آقا و خانم عطایی فرد بنده شمارو دعوت میکنم بریم پیتزا🍕بخوریم مهمون من😉😇 مامان بابام تعجب کردن😳 ولی همقدم شدن باهام گفتم تا بشم پایه خونه تا مامان و بابام بیشتر پیر نشن.. ... ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯