شهید حسین معز غلامے³¹⁵
#رماݩ_هادےدلہا 💔 #قسمت_پانزدهم #راوےزینب مامان: زینبم😢 بهارسرشو پایین انداخت و گفت بیا مانتوتوبپو
#رماݩ_هادےدلہا 💔
#قسمت_شانزدهم
#راوےزینب
نزدیک به ۲۲ بهمن و سی و سومین سال #شهادت_ابراهیم_هادے بود وما میخواستیم عطیه و نه نفر دیگه رو سوپرایز کنیم.
داشتم روسریمو درست میکردم که بهار اس داد نزدیڪ خونتونمااا.
نوشتم من حاضرم بیا
بهار: عطیه رو راه نندازی دنبال خودتاا
چادرمو سر کردم ڪه دیدم عطیه زنگ زد
عطیه: سلام زینب خوبی ڪجایی؟
_سلام خوبی من خونم اما با بهار میخوام برم جایی
عطیه: عه میشه منم بیام؟
_نه نمیشه
توآدم باش میخوایم ۲۲بهمن بریم رهپیمایی
صدای عطیه بغض آلود شد وگفت: باشه خدافظ💔😢
مامان: زینب بدو بهار پایین منتظرته
سوار ماشین بهارشدم
_سلام عشقم😍خوبی
_سلام رییس خوب بگو ببینم برنامه چیه؟! چقدر پول هست؟
_من از خانواده شهدا و دوستام اینا دو میلیون جمع کردم
مهدیه و زهرا و معصوم چادرایی ڪه بچه ها دوست دارنو لیست🗓ڪردن
ده تا هم باید #ڪتاب_برابراهیم بخریم
ده تا باڪس شهدایی🌹
اگه پولم بمونه روسری و ساق دست
بهار: پس پیش به سوے بازار
الحمدلله با دومیلیون و دویست همه چیز خریدیم
فقط مونده بود وسایل فرهنگی ڪل برنامه
رسیدیم معراج🌹💔
زهرا: سلام خسته نباشیدکاراتون تموم شد
_آره ۲۹ ام تولد #حسین💔❤️😍
زهرا:کجا میخوای براش تولد بگیرین
بهار: مزارشهیدمیردوستے🌹
زهرا خواهرشهیدابراهیم هادیو هماهنگ ڪردی؟
زهرا: اره
_دستت درد نڪنه جوجه جانم
بهار: بسه دیگه بیاید کاراروبڪنیم باید بریم سر بسته فرهنگی
صدای یا الله آقایون مانع از حرف زدنمون شد
بینشون آقای لشگری و دیدم
آقای لشگری همونی بود ڪه نامه #حسین💌 ووسایلشو از سوریه برامون آورد.
خودش جانباز بود💔
آقای لشگری: خانم رضایی اگه وسایل لازم دارید لیست کنید برادران زحمتشو بکشن.
بهار: خانم عطایی فرد لطفا لیست کنید به آقای لشگری
میخواستیم لاله🌹چند بعدی درست کنیم.
وسایل براے 313 بسته درست کردیم اما چون مطمئنا شلوغ میشد 3313بسته درست کردیم.
این بین من خودم کمتر #معراج💔 میرفتم
بالاخره ۲۲ بهمن فرا رسید.
#ادامہ_دارد..
#قلم_بانومینودری
#کپےاشکال_شرعے
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
╰━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯