eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
856 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
azomalbala-farahmand.mp3
1.5M
مرادریاب، مرا دریاب، مرادریاب همین ساعت، همین ساعت، همین ساعت الان، الان، الان ای خدا ای مهربانترین مهربانان به حق محمد و آل پاکیزه‌اش 🍎 با نوای استاد فرهمند
برادر در آرزوی شهادت، حرم مطهر امام رضا علیه السلام دعا گوی شما مومنین و مسلمین عزیز و همه آرزومندان و مشتاقان زیارت امام رضا علیه السلام بودند. قبول باشه🌹
التماس دعا... قبول باشه از همگی دوستان
شبتون حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح و روزتون حسینی🌷
❤️🍃 وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ  و آنگاه كه ستارگان پراكنده شوند. 🍇آیه ۲، سوره انفطار 🎁هدیه به @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
☺️به قول امروزی ها، حاجی خیلی «فدایی» داشت. 🚶‍♂بچه ها صف کشیده بودند جلوی بیمارستان و سر اهدای کلیه به حاجی، جر و بحث می کردند. هرکسی می خواست قرعه به نام او بیفتد. بچه ها سر از پا نمی شناختند. هر لحظه به تعداد بچه ها اضافه می شد. ⏳لحظه شماری می کردند برای اهدای کلیه.  اما هر کاری کردند حاجی زیر بار نرفت و  گفت : «من شرعاً راضی نیستم که شما جان خودتان را به خطر بیندازید و به من کلیه بدهید. هرچه خدا بخواهد، همان می شود.» 🍎 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
شب هشتم محرم ۹۹ - میدان امام حسین (ع).mp3
8.13M
روایت نحوه شهادت و پیدا شدن پیکرش 🎙استاد سید حسین مومنی ▪️شب هشتم - میدان (ع) ۹۹.۰۶.۰۶ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
حاج قاسم دستت اما حکایتی دارد...😭💔 یا (ع) @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
به یادتونم عزیزان شهدا هیئت عاشوراییان https://rubika.ir/ashoraeian_net
بسم رب النور
فرازی از زیارت ناحیه مقدسه السَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ بنِ أمیرِ المُؤمِنینَ، المُواسى أخاهُ بِنَفسِهِ، الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ، الفادى لَهُ الواقى، السّاعى إلَیهِ بِمائِهِ، المَقطوعَةِ یَداهُ، لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَیهِ یَزیدَ بنَ الرُّقادِ الحیتى وحَکیمَ بنَ الطُّفیلِ الطّائِىَّ . سلام بر ابوالفضل عبّاس ، فرزند امیر مؤمنان ؛ از خود در گذرنده با جان برای برادر، برگیرنده از دیروزش برای فردایش، فداییِ او، نگهدارنده، کوشنده برای رساندن آب به او، وکسی که دست هایش بُریده شد! خداوند قاتلانش یزید بن رُقاد حیتی و حَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند!
دل و دست تو چشمه کرم است حُرمتت مثل کعبه محترم است
شاهدی جز تو کیست در عالم که به باب الحوائجی علم است
رویت ای ماه هاشمی رخسار نور "مستوحشینَ فی الظلم" است
تا صدای تو در دلم جاری است نغمه های تو "دافعُ النقم" است
برق شمشیر شب‌شکاف تو نیز سایه لطف "سابغُ النعم"است
جَهد تو در جهاد عاشورا جنگ با کفر و قهر با ستم است
تا تویی پاسدار خیمه ی وحی اهل بیت رسول را چه غم است؟ 😭😭 یا
چه بگویم که گفت خیر الناس رحم الله عمی العباس...😭😭😭
🌱 در شب عاشورا اول کسی که نسبت به اباعبدالله اعلام یاری کرد، همین برادر رشیدش ابوالفضل بود. آنچه که در تاریخ مسلم است، ابوالفضل بسیار رشید، بسیار شجاع، بسیار دلیر، بلند قد و خوشرو و زیبا بود (وَ کانُ یدْعی‏ قَمَرَ بنی هاشم) که او را «ماه بنی هاشم» لقب داده بودند. اینها حقیقت است. شجاعتش را البته از علی علیه السلام به ارث برده است. داستان مادرش حقیقت است که علی به برادرش عقیل فرمود: عقیل! زنی برای من انتخاب کن که‏ «وَلَدَتْهَا الْفُحولَةُ» از شجاعان به دنیا آمده باشد. «لِتَلِدَ لی فارِساً شُجاعاً» دلم می‌خواهد از آن زن فرزند شجاع و دلیری به دنیا بیاید. عقیل، امّ البنین را انتخاب می‌کند و می‌گوید این همان زنی است که تو می‌خواهی. تا این مقدار حقیقت است. آرزوی علی در ابوالفضل تحقق یافت.
🌱 روز عاشورا می‌شود، بنابر یکی از دو روایت، ابوالفضل می‌آید جلو، عرض می‌کند برادر جان، به من هم اجازه بفرمایید، این سینه من دیگر تنگ شده است، دیگر طاقت نمی‌آورم، می‌خواهم هرچه زودتر جان خودم را قربان شما کنم. من نمی‌دانم روی چه مصلحتی- خود ابا عبدالله بهتر می‌دانست- فرمود: برادرم! حالا که می‌خواهی بروی، پس برو بلکه بتوانی مقداری آب برای فرزندان من بیاوری. (این را هم عرض کنم: لقب «سقّا» (آب‌‏آور) قبلاً به حضرت ابوالفضل داده شده بود، چون یک نوبت یا دو نوبت دیگر در شبهای پیش ابوالفضل توانسته بود برود، صف دشمن را بشکافد و برای اطفال ابا عبدالله آب بیاورد. این‏جور نیست که سه شبانه روز آب نخورده باشند؛ خیر، سه شبانه روز بود که [از آب‏] ممنوع بودند، ولی در این خلال توانستند یکی دو بار آب تهیه کنند. از جمله در شب عاشورا تهیه کردند، حتی غسل کردند، بدنهای خودشان را شستشو دادند) فرمود: چَشم. حالا ببینید چه منظره باشکوهی است، چقدر عظمت است، چقدر شجاعت است، چقدر دلاوری است، چقدر انسانیت است، چقدر شرف است، چقدر معرفت است، چقدر فداکاری است! یکتنه خودش را به این جمعیت می‌زند. مجموع کسانی را که دور این آب را گرفته بودند چهارهزار نفر نوشته‌اند. خودش را وارد شریعه فرات می‌کند. اسب خودش را داخل آب می‌برد. این را همه نوشته‌اند: اول، مشکی را که همراه دارد پر از آب می‌کند و به دوش می‌گیرد. تشنه‌ است، هوا گرم است، جنگیده است، همین طوری که سوار است تا زیر شکم اسب را آب گرفته است، دست می‌‏بَرد زیر آب، مقداری آب با دو مشت خودش تا نزدیک لبهای مقدس می‌آورد. آنهایی که از دور ناظر بوده‌اند گفته‌اند اندکی تأمل کرد، بعد دیدیم آب نخورده بیرون آمد. آبها را روی آب ریخت. آنجا کسی ندانست که چرا ابوالفضل آب نیاشامید، اما وقتی بیرون آمد یک رجزی خواند که در این رجز مخاطب خودش بود نه دیگران. از این رجز فهمیدند چرا آب نیاشامید. دیدند در رجزش دارد خودش را خطاب می‌کند، می‌گوید: ای نفس ابوالفضل! می‌خواهم دیگر بعد از حسین زنده نمانی. حسین دارد شربت مرگ می‌‏نوشد، حسین با لب تشنه‌ در کنار خیمه‌ها ایستاده است و تو می‌خواهی آب بیاشامی؟! پس مردانگی کجا رفت؟ شرف کجا رفت؟ مواسات کجا رفت؟ همدلی کجا رفت؟ مگر حسین امام تو نیست؟ مگر تو مأموم او نیستی؟ مگر تو تابع او نیستی؟ هرگز دین من به من اجازه نمی‌دهد، هرگز وفای من به من اجازه نمی‌دهد. 😔💔