eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
856 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 📖 (۶۱) سید کاظم کاظمی در سال ۳۶ ه.ش در شهرستان آرادان ديده به جهان گشود. او در خانواده‌ای مؤمن و متقی پرورش يافت و از همان دوران کودکی و نوجوانی، اهميت خاصی برای ادای فرائض دينی و مذهبی قائل بود. 🖋 در دوران تحصيل نيز؛ دانش آموزی کوشا، فعال و اهل مطالعه بود. او با جديت و پشتکار، در کنکور سال ۵۵ پذیرفته شد، اما به دليل وجود سوابق در سازمان امنيت (ساواک)، از ادامه تحصيل وی جلوگيری به عمل آمد. ✅ پس از چندی با کمک و تشويق پدرش برای ادامه تحصيل به آمريکا رفته و موفق به تحصيل در رشته مهندسی مکانيک شد. بعدها از طريق دوستان قديمی اش به انجمن اسلامی دانشجويان آمريکا و کانادا راه يافت و در فضای جديد، فعاليتهای سياسی – مذهبی خود را ادامه داد. سید کاظم از جمله کسانی بود که در جذب و آگاه کردن جوانانی که برای ادامه تحصيل به آمريکا می‌آمدند، نقش موثری داشت تا جایی که مسئولیت انجمن اسلامی را نیز به عهده گرفت. وی در نامه ای که از آمریکا ارسال کرد خطاب به خواهران و برادران خود نوشت : 🚨 «مواظب گروهک ها باشید، مبادا در دامان آنها بیافتید، با تمام توان از امام خمینی پیروی کنید که اسلام راستین در وجود این مرد خدا نهفته است.» با توجه به شرايط خاص خارج از کشور و شکل مبارزه در آنجا، ايشان همزمان با قيام امت اسلامی ايران، در تظاهرات دانشجويی عليه رژيم منحوس پهلوی شرکت می کرد و از هر فرصتی در افشای ماهيت رژيم و پخش اعلاميه و ... بهره می جست. 💠 با اوج گيری نهضت، تمام اوقات خود را صرف مبارزه کرد که در نتيجه دوبار از سوی پليس آمريکا به دليل همين فعاليتها دستگير شد. پس از پيروزی انقلاب اسلامی، در دوازدهم اسفند سال ۵۷، تحصيل در خارج کشور را رها کرده و به ميهن اسلامی بازگشت و با شور و شعف وصف ناپذيری در خدمت انقلاب شکوهمند اسلامی قرار رفت. 🌸 سيد کاظم در فروردين سال ۵۵ با گذراندن دوره آموزش عمومی سپاه در پادگان امام علی (ع) به عضويت سپاه در آمد و پس از اتمام دوره، با توجه به اينکه کردستان از سوی ضدانقلاب دچار آشوب شده بود به نقده اعزام شد. سید کاظم پس از مراجعت از ماموريت کردستان با تعدادی از برادران جان برکف و مخلص انقلاب و سپاه، واحد اطلاعات را با تشکيلات منسجمی پايه ريزی کرد. 😔 در سحرگاه روز دوم شهريور ماه سال ۶۴ و همزمان با شهادت مولا و جد بزرگوارش امام محمد باقر (ع)، همراه تعدادی از برادران رزمنده جهت بازديد از خطوط مقدم جبهه جنوب در منطقه طلائيه، از طريق آب در حال حرکت بودند که بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به سختی مجروح و به درجه رفيع شهادت نائل شد. 🌸 شهيد حسينی فرمانده تيپ اطلاعات که در لحظه شهادت کنار او حضور داشت، چنين نقل کرده است : 😞 "وقتی در داخل قايق، ترکش به سر شهيد کاظمی اصابت نمود، از جای خود برخاست و دستها را به سوی آسمان بلند نمود و با خدايش راز و نياز کرد و لحظه ای بعد در کف قايق به سجده رفت و آنگاه شهيد شد." 🌷 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌐 برداشت از وب سایت نوید شاهد 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸
🌺🍃🌺🍃🌺 🍃💖 🌺 📖 (۶۲) 🌷 عبدالحمید در ۳۳.۰۲.۰۴ در تهران و در خانواده ای مذهبی که پدر خود از پزشکان متعهد بود به دنیا آمد. 💼 دوران دبستان به پایان آمده و دوران متوسطه را با نمره های خوب در دبیرستانِ هدف گذراند و موفق به گرفتن دیپلم در رشته طبیعی شد. این ایام مصادف شد با شروع تحصیلاتش در حوزه علمیه و همین امر موجب شد تا از محضر اساتید بزرگی همچون شهید مطهری بهره ها ببرد و فلسفه و عرفان را نزد این گرانقدر استاد بیاموزد. 🔰 سال ۵۲ در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته داروسازی دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته و موفق شد مدرک دکترای خود را در ۵۸.۱۲.۱۴ بگیرد.  🌺 پدر که خود از فعالان انجمن اسلامی پزشکان بود و شهید مطهری نیز از گردانندگان اصلی آن به شمار می رفت باعث شد که عبدالحمید با فعالیت های سیاسی و مواضع افراد مختلف همچون شهید بهشتی و مهندس بازرگان و... آشنا شود و از دوران جوانی در جلسه های این بزرگان انقلابی شرکت کند. ✅ کار به جایی رسید که عبدالحمید از سال ۵۲ تا سال ۵۶ به صورت مخفیانه با رژیم به مبارزه پرداخت.  سال ۵۴ بود که با عده ای از دوستانش برای بررسی وضعیت فقر به استان سیستان و بلوچستان سفر کردند و با ساخت مستندی از شرایط آن منطقه، به وسیله ساواک دستگیر شدند اما چون مدرک قابل قبولی از آنها پیدا نشد بعد از مدتی آزاد شدند. ☺️ عبدالحمید سال اول دانشگاه بود که در خوابگاه دانشگاه کتابخانه ای اسلامی راه انداخت و با شناسایی افراد آنها را به این کتابخانه جذب می کرد. او بعدها اقدام به برپایی محفل دعای کمیل در سطح دانشگاه کرد که این اولین بار بود که کسی دست به چنین کاری می زد که بعدها این جلسه ها به حرم امام رضا (ع) کشیده شد. انتشار فرامین امام مبنی بر دوری کردن از حزب رستاخیز، رهبری گروه های دانشجویی برای مبارزه با رژیم، مطرح کردن مرجعیت امام، تشکیل گروه هایی برای نشر افکار شیعی و... باعث دستگیری چندین باره اش به وسیله ساواک شد تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید. 👌 به دنبال اوج گیری انقلاب اسلامی، وی مجمع احیا تفکرات شیعی را در دانشگاه فردوسی و شهر مشهد راه اندازی کرد و به فعالیت در این زمینه پرداخت. عبدالحمید با همه کم سن و سالی اش فعالیت های مختلفی از جمله عضویت در شورای انقلابی تزکیه دانشگاه، عضویت در هیات هفت نفره استان خراسان، عضویت در شورای اولیه حزب جمهوری اسلامی در خراسان، انجام سخنرانی های اعتقادی و سیاسی در شهرهای قم، تهران و مشهد، نقد نظرات و تفکرات بنی صدر پیش از آنکه تفکرات التقاطی اش برای بسیاری از بزرگان مشخص شود و نیز نمایندگی مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی و فعالیت های بسیار دیگری را در کارنامه خود به ثبت رساند. 😔 او در حالی که تنها ۲۷ سال داشت و به عنوان کم سن ترین عضو در حزب جمهوری حضور داشت در هفتم تیرماه سال ۶۰ در انفجار دفتر حزب جمهوری به همراه شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران وی به شهادت رسید.     🔰 jamaran @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌺 🍃💖 🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 📖 (63) 🌸 سید حسن بیست و نهم فروردین 1345 در شهرستان بجنورد به دنیا آمد. پدرش سید حسین و مادرش حبیبه نام داشت. او پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت، سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. 😔 سوم بهمن 1366، با سِمَت تخریبچی در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سر به درجه رفیع شهادت رسید. 🕊 مزار او در گلزار شهدای انصار الحسین زادگاهش قرار دارد. برادرانش میرعلی و سیدرضا نیز به شهادت رسیده اند. navideshahed @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 📖 (64) در سن ۱۸ سالگی با یکی از آشنایان ازدواج کرد و پس از مدتی به تهران رفت. شوهرش کارگر ساده ی کارخانه ای بود و در شرایطی که پیش رو داشت برای کمک هزینه ی زندگی و گذران آن در خانه با لحاف دوزی به شوهرش در این امر کمک می نمود. زهرا خانم زندگی خوب و آرامی را سپری می کرد، ضمن این که حالا دیگر تهران و محل زندگیش او را به عنوان خانمی محترم و زحمتکش می شناختند. 🍒حاصل زندگی شهید، سه فرزند پسر به نام های حمید، عباس و وحید است. با شکل گیری انقلاب اسلامی او نیز مانند بقیه به تظاهرات و دیگر مسائل آن روز ها می پرداخت. 📆زمان جنگ نیز به هر شکل ممکن به رزمندگان کمک می کرد از قبیل آماده کردن مواد غذایی و یا شستن لباس رزمندگان. دو روز قبل از شهادتش مسجد اعلام کرده بود تعدادی شهدای گمنام را تشییع می کنند او مثل همیشه به همراه همسایه ها در این تشییع با شکوه شرکت کرد. وقتی برگشتند هنگام اذان ظهر بود. 😔از راه که رسید فرزندش را شیر می داد و آرام آرام می گریست و به همسایه ها گفته بود خوش به حال این شهدا که آنقدر با احترام تشییع شدند، کاش روزی بیاید که من هم این لیاقت را داشته باشم، ولی دلم برای خانواده هایشان می سوزد که از فرزندانشان بی خبرند. آن روز زهرا خیلی بی تابی می کرد تا دو روز بعد، تاریخ ۱۳۶۱/۰۲/۲۵، فرزند شیرخواره اش وحید را در بغل گرفت و برای کاری از منزل خارج شد. کودک در بغل مادر خواب آلود بود. 🌺او هنگامی که از عرض خیابان عبور می کرد متوجه ماشینی می شود که سه نفر با اسلحه از شیشه های آن جایی را هدف می گیرند، نگاه به آن طرف تر می کند می بیند که ماشینی در حال عبور است که آقای کافی، پیش نماز مسجدشان در آن بود. با دیدن این صحنه او فریاد می زند : 📣منافق، منافق. که آن منافقین از خدا بی خبر زهرا را به همراه فرزندش به رگبار می بندند. او روی سنگ فرش خیابان در خون خود دست و پا می زد. مردم در حال گذر وقتی صدای تیر را می شنوند، به کمکش می شتابند. یکی از آنها تعریف می کرد : 😞وقتی کنارش رفتم او وحید را محکم به سینه می فشرد و هرچه کردم بچه را جدا کنم نتوانستم، شهید آنقدر در خون خود دست و پا زد که به فیض نایل شد و در آن هنگام بود که توانستم فرزندش را بگیرم. : ۱۳۳۰/۰۱/۰۱، روستای حیدرآباد دامغان : ۱۳۶۱/۰۲/۲۵، تهران ✍برداشت از وب سایت ستارگان پر فروغ 🌷 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 📖 (۶۵) 🌷رسول متولد سال ۱۳۶۷ بود و در رشته مهندسی الکترونیک فارغ التحصیل شد. چند ماهی بود که با دخترعمه ۱۹ ساله ام عقد کرده و قرار بود بعد از بازگشت از مراسم عروسی نیز برگزار شود که آسمانی شد. برادرم بسیار مهربان، دلسوز و قدردان خانواده بود. همیشه توصیه به خوب بودن و احترام به یکدیگر داشت و خود نیز آن را رعایت می کرد. 🍒کودکان را بسیار دوست داشت و به همه توصیه می کرد با آنها رفتار خوبی داشته باشیم. اول وقتش هیچ وقت ترک نشد و همیشه در طول شبانه روز با وضو بود. صبح های جمعه ندای یا «صاحب الزمان(عج)» برادرم در بلند بود و هیچ وقت آن را ترک نمی کرد. 🔺به ما چیزی در خصوص کارهایش نمی گفت اما چند روز قبل از رفتنش به مشهد و زیارت (ع) رفت و بعد هم از همه حلالیت طلبید و گفت برای دفاع از حرم (س) و حضرت رقیه(س) به سوریه می رود. برادرم عاشق بود و در کتاب ها، شعرها و چیزهایی که از او به جای مانده این خواسته کاملا مشهود است. او وارد شد تا به قول خودش یک قدم به شهادت نزدیک شود. الان به آرزوی خود رسیده و در جوار سیدالشهدا (ع) روسپید است... شهادت : ۹۴.۰۷.۲۰ ✍www.dana.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 📖 (۶۶) برادر در خاطرات خود از برادرش محسن روایت کرده است که : مادر هیچ‌وقت جلودار نبود اما آخرین بار خیلی ناراحت شد و گفت محسن این‌بار نرو، دِینی به گردنت نیست و تکلیفت را ادا کردی، خدمت تنها در نیست و کسی از تو انتظار ندارد. 🌷محسن گفت : مادر این را از من نخواه، من عهدی با خدا بستم که تا پایان جنگ در جبهه باشم. 😔مادر که انقدر اصرار کرد و دید ثمر ندارد در آخر به محسن گفت تو دستت جان ندارد که اسلحه دست بگیری! محسن گفت می‌توانم با این یکی دستم کلت بگیرم. 🔰باز وقتی مادر دید حرفش اثر ندارد، گفت : 😢تو این همه عشق داری اگر بروی شهید بشوی کربلا را هم نمی‌بینی. ❤️محسن در جوابش گفت : 😍مادرجان ما کربلا را برای خودمان نمی‌خواهیم برای نسل‌های می‌خواهیم... نثار روحش 🌷 Defapress @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸 (67) در چهارم تیر ماه 1354 در یکی از روستاهای خوش آب و هوای کامی‌کلا از توابع بند پی غربی، شهر خشرودپی از شهرستان بابل و در پای کوه های سر به فلک کشیده البرز کودکی چشم به دنیا آمد که نامش را از ارادت خاص خانواده متدین و مذهبی‌اش به خاندان بزرگ عصمت و طهارت، نامیدند. از همان اول کودکی صبر و زیبایی خلقش زبانزد اهل روستا بود. 💼دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌اش را در همان روستا و منطقه تا سطح دیپلم به پایان رساند و از آنجایی که به کارهای الکتریکی و برق علاقه داشت، مهارت خاصی در این زمینه کسب نمود. دی ماه 1394 بود که برای اولین بار به ماموریت رزمی حقیقی یعنی پیکار با دشمنان زبون و کافران حربی، دشمنان اسلام و به خصوص شیعه در کشور رفت. پس از 20 روز مبارزه از ناحیه کتف مجروح شد و برای معالجه و درمان به ایران بازگشت. 14 فروردین 1395 موعد دوم ماموریتش بود. پس از رزم سنگین 22 روزه در مناطق عملیاتی حلب، خان طومان و دیگر مناطق عملیاتی سوریه مشغول رزم بود که در روز پنجشنبه 95.2.16 و در عملیات ناجوانمردانه دشمن کافر، در حالی که نیروها در زمان نه صلح و نه جنگ بودن مورد هجوم همه جانبه از جمله حملات انتحاری دشمنان به ظاهر مسلمان احرارالشام، جیش الفتح، داعش و... قرار گرفتند که به همراه 14 لاله خونین بال استان همیشه لاله خیز مازندران در منطقه به درجه رفیع نائل آمدند و هنوز هم که هنوزه پیکر پاک و مطهرش به وطن بازنگشت. ✍Yjc @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 📖 (۶۸) شهید مصطفی یکی از دانشمندان هسته‌ای کشورمان، شخصی ولایت‌مدار و از شاگردان استاد اخلاق، آیت‌الله «خوشوقت» بود که سال ۱۳۸۱ در رشته «مهندسی شیمی» موفق به دریافت مدرک کارشناسی از دانشگاه صنعتی شریف شد و در همین رشته در مقطع کارشناسی ارشد نیز ادامه تحصیل داد. 🌷در دوران دانشجویی، به‌عنوان مسئول فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف نیز فعالیت می‌کرد. در مقطع دکتری در رشته «نانو بیوتکنولوژی» به ادامه تحصیل پرداخت و در دوران تحصیل خود، در پروژه ساخت غشا‌های پلیمری برای جداسازی گاز‌ها که برای اولین‌بار در کشور انجام می‌شد، همکاری کرد و چندین مقاله ISI به زبان‌های انگلیسی و فارسی در مجلات معتبر علمی جهان به چاپ رساند و در عین حال نیز مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته‌ای را برعهده داشت. «مصطفی احمدی روشن» ۲۵ بهمن سال ۱۳۹۰ در حالی که تنها ۳۲ سال بیشتر نداشت، توسط سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد) در تهران ترور شد و بعد از شهادتش مدرک دکترای افتخاری در رشته نانو بیوتکنولوژی از دانشگاه تهران به این شهید والامقام اعطا شد.... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🕊 📖 (69) 🌷حسین از تبار شهیدان گلگون کفن اراک است که به سال 1341 در دامان پرمهر خانواده ای ساده و سنتی و مقید به اصول و عقاید مذهبی در روستای بغدادی اراک دیده به جهان گشود. 👌با توجه به محدودیت امکانات در روستا تا پنجم ابتدایی تحصیل کرد و پس از آن علاوه بر کمک به پدر و مادر در امر کشاورزی و دامداری در کارخانه ای به شغل جوشکاری نیز اشتغال ورزید. 🔰از ایمان و اعتقادی راسخ و استوار برخوردار بود و در بسیج و هیئت های مذهبی فعالیت های چشم گیری داشت. به ادای نماز به صورت جماعت تعلق خاطر فراوان داشت و در نیکی به دیگران همواره پیش قدم بود. 🍃پس از اینکه برای دفاع از میهن و ارزش های اسلامی و انسانی به هیات سربازی آراسته شد به جبهه های جنگ تحمیلی اعزام گردید. 😔پس از تجربه بیست بهار در بیست و پنجم آذرماه 1361 در منطقه سرو آذربایجان غربی به هنگام درگیری با اشرار و نیروهای ضد انقلاب جان به جان آفرین تسلیم نمود و به موهبت عظیم نایل آمد.... 🕊سالروز شهادت : 61.09.25 shohadanaja.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🕊🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 📖 (۷۰) 😊اولین بار وقتی مردم با چهره جهاد مغنیه آشنا شدند، که او در مراسم ختم والده سلیمانی شرکت کرده بود. 🍒فرزند خوش ‌سیمای حاج رضوان درست پشت سر سردار ایستاده بود و به میهمان خوش‌ آمد می ‌گفت. گاهی شانه‌ های سردار را می ‌بوسید و سردار گاه بر می‌ گشت و با او نجوا می ‌کرد. 💝رابطه صمیمانه و این جوان او را در کانون توجهات قرار داد. سردار گاه او را به بعضی‌ از میهمانان معرفی می ‌کرد و آنها با لبخند او را در می ‌کشیدند. 🍃🌷🍃 🌹شهید جهاد عماد مغنیه، مسئول نیروهای ضربتی حزب الله لبنان و فرزند عماد مغنیه از فرمانده‌هان ارشد حزب الله بود که در سال ۲۸ دی‌ماه سال ۹۳ در بازدید میدانی از شهرک الامل در قنیطریه مورد حمله تروریستی اسرائیل قرار گرفت و شد. سالروز شهادت جهاد : ۹۳.۱۰.۲۸ Iqna.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 📖 (۷۱) در سال۱۳۲۸ در روستای ینگ آباد از توابع شهرستان شاهین دژ دیده به جهان هستی نهاد. شهید فیروز حسنی یکی از پیروان صدیق نهضت حسینی بود و پس از پیروزی انقلاب به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و در راستای دفاع از آرمان‌های مقدس نظام اسلامی به تلاش پرداخت به طوری که که در اکثریت مأموریت‌ها داوطلبانه و عاشقانه و عارفانه حضور داشت و از هیچ نوع خدمتی دریغ نمی‌ورزید. ☺️شهید عزیز اعتقاد شدید به ولایت و معصومین داشت به طوری که آرزوی شهادت را به پیروی از امام حسین (ع) بر دل داشت. عشق و علاقه اش به حضرت امام (ره) بی حد و حدود بود و همیشه می‌گفت: ملت ایران مدیون امام هستند. ✍یکی از دوستانش نقل می‌کند وقتی خمپاره به سنگر ایشان اصابت کرد من سریعاً خودم را به سنگر رساندم و دیدم زخمی شده است و با صدای من چشمهایش را گشود و فرمود که من به آرزوی خود رسیدم. 🕊ایشان در عملیات کربلای ۵ در سال ۱۳۶۶ در حالی که ۲ پسر و ۵ دختر از خود به یادگار گذاشت به فیض شهادت نایل آمد و پیکر پاکش در گلزار شهدای شاهین دژ در جوار سایر همرزمانش به خاک سپرده شد. 🌷روحش شاد و یادش گرامی باد. Yjc.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌷🍃
🌺🍃🌺 🍃💖 🌺 📖 یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم : الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم، آماده شدم که اگر حرفی، چیزی گفت، جوابش را بدهم. کاملاً خلاف انتظارم عمل کرد؛ یک دستمال از تو جیبش در آورد، گذاشت رو زخم سرشو بعد از سالن رفت بیرون. 😔 این برخورد از صد تا تو گوشی برایم سخت تر بود. دنبالش دویدم. در حالی که دلم می سوخت، با ناراحتی گفتم : آخه یه حرفی بزن، چیزی بگو. همانطور که می خندید گفت : مگه چی شده؟ گفتم : من زدم سرت رو شکستم، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده. همان طور که خون ها را پاک می کرد، گفت : این جا کردستانه، از این خون ها باید ریخته بشه، این که چیزی نیست. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت : بمیر، می مردم. 🌱 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌺🍃 🌐 aviny.com 🌺 🍃💖 🌺🍃🌺