🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸
🌸
✍ #دلنوشته دخترِ گل #سید_نور_خدا_موسوی ، #جانباز
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💖 نفس...
صدای جریان حیات در کوهسار زندگی...
💖 نفس..
موسیقی بی کلام حنجره ی موجودی به نام زنده...
💖 نفس...
مرز میان مرده و زنده...
😔 اینجا ولی نفس روان نیست گاهی در سینه ات گیر میکند،
صوت نفس های تو بی کلام نیست، نفس های تو آری حرف میزند...
در دنیا ی تو بابا همه چیز فرق میکند ... در دنیای تو نفس که میمیرد آدمی زنده میشود و فرقی نمیکند که نفس باشد یا نباشد و در سینه گیر کند.
آری حیات برای تو آزادی از گیر و دار نفس است...
💠 راستی از خودت چیری هم برایت مانده...؟
چند سال است خودت را فراموش کرده ای؟
چندمین سال است که نه از خودت میگویی و نه ازحال ما چیزی میپرسی بابا...
فکر میکنی بی خبرم از حال تو که هر بار میگویم بازهم بمان بازهم نفس بکش بابا ؟...نه...
✅ خوب میدانم با هر دمِ تو، به جای هوا درد فرو میرود و خوب میدانم در سیینه ات جز درد چیزی نیست که بازدم باشد...
❤️ بابا من میدانم تو نفس نمیکشی و اینها آه است که پی در پی از سینه ات خارج میشود...
شاید تمام این سال ها باید میگفتم باز هم بمان بازهم آه بکش بابا...باز هم آه بکش شاید آه کمی از درد سینه ات بکاهد.
😔 می دانم بار غمی که 1400 سال بر دوش شیعه بوده یکجا در سینه ی تو ست...پس آه بکش...
آه مثل نفس برای تو ضروریست بابا...
من از حال تو بی خبر نیستم بابا
من راز ناله های تو را میدانم...
😞 وقتی دست دلت چنگ میزند به تارهای خشک حنجره ات معلوم است که جز ناله موسیقی دیگری نواخته نخواهد شد...
من موسیقی نای تو را آری من ناله ی تو را خوب میشناسم...
منی که از تو مینویسم از بی خبر نیستم.
🔷 بی خبر نیستم، حتی از لار ؛ همان زمینی که تورا داد به آسمان...
من سراسیمه رفتم و لار را از نزدیک دیدم
کاش من جای لار بودم...
آری
کاش من لار بودم و آخرین ثانیه های روی پا ایستادنت را می دیدم،
کاش من لار بودم و آن لحظه که با گلوله ی کینه ی دشمن بر زمین افتادی تو را در آغوش میکشیدم و با زبان مادری ام برایت میخواندم بابای غریبم...بابای مظلومم....
😔 کاش من لار بودم و هنگام غلتیدن سرت در خون، بر پیشانی ات بوسه میزدم و مانند عمه جان زینب میگفتم ربنا تقبل منا هذاالقربان...
😉 میبینی بابا من از تو باخبرم...
✅ راستی تو نیز خبر داری از زهرایت....
من از حنجره ی خشک تو گفتم تو نیز از حنجره ی بغض آلود من بگو...
بگو تا بدانم که میدانی گلویم از شدت بغض درد میکند...
😢 من از درد های تو گفتم تو نیز از اضطراب های من بگو ...
بگو بابا ....
چیزی بگو....
instagram.com/norkhodamosavi/
#شهید_امنیت
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃