🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🎉جشن #ازدواج برادرم بود. امین قرار بود به ماموریت برود، اما زمانش را نمی دانستم. تاریخ عروسی و رفتن امین یک روز شد.
😔با گله و ناراحتی به امین گفتم: امین، تو که میدانی همه زندگیم هستی... خندید و گفت: میدانم. مگر قرار است #شهید شوم.
😢گفتم: خودت میدانی و خدا که در دلت چه میگذرد، اما میدانم آنجا جایی نیست که کسی برود و به چیز دیگری #فکر کند. سر شوخی را باز کرد گفت: مگر میشود من جایی بروم و خانمام را تنها بگذارم؟
باز هم نگفت که قرار است به #سوریه برود...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و دوم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🍃باز هم نگفت که قرار است به #سوریه برود. اول گفت می خواهم به مأموریت اصفهان بروم. مأموریتی که 10 روز و شاید هم 15 روز طول میکشد. بغض کردم.
😔گفتم : تو هیچ وقت 10 روز مرا تنها نگذاشتهای. خودت هم میدانی حتی در سفرهای استانی 4-3 روزهات من چه حالی #پیدا میکنم. شبها خواب ندارم و دائماً با تو تماس میگیرم...
✨گفت: ببین بقیه خانمها چقدر راحت همسرشان را وقت سفر #بدرقه میکنند و میگویند به سلامت.
گفتم: نمیدانم آنها چه میکنند، شاید همسرشان برایشان مهم نباشد...
گفت: مگر میشود؟
گفتم: من نمیدانم شاید اصلاً آنها دوست دارند همسرشان #شهید شود...
🤔سریع گفت: تو دوست نداری شوهرت شهید شود؟
گفتم: در این سن و سال دلم نمیخواهد تو شهید شوی. ببین امین حاضرم خودم شهید شویم، اما #تو نه!
👌گفت: پس چطور است که در دعاهایت دائماً تکرار میکنی یا امام حسین خودم و خانوادهام #فدای تو شویم؟
گفتم: قربان #امام_حسین بشوم، خودم فدایش میشوم، اما فعلاً بمان. اصلاً این همه کار خیر ریخته! سرپرستی چند یتیم را بر عهده بگیر.
انگار داشتیم کَل کَل میکردیم!
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و سوم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
😔نمیدانم غرضاش از این حرفها چه بود. وسط حرفها، انگار که بخواهد از فرصت استفاده کند، گفت : راستی زهرا احتمالاً گوشیام #آنتن هم نمیدهد.
صدایم شکل فریاد گرفته بود. داد زدم آنتن هم نمیدهد! تو واقعاً 15 روز میخواهی بروی و تلفن همراهت آنتن هم نمیدهد؟
🍃گفت: آره، اما خودم با تو تماس میگیرم نگران نباش...
دلم شور میزد. گفتم امین انگار یک جای کار میلنگد. جان زهرا کجا میخواهی بروی؟
😐گفت: اگر من الآن حرفی به تو بزنم خب نمیگذاری بروم. همهاش ناراحتی میکنی.
دلم ریخت. گفتم: امین، #سوریه میروی؟
میدانستم مدتی است مشغول آموزش #نظامی است. حس التماس داشتم گفتم: امین تو میدانی من چقدر به تو وابستهام. تو میدانی نفسم به نفس تو بند است...
گفت: آره میدانم
گفتم : «پس چرا برای رفتن اصرار میکنی؟ صدایش آرامتر شده بود، انگار که بخواهد مرا آرام کند.
❤️گفت: زهرا جان من به سه دلیل میروم. دلیل اولم خود خانم #حضرت_زینب (س) است.
😢💔دوست ندارم یکبار دیگر آنجا محاصره شود. ما چطور ادعا کنیم مسلمان و شیعهایم؟ دوم اینکه به خاطر شیعیان آنجا، مگر ما ادعای شیعه بودن نداریم؟ شیعه که حد و مرز نمیشناسد. سوم هم اینکه اگر ما نرویم آنها به اینجا میآیند. زهرا؛ اگر ما نرویم و آنها به اینجا بیایند چه کسی از مملکت ما #دفاع میکند؟
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و چهارم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
😔واقعاً از صمیم #قلبم راضی نشده بودم، فقط به احترام امین و برای اینکه به عشقش برسد و آرام شود ساکت شدم. اما به هیچ عنوان راضی نشدم که شوهرم به آنجا برود و خطری او را تهدید کند.
💫دو شب قبل از اینکه امین حرفی از سفر به سوریه بزند، خوابی دیده بودم که #نگرانی من را نسبت به مأموریت دو چندان کرده بود.
🤔خواب دیدم یک صدایی که چهرهای از آن به خاطر ندارم، نامهای برایم آورد که در آن دقیقاً نوشته شده بود :
❤️"جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم #حضرت_زینب (سلام الله علیها) منصوب شده است" و پایین آن #امضا شده بود...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و پنجم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🍃فردای آن شب، وقتی به سوریه رسید به من زنگ زد و گفت :
😍زهرا اگر بدانی خوابت چقدر مرا خوشحال کرده! برای همه دوستانم تعریف کردهام.
گفتم: واقعاً یک خواب این همه تو را خوشحال کرده؟
گفت: پس چی؟ اینطور حداقل فهمیدم با همه ارادتی که من به خانم زینب (س) دارم، خانم هم مرا قبول کرده...
🍃گفتم: خب مطمئناً تو را قبول کرده با این همه شوق و ذوقت...
✨خوشحالیاش واقعی بود. هیچوقت او را اینطور ندیده بودم. با خوشحالی و خندان رفت...
☺️هر روز با من تماس میگرفت گاهی اذان صبح، گاهی 12 شب و... به تلفن همراهم زنگ میزد.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و ششم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
📆روی یک تقویم برای مأموریتاش روزشمار گذاشته بودم. هرروز که به انتها میرسید با ذوق و شوق آن روز را خط میزدم و روزهای باقیمانده را شمارش میکردم...
🍃وقتی از اولین سفر #سوریه برگشت 14 شهریور بود. حدود 12:30 بامداد از مهرآباد تماس گرفت که به تهران رسیده است. نگفته بود که چه زمانی برمیگردد.
🏠خانه مادرم بودم. پدر، مادر و خواهرهایم را از خواب بیدار کردم و به آنها گفتم امینم آمد!
☺️همه از خواب بیدار شدند و منتظر امین نشستند. حدود ساعت 3-2 امین رسید.
📲تمام این فاصله را دائماً پیامک میدادم و میگفتم: کی میرسی؟ آخرین پیامها گفتم: امین دیگر خسته شدم 5 دقیقه دیگر خانه باش! دیگر نمیتوانم تحمل کنم.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و هفتم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
💫آن شب با خودم گفتم: همه چیز تمام شد. آنقدر بیتاب و بیقرار بودم که فکر میکردم وقتی او را ببینم چه میکنم...
⏳دائماً لحظه دیدن امین را با خودم مرور میکردم که اگر بعد 15 روز او را ببینم چه میکنم؟ حال خودم نبودم. آن لحظات قشنگترین رؤیای بیداری من بود...
💞امینِ من، برگشته بود... سالم و سلامت... و حالا همه سختیها تمام میشد! مطمئناً دیگر قرار نبود لحظهای از امین جدا شوم... بی او عمری گذشت...
😇آن لحظه گفتم: آخیش تمام سختیهای زندگیام تمام شد... اِن شاءالله دیگر هیچوقت از من دور نشوی. اگر بدانی چه کشیدهام.
سکوت کرده بود، گویا برنامه رفتن داشت اما نمیدانست با این وضعیت من چگونه بگوید....
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و هشتم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
☘نزدیک عصر بود که گفت : به خانه برویم. میخواهم وسیلههایم را جمع کنم. باید بروم. جا خوردم.
😔حس کرختی داشتم. گفتم: کجا میخواهی بروی؟ بس است دیگر. #حداقل به من رحم کن... تو اوضاع و احوال مرا میدانی. قیافه مرا دیدهای؟
خودم حس میکردم خُرد شدهام. گفتم: میدانی من بدون تو نمیتوانم نفس بکشم. دیگر حرفی از #رفتن به سوریه نزن. خودت قول داده بودی فقط یکبار بروی...
🍃گفت: زهرا من وسط مأموریت آمدهام به تو سر بزنم و بروم. دلم برایت #تنگ شده بود. باور کن مأموریتم به اتمام برسد آخرین مأموریتم است دیگر #نمیروم.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و نهم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🏴مراسم #تاسوعا به اتمام رسیده بود. شب #عاشورا دیگر آرام و قرار نداشتم. داشتم اخبار را تماشا میکردم که با پدرم تماس گرفتند.
💔نمیدانم چرا با هر صدای زنگ تلفن منتظر خبر بدی بودم. پدرم بدون اینکه چهرهاش تغییر کند گفت: نه. من شهرستانم.
😔تمام مکالمات بابا همینقدر بود، اما با گریه و فریاد گفتم: بابا کی با شما تماس گرفت؟
😭با اینکه اصلاً دلم نمیخواستم فکرهایی که به ذهنم میرسد را قبول کنم، اما قلب و دلم میگفت که امین #شهید شده...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت سی
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🌐در سایت مدافعین حرم، خبری مبنی بر شهادت دو نفر از سپاه انصار دیده میشد. با خودم میگفتم آن شجاعت و جسارتی که همسر من داشت مطمئناً اگر قرار بود یک نفر جان خودش را #فدا کند، او حتماً امین است.
🍃به پدر این حرفها را زدم. بابا میگفت: نه دخترم. مگر امین به تو قول نداده بود که به خط مقدم نمیرود؟ امین مسئول است شهید نمیشود. به بابا گفتم: این #تلفن درباره شوهر من بود؟ گفت: اسمی از شوهر تو نیاورد.
📞به پدرشوهرم زنگ زدم گفتم دو نفر از #سپاه انصار شهید شدند فکر کنم یکی از آنها امین است. پدر شوهرم هنوز مطمئن نبود. او هم چیزهایی شنیده بود، اما امیدوار بود امین #زخمی شده باشد.
😭نتیجه آخرین جستجوهایم به یک کابوس وحشتناک شباهت داشت :
"اخبار مبنی بر شهادت ۱۵ نفر صحیح نیست. تنها دو نفر به نامهای #شهید_عبدالله_باقری و #شهید_امین_کریمی به شهادت رسیدهاند."
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت سی و یکم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
😔قرار بود اعزام دوم امین به سوریه، 15 روزه باشد، به من اینطور گفته بود. روز سیزدهم یا چهاردهم تماس گرفت. گفتم امین تو را به خدا 15 روز، حتی 16روز هم نشود. دیگر نمیتوانم تحمل کنم!
🗒هر روز یادداشت میکردم که "امروز گذشت..." واقعاً روز و شبها به سختی میگذشت. دلم نمیخواست بجز انتظار هیچ کاری انجام دهم. هر شب میگفتم: خدا را شکر امروز هم گذشت.
باقیمانده روزها تا روز پانزدهم را هم حساب میکردم. گاهی روزهای باقیمانده بیشتر عذابم میداد. هر روز فکر میکردم «10 روز مانده را چطور باید تحمل کنم؟ 9 روز، 8 روز... اِنشاءالله دیگر میآید. دیگر دارد تمام میشود... دیگر راحت میشوم از این بلای دوری!»
🌺امین خبر داد: فقط 3 روز به مأموریتم اضافه شده و 18 روزه برمیگردم. با صدایی شبیه فریاد گفتم: امین! به من قول 15 روز داده بودی. نمیتوانم تحمل کنم...
🕊دقیقاً هجدهمین روز شهید شد...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت سی و دوم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
💠طرح امنیتی شهید مدافع حرم "امین کریمی" برای خنثی سازی بمبگذاری در امامزاده علی اکبر چیذر در #فتنه سال ۸۸
👥آرش رحمانى پور و محمدرضا علیزمانى از اعضاى انجمن پادشاهى ایران در محاکمه علنى خود در سال ٨٨ اعتراف کردند که ۲ بار براى شناسایى و بمبگذارى به امامزاده على اکبر چیذر رفتیم.
👌یه قدرى مامور امنیتى و بسیجى در حال گشت زنى بودند که عملا تکان خوردن در امامزاده برایمان غیر ممکن بود. به رابطمان گفتیم اینجا نمى توانیم کارى کنیم بفکر جاى دیگر باشید.
رحمانى پور و علیزمانى از زمانی سخن میگفتند که #شهید_امین_کریمى طرح امنیتى امامزاده على اکبر (ع) چیذر را طرح ریزى نمود. طرحى که آنقدر استحکام امنیتى داشت که علیرغم حضور هزاران نفر در هیئت رزمندگان، ضریب امنیت مراسم را بسیار بالا میبرد...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
🍃🌸قسمت سی و سوم
rajanews
defapress
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
👤همرزمش که از ناحیه دست و پا در آن عملیات مجروح شده بود، برایم تعریف کرد:
امین در سوریه به عنوان مسئول تخریب و انفجارات آمده بود. قرار نبود که در عملیات #محرم با نیروها وارد عمل شود اما با اصرارهای امین قبول کردند که او هم شرکت کند.
🍃به منطقه که اعزام شدیم در حین درگیری یکی از نیروها تیری به پایش اصابت کرد. امین مشغول مداوایش بود تا او را به عقب بیاورد. در اوج درگیری متوجه شدیم که تعداد نیروهای دشمن بیشتر شده است. امین در حالی که از کوله پشتی اش تجهیزاتی که همراهش بود را خارج میکرد، دشمن با رگبار به سمتش شلیک کرد و امین به #شهادت رسید.
🔹من هم که مجروح شده بودم خودم را به امین رساندم و سرم را بر سینه اش گذاشتم. از فرط خستگی سرم را بر سینه اش گذاشتم و چند ساعت خوابیدم.
😔منطقه که آرام شد و دشمن عقب نشینی کرد، نیروهای خودی به سمتمان آمدند. پیکر امین بعد از سه روز به حلب و از آنجا به دمشق منتقل شد...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت سی و چهارم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🔹با فرماندهانش که صحبت میکردم گفت ما راضی به رفتنش به سوریه نبودیم.
⚠️بخاطر تخصصی که داشت ما را تهدید به استعفا میکرد. با اصرار و سماجتش مجبور شدیم که نیروی زبدهمان را به #سوریه بفرستیم.
قرار بود بعد از برگشتش از سوریه تنبیه شود، زیرا در آسانسور برای رفتنش از یکی از فرماندهان امضا گرفته بود...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی
🍃🌸قسمت سی و پنجم
abrobad.net
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🕊زمانی که در معراج شهدا چهره آرام او را دیدم که خوابیده، او را بوسیدم.
یک هفته بعد خواب امین را دیدم که گفت :
😍❤️"مامان من که خواب نبودم. وقتی من را بوسیدی تو را نگاه میکردم."
🍃💐روز اکرام #مادران_شهدا و #همسران_شهدا
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی
#تویی_که_دیگر_ندارمت
defapress.ir
abrobad.net
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃❤️
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
☺️همیشه آروم بود و با وقار.
سرش پائین بود و کار خودش را می کرد. تو همه چی خبره بود.
☕️یادمه روزی چای ریخت که بخوریم
به شوخی گفتم چای شهادته دیگه؟
گفت : آره تازه اومده دوبرابره شربت جواب میده.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همکار شهید
🍃🌸قسمت سی و ششم
abrobad.net
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🔰پس از اولین اعزامش، همسرش به خانه ما آمد. کاغذی به من داد و گفت: #وصیت_نامه امین است، در میان وسایلش پیدا کردم.
😔با هم خواندیم و گریه کردیم. گفتم پاره اش کن ولی همسرش قبول نکرد و نگه داشت. خوشحالم که آن روز وصیتش را پاره نکردیم. اولین بارش نبود که به ماموریت میرفت ولی این بار ماموریتش فرق داشت. او کیلومترها از ما فاصله داشت.
💔پس از سه هفته نگرانی و دلتنگی به خانه برگشت. 2 روز ماند. گفتم امین جان مراقب خودت باش. گفت: من که نمیخواهم شهید شوم. در آنجا آموزش میدهم.
من ناراحتی قلبی دارم اگر میگفتم نرو نمیرفت اما آن روز با حرفهایش آرام گرفتم. دو روز بعد دوباره به سوریه بازگشت...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت مادر معزز
🍃🌸قسمت سی و هفتم
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🕊زمانی که در معراج شهدا چهره آرام او را دیدم که خوابیده، او را بوسیدم. یک هفته بعد خواب امین را دیدم که گفت "مامان من که خواب نبودم. وقتی من را بوسیدی تو را نگاه میکردم."
😍خیلی وقتها چشمم را که میبندم و باز میکنم امین را پیشرویم میبینم.
👌وقتی روضه امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) را گوش میدهم، داغ فرزندم را فراموش میکنم.
😢روزی بر سر مزارش روضه میخواندم که صدای امین را از پشت سرم شنیدم که گفت "مامان". پشت سرم را نگاه کردم. هیچکس در گلزار نبود. امین برای من زنده است.
👤برادر شهید از شوخی های با برادرش میگوید. از اینکه روز آخری که میخواست به سوریه برود چقدر سر به سر هم گذاشتند و از سر و کول هم بالا رفتند.
❤️او هنوز در فکر آن شام آخری است که با هم خوردند. سر یک سفره نشسته بودند، کنار هم و او حسرت میخورد که ای کاش آن سفره ی هم نشینی بازم ادامه داشت....
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت مادر و برادر شهید
🍃🌸قسمت سی و هشتم
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
☘️با امین یک سال اختلاف سنی داشتیم. با هم بزرگ شدیم. تمام خاطرات بچگی، بازیگوشی و درد و دلهایمان با هم بود. خیلی صمیمی بودیم.
هر دو در کودکی بازیگوش بودیم. مادرم نمیتوانست شیطنتهای ما را کنترل کند. روزی با امین میخواستم از لانه کبوتر تخمهایی برداریم و بخوریم. به امین گفتم "تو بالای درخت برو. شاخه را تکان بده و من پای درخت با گونی، تخمها را میگیرم."
😅امین به زحمت بالای درخت رفت ولی تخمها به زمین افتاد و شکست. کبوتر از آنجا رفت اما ما به امید بازگشتش هر روز به آنجا میرفتیم.
💔هنوز شهادتش را باور نمیکنم. منتظرم تا دوباره از سفر برگردد. بعد از یک سال، دو سال، ده سال یا بیست سال با ظهور #امام_زمان (عج) برخواهد گشت. او به یک ماموریت الهی رفته است. تنها نبود فیزیکی اش را درک کرده ایم.
به ظاهر آرام هستیم اما از درون میسوزیم. به ندیدن و نشنیدن صدایش عادت کرده ایم ولی واقعا حس میکنیم که با ماست. سرم را که روی سنگ مزارش میگذارم، حضورش را حس می کنم.
😔❤️حس خواهر نسبت به برادر کوچکتر را نمیشود بیان کرد؛ نه میتوان گفت نه نوشت و نه توصیف کرد، همه خواهرها میدانند حس خواهر چطور است.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت خواهر شهید
🍃🌸قسمت سی و نهم
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
✨اولین بار که میخواست به سوریه برود به من گفتند که امین برای ماموریت به اصفهان میرود. برای خداحافظی بیا.
😦تعجب کردم که اصفهان رفتن که خداحافظی ندارد. مثل بقیه سفرها میرود و برمیگردد. امین گفت "بیا. این خداحافظی فرق دارد."
همان موقع نگران شدم. مطمئن بودم که با این حرفش منظوری داشت. برای خداحافظی به منزلش رفتم. نماز را خواندم ولی ناخودآگاه گریه ام گرفت. همسرش به من گفت "نگران نباش قرار است خادم خانم زینب (س) شود."
❌مخالفت کردم و گفتم نرو. امین ناراحت شد که چرا به من خبر دادند که حالا من نگران شدم.
مخالفتم فایده ای نداشت. امین گفت : "شما نمیدانید برای چه میروم، من برای دینم و ارادتم به اهل بیت(ع) میروم."
😉پس از بازگشت از سوریه برایم یک روسری آورد و گفت که به نیابت در حرم #حضرت_زینب (س) برایم نماز خوانده است.
برای بار دوم که به سوریه میرفت برای خداحافظی به محل کارم آمد. بغلش کردم. مرا بوسید و من گریه میکردم. پرسیدم کی برمیگردی؟ گفت "برمیگردم". گفتم دقیق بگو. با لبخند گفت "معلوم نیست".
😢اشکم بند نمی آمد به شوخی گفت : "گریه نکن برو داخل ساختمان، آبرویم را پیش دوستانم بردی."
موقع رفتن سه بار برگشت نگاهم کرد...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت خواهر
🍃🌸قسمت چهلم
Defapress
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
✨اعتقاد و دین مدافعان حرم، بالاتر از این است که به خاطر پول بروند. #امین به اندازه خودش درآمد داشت، زندگی خوبی داشت.
⚠️چه دلیلی دارد که به خاطر #پول جانش را به خطر بیاندازد.
😔خیلی ناراحتم از اینکه بعضیها غرق زندگی و آرامش خودشان هستند و به خانواده کسانی که #شهید شدند چه مدافعان حرم و چه شهدای هشت سال دفاع مقدس میگویند چرا رفتند؟ نمیدانند که اگر اینها نمیرفتند آیا شما میتوانستید #راحت زندگی کنید؟
🌺ما خانواده #شهدا جگرمان خون است تا قیامت حسرت به دل برادرمان میمانیم. این قضاوتها خیلی اذیتمان میکند اگر نمی توانند کاری کنند، حداقل این حرفها را #نزنند.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت خواهر
🍃🌸قسمت چهل و یکم
Defapress
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
✨سوریه رفتن دل و جرات میخواهد. خیلی ها میگویند که میخواهیم برویم ولی شرط #عمل به حرف است.
با فرماندهانش که صحبت میکردم گفت :
🚫ما راضی به رفتنش به #سوریه نبودیم. بخاطر تخصصی که داشت ما را تهدید به استعفا میکرد. با اصرار و سماجتش مجبور شدیم که نیروی زبده مان را به سوریه بفرستیم.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت پدرمعزز
🍃🌸قسمت چهل و دوم
rajanews
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🌷بار دوم که امین به سوریه رفت، خودم تا اتوبوس رساندمش و گفتم هر روز با ما در تماس باش تا مادر و همسرت نگران نباشند. او هم قبول کرد که اگر شرایطش مهیا باشد، تماس بگیرد.
🚌تا چند روز پس از رسیدنش به سوریه با ما در تماس بود اما ناگهان به طور کامل ارتباطمان قطع شد. همسرش نگران و مادرش گریه میکرد.
روز تاسوعا برای ادای نذر به مراغه رفتم. ساعت 9 صبح یکی از همکارانم تماس گرفت و گفت: امین پیش شماست؟
از تماسش آن وقت صبح و از اینکه او میدانست امین در سوریه است و سراغش را از من میگرفت، تعجب کردم و پاسخ دادم: شما که میدانید امین سوریه است. چرا سراغش را از من میگیرید؟ گفت : بچه های هیات سراغش را میگرفتند به همین خاطر با شما تماس گرفتم.
😔نگرانی من از همسر و مادرش کمتر نبود ولی اگر روحیه ام را از دست میدادم، تحمل شرایط برای آنها سخت میشد.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت پدر معزز
🍃🌸قسمت چهل و سوم
Defapress
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🔸فردای آن روز با برادرم راهی تهران شدیم. در بین راه برادرم به بهانه تلفن ضروری از من فاصله گرفت.
وقتی به ماشین برگشت حال بدی داشت. چشمانش پر از اشک بود. گفتم چیزی شده؟ گفت نه فکر کنم مسموم شده ام. حالم خوب نیست.
😭بعد متوجه شدم که با دوستانش تماس گرفته و جویای حال امین شده است. آنها هم #خبر_شهادتش را دادند.
🔺به تهران که رسیدیم مستقیما به محل کار امین در میدان پاستور رفتم. برادرم هم همان زمان به #لانه_جاسوسی رفت. در آنجا متوجه شدم که دو تن از پرسنل #سپاه انصار به شهادت رسیده اند. ولی به من نگفتند که یکی از آنها #امین است.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت پدر معزز
🍃🌸قسمت چهل و چهارم
Defapress
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🏡به منزل که آمدم در اینترنت به دنبال خبر جدیدی از مدافعان حرم میگشتم که ناگهان در خبری خواندم که سردار رمضانی شهادت عبدالله باقری و امین کریمی را اعلام کرده است.
😭بغضم شکست و گریه کردم. مادرش هم که حال روحی مناسبی نداشت گفت از امین خبری شده؟ گفتم نه یاد امین افتادم. چقدر دلم برایش تنگ شده.
فردای آن روز یکی از همکارانم با من تماس گرفت و میخواست من را برای شنیدن خبر شهادت آماده کند و گفت شهید نشدی؟ گفتم چطور مگه؟ گفت از تلویزیون اعلام کردند که شهید شدی. گفتم نه پسرم در سوریه است. سعی میکرد کم کم من را آماده کند و در نهایت گفت خبر شهادت امین را اعلام کردند...
💔پس از یک هفته که طاقت خودم هم تمام شده بود، خودم به همسرم شهادتش را اعلام کردم.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت پدر معزز
🍃🌸قسمت چهل و پنجم
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
#وصیت_نامه
✨بسمه تعالی
به نام خالق هرچه عشق، به نام خالق هرچه زیبایی، به نام خالق هرچه هست و نیست ...
سلام علیکم،
و اما بعد، بنده حقیر امین کریمی فرزند الیاس، چنین وصیت می کنم،
❤️بارالها، ببخش مرا که تو رحمانی و رحیم،
💕همسر مهربانم حلالم کن، نتوانستم تو را خوشبخت کنم، فقط برایت رنج بودم.
🌹پدر و مادر عزیزم، ببخشید مرا، نتوانستم فرزند لایقی برای شما باشم.
🌷پدر و مادر عزیزم (حاج آقا و حاج خانوم)، داماد و پسر لایق و مهربانی نبودم، حلالم کنید.
🍃بنده در کمال صحت و سلامت عقل چنین وصیت می کنم:
بعد از فوت بنده، تمامی دارائی و اموال من در اختیار همسر مهربانم قرار گیرد و ایشان بنا به اختیار و صلاح خود عمل نماید.
🌾و در آخر،
از تمامی عزیزانی که نسبت به بنده حقیر لطف کرده اند، خواهر، برادر عزیزم حلالیت می طلبم و خواهش می کنم و باز خواهش می کنم که خود را اسیر غم نکنند. لطف و تدبیر خداوند چنین بود.
🕊همسر مهربان و عزیزم، ای دل آرام هستی من، ای زیباترین ترانه ی زندگی من، ای نازنین،
از شما خواهش می کنم که باقی عمر گران قدر خود را به تحصیل علم و ادامه ی زیبای زندگی بپردازی. (من از شما راضی هستم)، زیبای من خدانگهدارت باد.
بنده حقیر
امین کریمی
1394/6/14
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت پدر معزز
🍃🌸قسمت چهل و ششم و آخر
abrobad.net
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🌾
سرسپردند و سرفدا ڪردند
ارباً اربا، مُقَطَعُ الاعَضاء
ذڪر لبهـایشان دمِ آخر
"لَڪِ لبیڪ زینب ڪبری"
#شهـدای_تاسوعا
#شهید_پویا_ایزدی
#شهید_امین_کریمی
#شهید_عبدالله_باقری
#شهید_حجت_اصغری
#شهید_محمد_جاودانی
#شهید_ابوذر_امجدیان
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#شهید_روح_الله_طالبی_اقدم
#شهید_سیدمحمدحسین_میردوستی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
✍مجمع جهانی خادمین شهدا
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مقتل نامه مدافع حرم #شهید_امین_کریمی، شهید شب #تاسوعا
💐شادی روح شهید کریمی صلوات
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
🎁 برادران گرامی، سالگرد پر کشیدنتان مبارک
علی اکبرهایمان...😔
🌷 شهدای #مدافع_حرم تاسوعای ۹۴، ۱ آبان ماه ۹۴
🌹 #شهید_روح_الله_طالبی_اقدم ، تبریز - مرند
🌹 #شهید_پویا_ایزدی ، لنجان - اصفهان
🌹 #شهید_سید_مصطفی_صدرزاده، اهواز - شوشتر
🌹 #شهید_سجاد_طاهرنیا ، گیلان
🌹 #شهید_حجت_اصغری_شریبانی ، ورامین
🌹 #شهید_امین_کریمی ، تبریز، شهادت شب تاسوعا
🌹 #شهید_ابوذر_امجدیان ، کرمانشاه
🌹 #شهید_محمد_ظهیری ، اهواز
🌹 #شهید_محمد_جلالی
🌹 #شهید_سید_محمدحسین_میردوستی ، گلستان - شهرستان مینودشت
🌹 #شهید_سید_روح_الله_عمادی ، مازندران
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
🌱
هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا ۖ وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
اوست خدایی که آسمانها و زمین را در شش روز (و شش مرتبه کلی ظهور وجود) بیافرید آنگاه بر عرش (تدبیر عالم) قرار گرفت، او هر چه در زمین فرو رود و هرچه از آن برآید و آنچه از آسمان نازل شود و آنچه به آن بالا رود همه را میداند و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه کنید بیناست.
🍇آیه 4، سوره حدید
🎁هدیه به #شهید_امین_کریمی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃