🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
سردار دلاور شهید بیلرام دائم در رفت و آمد بودند و کاملا اوضاع رو تحت کنترل داشتند و از تیرهای که بطرفش می آمد ترسی نداشت.
🔷 تقریبا بنده حدود یک هزار گلوله دوشکا شلیک کرده بودم و کمک خدمههایم در حال فشنگ گذاری در نوار بودند.
⚔ آنقدر مشغول درگیری بودیم که کلا از سرمای موجود غافل شده بودیم.
درگیری به اوج رسیده بود و تبادلات آتش به حدی بود که یک لحظه قطع نمی شد. یک لحظه متوجه شدم که از بین چند درخت درهم رفته و بسیار پر بود از آن نقطه با تیربار گرینف موضع ما رو زیر آتش قرار میدادند.
🔥 با یک آتش دقیق حدود یک خشاب صد و پنجاه تیری آنها رو زیر رگبار گرفتم تا آنجایی که به ما اطلاع داده بودند حدود دویست نفر ضدانقلاب به موضع ما حمله کرده بودند و هر لحظه به تعدادشان اضافه میشد و ما باید به هر قیمت ممکن که بود آن ارتفاع رو حفظ میکردیم.
ما هم با خمپاره و تفنگ ۸۲ م.م آنها رو زیر آتش گرفته بودیم. تا اینکه به وسیله توپخانه ۱۰۵ م.م که توسط ارتش بود نقاطی رو زیر آتش توپخانه قرار دادند.
🚶 یک لحظه سردار شهید نزد ما آمد و فرمود که نهایت صرفهجویی رو داشته باشید تا مهمات برسد.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 تصرف ارتفاع آلواتان و تثبیت موقعیت یاد شده توسط گردان امام حسین (ع) و شهادت پنج سپاهی و سردار شهید صمد بیلرام
🔹 قسمت نهم (۶)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
گاها با اسلحه انفرادی که ژ.س بود تیراندازی میکردیم تا لوله تیربار دوشکا خنک شود.
از لحاظ گذشت زمان غافل بودیم و یک لحظه دیدیم نزدیکی های ظهر بود که هوا برفی شد و آرام، آرام شروع به بارش برف شد.
👥 چند نفر از بچهها مجروح شده بودند و توسط امدادگران بطور موقت پانسمان شده بودند و در سنگری پناه گرفته بودند.
🌨 با بارش برف به سختی و دشواری های ما اضافه شده بود. کم، کم زمین سفید شده بود و همچنان در حال دفاع از موضع بودیم. سردار شهید بیلرام هم یک دقیقه جایی بند نمیشد و دائم در حال سرکشی به سنگرها بود.
🌨 هوا خیلی سرد شده بود و بارش برف هم شدید شده بود، ضدانقلابیون خیلی به ما نزدیک شده بودند طوری بود که فریاد و داد و بیداد آنها رو می شنیدیم و از حمله خود به ارتفاع و ما صحبت میکردند و تقاضای نیروی کمکی میکردند. اطلاعات رو به سردار شهید دادیم...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 تصرف ارتفاع آلواتان و تثبیت موقعیت یاد شده توسط گردان امام حسین (ع) و شهادت پنج سپاهی و سردار شهید صمد بیلرام
🔹 قسمت نهم (۷)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
😔 از بس کمک خدمههایم فشنگ دوشکا در نوار جا زده بودند که از انگشتانشان خون بیرون میزد.
🔷 وضعیت مقداری به نفع دشمن بود و اینکه ما دیدمان نسبت به آنها گم و ناپیدا بود، دقت شلیک و تیراندازی ما رو پایین آورده بود. چون ما در یک جای معین بودیم ولی آنها در لابهلای درختان و سنگ و سخرهها پنهان شده بودند و این برای آنها خوب بود.
🌹 سردار شهید بیلرام دائم به سرکشی میامد و میگفت که تنها راه شکست آنها مقاومت است. در حال تیراندازی بودم که وِز° وِز گلولهها از بیخ گوشم عبور میکرد و دقیقا من و آن دوشکاچی دیگر رو نشانه رفته بودند.
👥 بچههای خدمه رو که نگاه میکردم پاهایشان تا زانو در گل و برف فرو رفته بود و دستانشان از شدت سرما کبود شده بود، اما خم به ابرو نمیآروردند؛ من هم با دیدن آنها با آن وضعیت بدتر حرصم میگرفت و سنگ و سخره و درخت رو زیر رگبار میگرفتم.
درگیری به غروب کشیده شد. کم، کم مهمات رو به پایان بود و منتظر بودیم بچهها هرچه زودتر مهمات رو به ما برسانند.
😓 از طرفی سرما و از طرفی گرسنگی امان از ما گرفته بود و در همان لحظات لقمهٔ نان و تن ماهی و دستان سیاه و باروتی لذت خاص خودش رو داشت.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 تصرف ارتفاع آلواتان و تثبیت موقعیت یاد شده توسط گردان امام حسین (ع) و شهادت پنج سپاهی و سردار #شهید_صمد_بیلرام
🔹 قسمت نهم (۸)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
✅ در آن حین بود که یه صدایی از ناحیه کتف یکی از نیروهام بلند شد.
وقتی دقت کردم دیدم از کتفش خون میاد که ناگهان از بغل به آرامی دراز شد، سریع امدادگر رو صدا زدیم و بلافاصله او رو به جایی امن بردند. هوا داشت تاریک می شد و درگیری لحظهای قطع نمی شد.
😔 ناگهان صدای عدهای از بچهها بلند شد که سردار دلیر و شجاع شهید شد.
🔷 اصلا ما باور نکردیم و قبول نمی کردیم که برادر بیلرام شهید شدند با هر مکافاتی که بود خودمون رو به بالای سرش رساندیم.
😢 با یک صحنهٔ دلخراش و بسیار جانکاه روبرو شدیم؛ دقیقا گلوله به نارنجکی که به کمرش بود اصابت کرده بود که از ناحیه سینه و پهلو و کمرش پاره شده بود...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 تصرف ارتفاع آلواتان و تثبیت موقعیت یاد شده توسط گردان امام حسین (ع) و شهادت پنج سپاهی و سردار #شهید_صمد_بیلرام
🔹 قسمت نهم (۹)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
😭🙈 همگی گریه می کردند و ناله می زدند، تا اینکه جانشین گردان بر سر بچهها داد کشید و گفت :
همه برن جایی که باید باشند کافیه دشمن بداند فرمانده گردان شهید شده است، آنموقع است به سادگی نمیشه آنها رو شکست داد و روحیه مضائفی خواهند گرفت.
آن لحظه که صورتش رو دیدیم، درهم بود و آن شب برای سردار شهید شبی خاص بود.
💫 وقتی که به نزدیکی های صبح و اذان رسیدیم و درگیری هم تا حدودی کم و بصورت جنگ و گریز بود.
🕊 پیکر پاکش رو به قبله شده بود و وقتی هم زیپ کیسه خواب رو باز کردیم صورت نورانی و خندانش رو دیدیم...
❤️ بله این شهید در دعاهایش از امام حسین (ع) مخلصانه خواهان دیدن رویش رو داشت تا اینکه به آرزویش رسید.
🌹 خدایا : روح این شهید رو شاد و با شهدای جنگ بدر محشور بفرماید
برای خشنودی و محقق شدن ظهور امام زمان (عج) بر محمد و آل محمد صلوات
🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 تصرف ارتفاع آلواتان و تثبیت موقعیت یاد شده توسط گردان امام حسین (ع) و شهادت پنج سپاهی و سردار #شهید_صمد_بیلرام
🔹 قسمت نهم (۱۰)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توبه ی بعد از طوفان پذیرفتنی نیست...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌼🍃
#یابن_الحسن_ادرکنی ❤️
🎙 #استاد_رائفی_پور
✉️ ارسالی از جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم از #جانبازان #دفاع_مقدس
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
سلام علیکم
🍃🌼 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌼🍃
وقتتان عالی، عالی اِنشاءالله
عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق عملیاتی که قلب امام روحالله (ره) رو شاد نمود.
💠 به کارشناسی نظامیان ارتفاع کله قندی در یک نقطه سه خمپاره و توپ اصابت کرده بود.
🏔 کله قندی بر ارتفاعات قلاویزان و شهر مهران و شهر زرباتیه عراق مشرف بود و یک ارتفاع استراتژیک محسوب می شد و خیلی برای عراق حائز اهمیت بود.
🌤 تابستان ۱۳۶۵ تیرماه بود و گرما در منطقه
بیداد می کرد. رمز عملیات یا ابوالفضل العباس (ع) بود.
💫 شب عملیات (شب رهایی) از قید و بند
دنیوی بود. آن عملیات بنده خادم گروهان بودم. حدود یکصد شیر دل بسیجی نیرو داشتم. معاونم شهید گرانقدر رسولی بود که همشهری خودم بود.
⏱ شب ساعت ۱۲ بود که ناگهان صدای یا ابوالفضل پشت بیسیمها به صدا در آمد، یک لحظه منطقه زیر غُرش توپ و خمپارهها و کاتیوشا و مینی کاتیوشا و منورها روشن شده بود.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۱)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
💠 هدف ما ارتفاع سمت چپ کله قندی بود و گردان حنین که فرمانده آن سردار شهید حسین اجاقی بعهده داشت؛ هدفش تصرف ارتفاع کله قندی بود که بسیار سخت و دشوار بود.
ارتفاعی که نه صخره بود و نه زیر پا محکم باشد، به محض اینکه قدم برمیداشتیم زیر پاهایمان خالی می شد و لیز می خوردیم.
◾️ ارتش عراق سنگر و تأسیسات محکم و از نوع بتونی ساخت و ساز کرده بودند ما اولین اقدامات خود به پایه ارتفاع رسیدیم. شدت انفجارات گلوله به حدی بود که نمی تونستیم با کسی حرف بزنیم.
✅ مأموریت گروههان و سه گروهان دیگر این بود که باید سریع ارتفاع سمت چپ کله قندی رو به تصرف خود در بیاوریم.
🔸 شیار نسبتٱ کوچیکی که به بالای ارتفاع راه داشت از آن نقطه شروع کردیم، هنوز مقداری از راه رو نرفته بودیم که عراقیها متوجه حضور ما شدند که بلافاصله بر سر ما گلوله و آر.پی.جی و خمپاره ۶۰ و آوار کردند...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۲)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
به یاد شهید محسن حججی
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⬅️ ادامه خاطره 💠 هدف ما ارتفا
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
🔶 هدف ما تسخیر ارتفاع بود و باید به هر قیمتی که بود مأموریت رو انجام میدادیم. کار برایمان بسیار سخت شده بود و لحظهای نباید از زمان داده شده را تلف میکردیم.
👤 یکی از بچهها با صدای بلند سوره والعصر رو تلاوت کرد و نیروها هم با صدای بلند سوره رو
تکرار میکردند.
🤕 تعدادی از بچهها زخمی و شهید شده بودند که توسط امدادگران بایستی به عقب میبردند.
🍃 ما به اتکا به خداوند سبحان و ائمه معصومین علیهم السلام توانستیم نیمی از راه رو بالا برویم که آنجا باید در معبرهایی که گروه تخریب از مین و سیم خاردار و موانع دیگر پاکسازی کرده بودند عبور میکردیم.
🌤 هوا بسیار گرم بود و احساس خفگی بهمان دست میداد، اما اهمیتی نمیدادیم و فقط تمام فکر و هدفمان تسخیر ارتفاع بود.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۳)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
🔥 آتش دشمن بسیار سنگین بود و لحظهای قطع نمی شد.
به نزدیکیهای معبرها رسیدیم که در آن نقطه زمین گیر شدیم و کار پیشروی غیر ممکن شد، من هم با مقر گردان در تماس بودم و تقاضای آتش تهیه کردم و گفتم اگر آتش تهیهای بر سر عراقی ها نریزند تصرف ارتفاع محال ممکن است.
✅ در آن حین چندتا از خدمههای آر.پی.جی رو صدا زدم و گفتم که اگر میتونند نوک ارتفاع رو هدف قرار بدهند تا ما بتونیم مقداری دیگر رو جلو بریم.
👥 دلاور مردان در همان لحظه تعدادی گلوله آر.پی.جی رو به سنگرها شلیک کردند و تیربارچیها هم تونستند نوک ارتفاع رو به رگبار ببندند و مقداری از توان آنها گرفته شد.
ما هم معطل نکردیم و وارد معبرها شدیم و با حالت سینه خیز و غلطیدن تا چند متری سنگرهای عراقی پیش رفتیم که ناگهان غرش خمپارههای خودی به سنگرها و کانالها به صدا در آمد و انفجارات پی در پی بود که به صدا درمیامدند...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۴)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
وقتی که عراقیها فهمیدند که ما تا چند متری آنها رسیدیم مقاومت میکردند و قصد عقب نشینی نداشتند.
😒 نامردها تا آخرین گلوله میجنگیدند بعد که مهماتشان تمام میشد تسلیم می شدند.
ارتفاعی که ما قرار بود تصرف بکنیم مثل یال اسب بود و توسط گروهان بنده و چند گروهان دیگه از چند زاویه محاصره شده بودند.
🔷 کارمان بجایی رسید که جنگ تن به تن شد. حالا بچههای خودی خسته بودند و نای راه رفتن رو نداشتند، اما قدرت ایمان به خدا و حق بودن ما آنچنان روحیهای داشتند که عراقیها رو غافلگیر کردند.
🍃 میدان شده بود میدان کشتی بچههای ما کشتی بلد بودند و یک خم رو تبدیل به دو خم میکردند وووو کاملا ما بالای ارتفاع رسیده بودیم و اعلام کردیم که ارتفاع به دست ما افتاده است.
تعدادی از عراقیها کشته شده بودند و تعدادی هم زخمی آنجا رها شده بودند و حدودا نمیدانم یادم نیست سی تا چهل نفر بودند و تعداد زیادی اسلحه انفرادی و دو قبضه دوشکا و مهمات و ضدهوایی جاگذاشته بودند.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۵)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
⏱ ساعت حدود سه از نیمه شب بود که ناگهان آتش توپخانه برسرمان آوار شد و ما هم ناچار شدیم به کانالها و سنگرهای عراقیها پناه ببریم.
لحظاتی گذشت بهم خبر دادند که مجروحین عراقی و اسرا رو چکار کنیم من هم دستور دادم که چند نفر از بچههای زبده و کمک امدادگرها به عقب انتقال داده شوند. با مقر گردان تماس گرفتم و احوالات منطقه رو جویا شدم.
🏔 ارتفاعات قلاویزان به شدت درگیر بودند و سمت راست ما که کله قندی بود، زیر شدیترین آتش توپخانه و کاتیوشا و انواع خمپارهها قرار داشت.
💥 منورها آسمان منطقه رو روشن کرده بود،
کاملا عراقیها غافلگیر شده بودند.
🔷 در سه جبهه مورد هجوم نیروهای دلاور ایرانی قرار گرفته بودند و سردرگم بودند همینطور آتش بر سر ما میبارید...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۶)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
🔷 هوا از طرف شرق سفیدی زده بود، نسیم گرمی میوزید. بچهها در هر گوشه از کانال با خدای خود راز و نیاز و دعا میکردند.
🎙 صدای بلندگوی تبلیغات منطقه رو در برگرفته بود و نوحه آهنگران به بچهها روحیه مضائف میداد.
هوا روشن شده بود ما همچنان در کانالها پناه گرفته بودیم، تا اینکه بایستی با روشن شدن هوا به طرف دیگر ارتفاع میرفتیم و سنگر میزدیم.
🔥 زیر حجم آتش توپخانه بچهها مشغول پر کردن گونیها شدند. برای سرکشی به سنگر تیربار رفتم و مقداری خدمههای تیربار دوشکا رو توجیه کردم که ناگهان خمپاره ۶۰ در حدفاصل چند متری منفجر شد. یک لحظه خوردم زمین و درد همه بدنم رو دربرگرفت و از چند جای بدنم سر و گردن و پشت و کمر و پاهام در حال خونریزی بود.
🚑 امدادگر بالای سرم آمد و گفت که طوری نشده است الان پانسمان میکنم، در آن حین بود که برادر رسولی که معاون بنده بود خبر آورد که عراقیها قصد پاتک دارند.
✅ حدود سی تا چهل نفر از نیروها زخمی و شهید شده بودند و تعدادی هم به عنوان امدادگر با مجروحین پایین رفته بودند و شدیدا کمبود نیرو داشتم و همچنان از اعضای بدنم خون میرفت و امدادگر فقط باند و گاز روی جراحتم میگذاشت. ناگهان...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۷)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
به یاد شهید محسن حججی
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⬅️ ادامه خاطره 🔷 هوا از طرف ش
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
سلام علیکم
🍃🌼 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌼🍃
شبتان بخیر و معنویت اِنشاءالله
🔷 همچنان از اعضای بدنم خون می آمد و بچههای امدادگر سعی میکردند جلو خونریزی رو بگیرند.
🌷 شهید رسولی که جانشین گروههان بود بالای سرم بود و به او گفتم که برود و به بچهها سرکشی کند.
امدادگرام ناچار شدند که مرا به داخل کانال ببرند و آنجا مجروحانی بودند تمام بدنم داغ کرده بود، ارتش عراق بلافاصله با چند یگان آماده به مواضع تصرف شده پاتک زد. ساعت تقریبا هشت یا نه بود یادم نیست وقتی داخل کانال شدم حدود ده تا دوازده زخمی دیدم، حالشان زیاد خوب نبود اما تحمل میکردند.
🔥 آتش تهیه عراق بسیار سنگین بود نقطه به نقطه رو میزد. دلم طاقت نیاورد به کمک تکه چوبی رفتم پیش بچهها هرچه شهید رسولی اصرار کردند اهمیتی ندادم....
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۸)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
😓 تمام شلوارم پر از خون بود.
✅ هرچه برادر رسولی بیسیم میزد که مجروح داریم و حالشان بد است، اما پاسخی دریافت نمیکرد و آنسوی بیسیم فقط میگفتند مقاومت کنید تا نیروهای عراقی نتونند کله قندی رو دور بزنند که بچهها رو قتل عام کنند و اتفاقا هدف ارتش بعث عراق همان بود.
🚑 به بچههای امداد گفتم طوری پانسمان کنند که جلوی خونریزی رو بگیرند.
در حال پانسمان بودم که پشت بیسیم صدای سردار دلاور #شهید_حسین_اجاقی رو شنیدم. من هم جواب دادم که چکار دارد؟
🔷 در آن لحظات بحرانی که داشتیم فرمود ما امروز باید آنچنان مقاومت و از خودگذشتگی نشان بدهیم اول برای خوشنودی امام زمان (عج) و دوم برای شادی قلب امام راحل (ره) و ملت رو هم خوشحال کنیم.
بنده هم نگفتم که مجروح شدم چون نخواستم کوچکترین خللی در ارادهاش پدید بیاد.
🔸 امدادگر بجای سه تا چهار گاز روی زخم بگذارد ده تا گاز روی زخم گذاشت که مقداری جلوی خونریزی رو گرفت.
👥 من و چند نیرو و شهید رسولی داخل سنگری بودیم و پیش روی تانکهای رو میدیدیم و آرایش عجیبی داشتند که آن اقدام ما رو نگران میکرد، اما کوچکترین حرکت آنها رو زیر نظر داشتیم.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۹)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
منطقه عملیاتی مهران کربلای یک - نقشه مهران که مشخص شده است.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
به یاد شهید محسن حججی
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⬅️ ادامه خاطره 😓 تمام شلوارم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
😓 درگیری خیلی شدید شده بود و اغلب پ گلولهها ۱۵۵ م.م اتریشی بود که بر سر ما میریختند.
🔹 ارتش عراق تمام نقاط عقبه ما رو زیر شدیدترین آتش تهیه گرفته بود.
🛩 یک لحظه صدای هواپیما در آسمان منطقه طنین افکن شد و مواضع ما رو در ارتفاعات قلاویزان بمبباران کرد.
⏱ چند دقیقه نگذشت که باز هم عقبه ما توسط جنگندههای عراق بمبباران شد. وضعیت عقبه طوری بود که خودروها نمی تونستند عبور و مرور داشته باشند...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۱۰)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
📸 منطقه مهران یک دو روز قبل از عملیات کربلای یک، سمت راست آقا یدالله هستند.
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
💠 چند لشکر و تیپ مستقل تازه نفس از سپاه یکم عراق پاتک سنگین خود را با آغازین صبح شروع کردند.
💦 کمبود آب هم داشتیم من هم برحسب وظیفه دستور دادم تمام قمقمهها رو جمع و یک نفر مسئولش کنند که مشکل آب نداشته باشیم.
⛅️ هرچه به ظهر نزدیک میشدیم هوا داغ و داغتر می شد و گرما بیداد می کرد.
😓 کم کم نیرو و توانم رو داشتم از دست می دادم. مانده بود برادر شهید رسولی که دستتنها بود. من هم ناچار شدم که یکی از بچهها رو بعنوان معاونش انتخاب کنم...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۱۱)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
به یاد شهید محسن حججی
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⬅️ ادامه خاطره 💠 چند لشکر و ت
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
ارتش تا دندان مسلح عراق هنوز نتوانسته بود اهداف مورد نظرش رو تصرف کند.
👥 بچهها با رشادتی بی نظیر دلاورانه برابر آن همه تجهیزات و نیروهای تازه نفس رو بگیرند و وادار به عقب نشینی کنند، اما از سمت ما توانسته بود دو سه ارتفاع رو تصرف کند که اهمیت چنانی تحرکات و کمک زیادی به عراقیها نکرد.
🤕 اما حالم خیلی بد بود از زمان مجروحیتم حدود پنج ساعتی گذشته بود، حتی چندتا از مجروحین بعلت جراحت و خونریزی شهید شده بودند.
👞 درون پوتین پر شده بود از خون و دیگر نای سرپا ایستادن رو نداشتم. شهید رسولی بهم اصرار میکرد که برم درون کانال که آنجا حداقل سایه و امنیتش بیشتر است؛ اما من گفتم میخوام لحظات قبض روح شکست عراقیها رو ببینم.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۱۲)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
به یاد شهید محسن حججی
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⬅️ ادامه خاطره ارتش تا دندان
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
🔷 ارتش عراق به تلافی شکستش در پاتک از سمت راست ما تحرکاتی رو آغاز کرد سمت راست ما همان ارتفاع بسیار مهم و استراتژیکی قرار داشت که کله قندی بود و گردان هنین به فرماندهی سردار دلاور حسین اجاقی بود.
👥 خدمههای آر.پی.جی. دلاورانه و شجاعانه پنجاه تا شصت متر جلوتر از خط میرفتند و تو سنگر کمین قرار میگرفتند و مثل شیر مقابل تانکهای تی ۷۲ و ۶۲ میایستادند و آنها یکی پس از دیگری منهدم میکردند.
⏱ ساعت حدود سه بعدظهربود. من از حال رفته بودم و یک دو ساعتی بود داخل کانال بودم.
💣 صدای انفجار و گلوله و خمپارهها و بمبهای جنگندهها یک لحظه قطع نمیشد. حالت بیدار و خواب بودم هوا بسیار گرم بود به قول بچهها آتش میبارید. تعدادی از بچهها مجروح و بی امکانات پزشکی تو کانال بودیم تا اینکه...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۱۳)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
به یاد شهید محسن حججی
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⬅️ ادامه خاطره 🔷 ارتش عراق به
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
🌹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
#اللهم_عجل_لولیک_فرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)
سلام علیکم شبتان بخیر و پر از مهر و محبت خداوند متعال
عملیات کربلای یک آزاد سازی شهر مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و...در فصل تابستان در دمای پنجاه درجه دلاورانه جنگیدند.
🤕 با توجه به مجروحیتی که داشتم و در اثر خونریزی از حال میرفتم اما سعی میکردم که روحیه خودم را حفظ کنم و دیگر مجروحانی هم در کانال بودند که خیلی حالشان وخیم بود.
⚔ درگیری به اوج خود رسیده بود و بسیار شدید بود.
👥 نیروهای عراقی قصد داشتند ارتفاع حساس و استراتژیکی کله قندی که گردان هنین به فرماندهی سردار دسلحشور شهید حسین اجاقی مستقر بود را تصرف کند، اما با رشادت وصف ناپذیر و بی بدیل نیروهای بسیجی و سپاهی که از خود نشان میدادند کاملا نیروهای مکانیزه و تا دندان مسلح را زمین گیر کرده بودند و هر گونه ابتکار عمل رو از آنها سلب کرده بودند....
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۱۴)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
به یاد شهید محسن حججی
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⬅️ ادامه خاطره 🌹 بسم الله ال
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
💣 تمامی منطقه زیر آتش توپخانه و خمپاره و کاتیوشا و بمب بارانهای هوایی عراقیها بود و هر جنبدهای رو میزدند.
🔰 سمت راست ما که کله قندی قرار داشت زیرشدیدترین آتش تهیه قرار داشت و عراق میخواست از طریق آن ارتفاع بچهها رو دور بزند و به قول معروف همان تاکتیک گاز انبری بزند و بچهها رو قیچی کند.
⚠️ اما با وجود خستگی و تشنگی و تقریبا بی آبی و گرمای شدید نیروهای خودی همچنان مقاومت میکردند و ذرهای به اراده آهنین آنها خللی وارد نمیشد و این شجاعت و شهامت و ایثار بچهها عراقیها رو درمانده کرده بود.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۱۵)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
به یاد شهید محسن حججی
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⬅️ ادامه خاطره 💣 تمامی منطقه
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
😓 بیش از شش ساعت از مجروحیت ما می گذشت و دیگر نای ایستادن رو نداشتیم. حالمان بسیار بد بود درد همهٔ مارو کلافه کرده بود و از طرفی چون کاری از ما ساخته نبود بیشتر ما رو آزار میداد.
⚔ درگیری همچنان ادامه داشت و تبادل آتش بین ما و آنها لحظهای کم نمیشد.
👤 امدادگر رو صدا زدم بهش گفتم پانسمانم رو عوض کند. پانسمانم رو عوض کرد و اینبار خیلی
محکم کرد. بازهم توسط یک تخته مهمات توانستم خودم رو به سنگر فرماندهی برسانم به محض اینکه وارد سنگر شدم فرماندهی با صدای بلند امدادگر رو صدا زد و گفت چرا گذاشته که من از کانال بیرون بیام.
🌹 برادر رسولی گفت که با توجه به جنب و جوش خونریزی بیشتر می شود.
📢 در آن حین خبر دادند که تانک های عراقی دارن نزدیک موقعیت ما می شوند....
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۱۶)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
😓 پاهایم اجازه نداد که بتونم برم بالای سنگر و ببینم چه خبر است.
برادر رسولی شکارچیان تانک رو صدا زد و چون بالا نبودم و فاصله داشتم نمیدانستم چه خبره
لحظهای پیش آمد که درد رو در کمرم احساس کردم و از حال رفتم.
🔷 وقتی به هوش آمدم دیدم در یکی از بیمارستانهای شهر مقدس مشهد هست، بیمارستان حضرت قائم (عج).
👈 بعدا شنیدم که بعد از چند پاتک سنگین عراقیها نتونستند به اهداف خود برسند و عقب نشینی کردند و در آنجا سردار دلاور #شهید_حسین_اجاقی فرمانده شجاع گردان هنین در اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شده بود وبرادر رسولی هم به فیض عظیم شهادت نائل آمده بود...
🌷 روحشان شاد و راهشان پررهرو باد
💫 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۱۷ - آخر)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
لطف جناب #یدالله_نویدی_مقدم جانباز عزیز #دفاع_مقدس برای #عید_سعید_فطر
دستشون درد نکنه و عیدشون مبارک🌹🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹مهدی رسولی |شهادت حضرت زهرا (س)
#فاطمیه🏴
✉️جانباز معزز #دفاع_مقدس، آقای #یدالله_نویدی_مقدم
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ▪️🍃
هدایت شده از آقا مهدی
🕊پرواز پرستویی دیگر...
باخبر شدیم جانباز معزز، پاسدار بانو ژیلا اردلانی، همسر یکی از جانبازان معزز دفاع مقدس آقای #یدالله_نویدی_مقدم، بر اثر شدت جانبازی و بعد از تحمل سال ها رنج این جراحت جانبازی، دعوت حق را لبیک گفتند.
ایشان در اواخر دهه ۱۳۸۰ در شهری اهل سنت نشین در حین فعالیت مذهبی و فرهنگی، و تربیت نیروهای مذهبی؛ توسط گروهک منحوس پژاک مسموم شدند.
🌱روحشان شاد و محشور با حضرت زهرا (س)
#شهید_ژیلا_اردلانی🥀
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
خانم بنده دارای چهار مدرک عالی ورزشی بودند. حدود دویست لوح تقدیر از فرماندهان عالی رتبه سپاه دارند. چند سال به عنوان بسیجی و پاسدار نمونه کشوری معرفی شد. بعنوان فرمانده حوزه بسیج خواهران بسیار فعال بودند حتی هشت دختر اهل سنت رو شیعه کردند. در شهرهای اهل سنت نشین زیارت عاشورا را اجرا میکرد. خیلی رو جذب سپاه و بسیج کرده بود. و به همین دلیل از سوی گروه تروریستی "پژاک" مسمومش کردند. ایشان را معرفی کردن به بنیاد جانبازان که پرونده تشکیل داد.
به هر حال راضیم به رضای پروردگار؛ هرچه از سوی خدا آمد خوش آمد...
♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢
پ.ن : ۱) در سال ۱۳۹۹، طبق رأی کمیسیون عالی پزشکی سپاه و جانبازان، #شهید_ژیلا_اردلانی جزو جانبازان ۵۰% شدند...
۲) در اوایل شهریور سال ۱۳۹۷ همسر شهید، آقای #یدالله_نویدی_مقدم این معرفی رو فرستادند.
۳) بانو اردلانی در ۲۳ فروردین سال ۱۴۰۰ به شهدای گلگون کفن پیوستند و مزار ایشان در کرمانشاه محل تولد ایشان است.
۴) با زیارت عاشورا و تفسیر آن شیعه پروری می کردند.
۵) طبقه گفته ی آقای نویدی مقدم سال نود و سه طبق رأی کمیسیون بدوی و عالی هفتاد درصد از کارافتادگی گرفتند...
#ایام_شهادت🥀
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🍃