🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⬅️ ادامه خاطره
🔷 هوا از طرف شرق سفیدی زده بود، نسیم گرمی میوزید. بچهها در هر گوشه از کانال با خدای خود راز و نیاز و دعا میکردند.
🎙 صدای بلندگوی تبلیغات منطقه رو در برگرفته بود و نوحه آهنگران به بچهها روحیه مضائف میداد.
هوا روشن شده بود ما همچنان در کانالها پناه گرفته بودیم، تا اینکه بایستی با روشن شدن هوا به طرف دیگر ارتفاع میرفتیم و سنگر میزدیم.
🔥 زیر حجم آتش توپخانه بچهها مشغول پر کردن گونیها شدند. برای سرکشی به سنگر تیربار رفتم و مقداری خدمههای تیربار دوشکا رو توجیه کردم که ناگهان خمپاره ۶۰ در حدفاصل چند متری منفجر شد. یک لحظه خوردم زمین و درد همه بدنم رو دربرگرفت و از چند جای بدنم سر و گردن و پشت و کمر و پاهام در حال خونریزی بود.
🚑 امدادگر بالای سرم آمد و گفت که طوری نشده است الان پانسمان میکنم، در آن حین بود که برادر رسولی که معاون بنده بود خبر آورد که عراقیها قصد پاتک دارند.
✅ حدود سی تا چهل نفر از نیروها زخمی و شهید شده بودند و تعدادی هم به عنوان امدادگر با مجروحین پایین رفته بودند و شدیدا کمبود نیرو داشتم و همچنان از اعضای بدنم خون میرفت و امدادگر فقط باند و گاز روی جراحتم میگذاشت. ناگهان...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💠 عملیات کربلای یک، منطقه عمومی مهران و ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و شهر مهران، مقابل شهر زِرباتیه عراق
🔹 قسمت دهم (۷)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
❤️ امشب به یاد #شهید_حجت_اسدی صلواتی ختم کنیم...❤️
برای برگشت پیکر #شهید_عباس_عبدالهی و دیگر شهدا ۱۴ صلوات
و برای باخبر شدن از وضعیت و برگشتن #حاج_احمد_متوسلیان ، ۱ آیت الکرسی بخوانید و هدیه کنید به آقاجان امام رضا (ع)
🌹 برای پیروزی رزمندگان، آسودگی و سلامتی مرزدارانمان دعا بفرمایید
۵ امن یجیب...
🌹 برای سلامتی خاله ی بانو سحر دعا بفرمایید.
۵ امن یجیب...
شبتون بخیر و زهرایی
التماس دعای شهادت دارم 🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌼🍃
Karimi-ArbaeinHosseini1395[03].mp3
7.76M
تقدیم به شهدای بی سر به خصوص شهدای #مدافع_حرم و #شهید_نوید_صفری_طلابری
سلام عزیز پرپرم
سلام عزیز° برادرم
سلام شهید تشنه لب
سلام شهید بی سرم
Zakerin.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🎙 محمود کریمی
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_امام_حسین_ع
📰 روزنامه ۱۱ بهمن ۵۷
💐 امام صبح فردا در تهران است
🔸 #امام_خمینی : من یک طلبه ام، تشریفات را کم کنید
@tafahoseshohada
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
❤️ #چهل_سالگی_انقلاب
🔷 خاطره ای از مرحوم مهدوی کنی و یک مشروب فروش
👥 افرادی که به مسجد میآمدند میگفتند ما از این شیخ (آقای مهدوی) خوشمان میآید وقتی که شخصیت مرحوم آیت الله مهدوی و رفتار اخلاقی او به گونهای بود که حتی افراد غیر مسلمان هم نسبت به او احترام خاصی قائل بودند به طور مثال وقتی از جلو یک مشروب فروشی که نزدیک مسجد بود عبور میکردند به آن فرد مسیحی سلام میکردند و این امر باعث شد که بعدها حاج آقا هرگاه که از مقابل مغازه وی رد میشدند، به حاج آقا سلام میکرد.
✅ بعد از گذشت یکسال این مشروبفروش شاگردش را مامور کرده بود تا هرگاه حاجآقا از دور مشاهده میشود، کرکره مغازه را به احترام وی پایین بکشد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی نیز این کار را انجام میداد.
🌺 این فرد مسیحی اواخر عمرش بیمار شد و پس از آنکه با نظر حاجآقا به ملاقاتش رفتم و سلام حاج آقا را به او رساندم در پاسخ گفت "حاجآقا درس بزرگی با سلام کردنش به من آموخت."
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
#چهل_سالگی_انقلاب
آقای مهدوی کنی از مبارزین انقلاب بودند.
🔷 خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند. اطرافیان همیشه اعتراض میکردند و به من میگفتند که شما چگونه تحمل میکنید، بچهها یک دل سیر پدرشان را ندیدند.
یک روزی به او گفتم :
«خسته نشدی؟ نمیخواهی استراحت کنی؟»
گفت :
🌷 «مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است.
abrobad.net
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
#شهید_رحیم_کابلی
#مدافع_حرم
🕊 #همسران_شهدا
تاریخ ولادت : ۴۲/۱۱/۱۱
🎁 آقا رحیم تولدت مبارک 🎈
💌 #دعوت_نامه 💌
🎁 چهارمین گردهمایی به مناسبت تولد #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری 🎈
💠 بهشت زهرا (س) تهران - قطعه ۲۶، ردیف ۱ شماره ۲۵
⏰ ساعت شروع مراسم ساعت ۱۵:۰۰
📆 پنج شنبه ۹۷/۱۱/۱۱
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
✉️ بانو #خادم_الهادی
✅ اطلاع رسانی کنید
🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷
🌷
🚫 خواندن این مجموعه برای دوستان کم طاقت و کم سن و سال پیشنهاد نمی شود. 🚫
#اسارت_در_چنگ_شیطان
🔷 آن شب دهشتناک به سختی گذشت. صبح هر دوی ما را برای بازجویی و شکنجه بردند چون پتو به سر داشتیم، خنده های تمسخرآمیز و متلک ها شروع شد، «حجاب پتویی!» «مادر پتویی!، دختر پتویی!... پتو پتویی!» و ... یکی گفت :
«کجاست آن خمینی که بیاید و شما را با پتوی روی سرتان نجات دهد و...» خلاصه ما را حسابی دست انداخته و مسخره می کردند.
✅ وقتی از کارها و وحشی بازی هایشان نتیجه نگرفتند، ما را از هم جدا کردند. لحظاتی بعد صدای جیغ و فریادهای دلخراش رضوانه همه جا را فراگرفت. به خود می لرزیدم، بغضم ترکید و گریستم، به خدا پناه بردم و از درگاهش برای رضوانه، تحمل در برابر این همه شدت و سبعیت التماس کردم. با وجود این همه شکنجه، رضوانه چیزی نداشت که بگوید. برای من هم همه چیز پایان یافته بود و از خدا شهادت را طلب می کردم.
رفته رفته زخم ها و جراحت های من عفونت کرد و بوی مشمئز کننده آن تمام سلول را فراگرفت، به طوری که ماموران تحمل ایستادن در آن سلول را نداشتند. ماموران که از مقاومت ما عصبانی بودند، شبی آمدند و با درنده خویی رضوانه را با خود بردند و فریادها و استغاثه های من راه به جایی نبرد. دیگر تاب و توانی برایم نمانده بود.
😰 نگران و مشوش ثانیه ها را سپری می کردم. برایم زمان چه سخت و سنگین در گذر بود. بی قرار و بی تاب در آن سلول یک ونیم متری این طرف و آن طرف می شدم و هرازگاهی از سوراخ کوچک [دریچه] روی در، راهرو را نگاه می کردم. کسی متوجه رفت و آمدها نبود؛ چه کسی را بردند؟! چه کسی را آوردند؟! هیچ برای ما مشخص نبود. برای هیچ کس، هیچ کس! چون مارگزیده ای به خود می پیچیدم....
hawzah.net
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
#مرحوم_مرضیه_حدیدچی
مبارز انقلابی که در ۲۷ آبان ماه سال ۹۵ به ملکوت اعلی پیوست.
🔹 قسمت ششم 🔸
🌷
🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷