💬 به نقل از نیروهای فرمانده...
یک روز فرمانده داشت از یه ماموریتی بر می گشت . تو مسیر اسلامشهر به سمت شهریار بود که دید یک نفر می دود و چند نفر لباس شخصی و مسلح دنبال او می دوند و ایست می دهند !
همینجا بود که فرمانده با ماشین میپیچه جلوی فرد فراری و از ماشین که پیاده میشه اون فرد از ابهت قد و قامت فرمانده همونجا رو زمین میخکوب میشه و خودش رو تسلیم میکنه !
بعد فرمانده از لباس شخصیا میپرسه چکار کرده؟ بهش میگن که قاتله ؛ یه نفر رو کشته و خیلی وقت بود دنبالش بودیم و پیداش نمیکردیم ، تا اینکه ردش رو زدیم . در حال فرار از دست لباس شخصی ها بوده.
اینجا بود که فرمانده یه قاتل فراری رو که خیلی وقت دنبالش بودن جلوش رو گرفت و باعث شد تا خون اون کسیکه ریخته پایمال نشه.
#خاطرات_فرمانده
#برگ_شانزدهم
@shahid_mortezaebrahimii
۱۹ بهمن ۱۳۹۹