_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹🌹
6مرداد 94 #مصطفی برای آخرین بار
مجروح شد و برای درمان به ایران آمد.
11مرداد رفتم منزلشان و به #مصطفی آهسته گفتم: "فردا تولد همسر نازنین شماست ." گفت: "بله حواسم هست می خواهم فردا به مناسبت تولدش با هم بیرون برویم و هرچه خودش انتخاب کرد برایش تهیه کنم شاید سال دیگه نبودم" با ناراحتی نگاهش کردم متوجه شد و گفت: "شاید سوریه باشم." 😔
⚜🍃🌹✨🍃🌹✨🍃✨🌹🍃⚜
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
❤️خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
مرداد 1394 آخرین بار که #مجروح شد، و برای درمان به ایران اومد.
وقتی پدرش متوجه شد خدا را شکر کرد
و به نوعی خوشحال بود که به خیریت
گذشت . چند روز قبل از اینکه برای آخرین بار به سوریه برگردد، پدرش گفت: "برویم به #مصطفی سر بزنیم، ببینم
بخیه های پایش در چه وضعیتی است"؟! اگر خوب شده برایش بکشم. وقتی
رفتیم آنقدر به ما محبت کرد؛
شوخی می کرد، نگذاشت باباش پایش
را ببیند.
فقط می گفت: "دورت بگردم
خوب خوب شدم ببین حتی میتوانم بدوم"
بخیه هایش را نشان باباش نداد ولی در
عوض بابا را حسابی ماساژ داد.
همان شب متوجه نشدیم چرا آن قدر
قربون صدقه باباش رفت،
البته همیشه همینطور بود؛ به خاطر همین تعجبنکردیم، ولی #مصطفی نمی خواست آن
شب را، به این شکل از دست بدهد.
می خواست نهایت استفاده را ببرد که
چقدرخوب توانست چون می خواست
زود برود و ما نگران نشویم. وقتی رفت ،گفت: "خوب شدم خودم بخیه ها رو کشیدم". دورت بگردم الان دیگه نگران نیستیم 😔❤️ فقط در حسرت این هستم که یک بار
دیگر با آن پای شلت برایمان بدوی. 😔
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر شهید صدرزاده : من نمیتونم شب بخوابم، چون دلم برای بابا تنگ میشه!
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری #استاد_شجاعی
خسته و کوفته رسیدم خونه !
میگه نون نداریم .. ماست نداریم!
خب آدم آمپر میچسبونه دیگه ...
یک کلام تا بیــرونم بگین چی لازم دارین !
@shahid_mostafasadrzadeh
هدیه هامون همه با هزینه شخصی خریداری شد و ان شاءالله به دست صاحبانشون خواهد رسید.
@shahid_mostafasadrzadeh
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 همسر شهید صدرزاده ازدلیل علاقه طیف های مختلف مردم به این شهید میگوید:
محبت آقا مصطفی که در دلهای مردم افتاده به خاطر اخلاص ایشان بود. او فقط با خدا معامله میکرد.
@shahid_mostafasadrzadeh
از پیام های همیشگی شهید مصطفی صدرزاده در گروه یاد و خاطره شهدا ...
@shahid_mostafasadrzadeh
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
🌺اولین صبحی که چشم باز کردم و #مصطفی را کنارم دیدم آنقدر لذت بخش بود که مدام به خودم می گفتم نکند رؤیا باشد؟
تمام #دردها را فراموش کردم و دست کوچکش را می بوسیدم. نگاهم به علامت روی دستش افتاد؛ اول فکر کردم شاید ضربه ای خورده با نگرانی از پرستار پرسیدم. گفت: "نگران نباش" این یک علامت است. خیالم راحت شد.
در مقایسه با شبی که دوست نداشتم سپیده صبح را ببینم و مدام با خود می گفتم ای کاش تمام این چیزها خواب باشد.
صبحی که باورش برایم خیلی سخت و نفس گیر بود. من که طاقت کوچکترین ضربه را روی دستش نداشتم حالا باید تحمل کنم تیر در....😔
💢 ⚜💢⚜💢⚜
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh