eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
152 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
1_57391031.mp3
3.85M
شهادت علیه السلام 🎵شمع قرآنَ پروانیم من 🎤مهدی
✅رفته بودیم آزمایشگاه، اما این‌بار به‌موقع... ✨قرار شد تا من و تو برگه‌ها را امضا می‌کنیم و در کلاس توجیهی شرکت می‌کنیم، بروند زیارت امام‌زاده اسماعیل (ع). 🔹آن‌ها رفتند و بعد از آن‌که کارمان تمام شد آمدیم حیاط آزمایشگاه. 🍃گنجشک‌ها جمع شده بودند داخل باغچه‌ی کوچک و جیک‌جیکی راه انداخته بودند شنیدنی...🐥 🌹گلهای سرخ، سرخ‌تر از هر گل سرخی بودند، مثل گونه‌هایم که آتش گرفته بودند. 🌸بنفشه‌ها دورتادور باغچه در خواب مخملین بودند. 🔸حالا من و تو تنها نشسته بودیم... ✨تازه دقت کردم به لباست. یک شلوار شش جیبِ طوسی با بلوز آبی روشن. هم شلوارت یک سایز بزرگ‌تر بود و هم بلوزت به تنت لق می‌زد. 💠سکوت سنگین بین ما را صدای گنجشک‌ها پر کرده بود. --یه چیزی بگین...! 🔺کمی فکر کردم و گفتم: «خب من دوست دارم با کسی زندگی کنم که از نظر و درجه‌ی بالایی داشته باشه، یعنی بتونه خودش رو بکشه بالا. الان هم توی خونه‌مون دوست دارم اعتقاد و ایمان حرف اول رو بزنه.» 💠با دست اشاره کردی تا روی نیمکت فلزی سبز کنار باغچه بنشینم. گنجشک‌ها پریدند. زیر نور آفتاب چرخی زدند و باز کنار پایمان نشستند. گفتی: «خب بله دیگه! با هم می‌زنیم درِ رو با لگد باز می‌کنیم و قدم‌به‌قدم می‌ریم جلو.»😉😁 ✨در دلم گفتم: عجب پرروئه!!! هنوز مَحرَم نشده چه حرفایی می‌زنه! چقدر روش بازه!😠 🍃وقت برگشت به خانه با فاصله از تو راه می‌رفتم. حرف نمی‌زدم و فقط گوش می‌کردم. 🔺آخرین حرفت این بود:«عصر می‌ریم خرید حلقه.» 📚 کتاب
📡پخش زنده‌ی روایتگری حاج حسین یکتا ⏱امشب ۲۹ اسفند ساعت ۱۹ 📍از پیج اینستاگرام راوی مدیا instagram.com/raavi_media @Pelak_channel instagram.com/pelak.page
▪️حواسمون هست بچه هیئتیا و بسیجیا و جهادیا سه ساله عید ندارن ⁉️💔 سلامتی بسیجی‌هامون صلوات
مهم اینه باشیم... ✍🏻بخشی از وصیت‌نامه
🍃♥ هفت سین قرآنی♥ 🍃 🌳7‌سین قرآنی را با آب و زعفران در یک بشقاب نوشته و سر سفرهٔ7 سین قرار می‌دهند وبعد ازتحویل سال کمی آب روی آن ریخته و می‌نوشند وسلامتی وحاجات خودرا از خدای خوب و مهربان درخواست می‌کنند. ⬅نوشیدن آب این هفت‌سین برای شفای بیماران توصیه شده است. اما7سین قرآنی7آیهٔ شریفه از قرآن است که با(( سلام)) شروع شده است: ♥🍃1⃣سلام قولا من رب رحيم سوره ی مبارکه ی یس، آیه ی شریفه ی 58 ♥🍃2⃣سلام علی نوح فی العالمين سوره ی مبارکه ی صافات، آیه ی شریفه ی 79 ♥🍃3⃣سلام علی ابراهيم سوره ی مبارکه ی صافات، آیه ی شریفه ی 109 ♥🍃4⃣سلام علي موسی و هارون سوره ی مبارکه ی صافات، آیه ی شریفه ی 120 ♥🍃5⃣سلام علی آل ياسين سوره ی مبارکه ی صافات، آیه ی شریفه ی 130 ♥🍃6⃣سلام عليکم طبتم فادخلوها خالدين سوره ی مبارکه ی زمر، آیه ی شریفه ی 73 ♥🍃7⃣سلام هی حتی مطلع الفجر سوره ی مبارکه ی قدر، آیه ی شریفه ی 5 نوپیشاپیش مبارک💐
شهید مصطفی صدرزاده
بسم رب الشهدا #رزق_ماه_رجب #‌عملیات_بصرالحریر #قسمت_چهارم به قلم #شهید_مرتضی_عطایی اون سراهی مام
بسم رب الشهدا به قلم عملیات بصرالحریر....قسمت پنجم... اون سراهی ماموریت اصلی ما بود... سید ابراهیم گفت خط قرمز ما همون نقطه است و هیچ احد الناسی نباید بتونه از اونجا رد بشه...هر جنبنده ای از قبیل جاندار و بی جان خواست از اونجا رد بشه، بهش مهلت نمیدین... به همراه سید مجتبی حسینی (مشهد) که فرمانده گروهان بود و تعدادی از بچه ها و همچنین حجت الاسلام مالامیری به سراهی رسیدیم... سمت راست سراهی یه مدرسه ی دو طبقه بود...تعدادی رو که حدود یک دسته بودند تو مدرسه مستقر کردیم... یه دسته هم قبل از سراهی، تو خونه ای که به سراهی نزدیک بود مستقر شدند و اطراف خونه رو پوشش دادند و دسته ی سوم هم سید زمان و تعدادی از بچه ها مثل جواد و... سمت چپ سراهی تو یکی از خونه ها و اطرافش موضع گرفتن...نماز صبحمون رو هم در حال حرکت خوندیم و تو اون وضعیت تشنگی و خستگی خیلی فاز داد... هوا کم کم داشت روشن میشد و خورشید هم خودنمایی میکرد... سکوت سنگینی حاکم شده بود...تا حدود ساعت 8 صبح خبری نبود... تو این فاصله بچه ها به پاکسازی اطرافشون پرداختن و از مواضعشون سرکشی میکردم... حین پاکسازی یکی از بچه ها به خونه ای مشکوک شد و سعی میکنه درب خونه رو باز کنه که موفق نمیشه و از فاصله ی نزدیک به قفل درب تیراندازی میکنه که گلوله اصطلاحا کمونه میکنه و به پاش برخورد و از ناحیه ی کف پا جراحت و شکستگی عمیقی پیدا میکنه....پشت بیسیم یکی از مسول دسته ها با لهجه و گویش غلیظ افغانستانی گفت:حاجی پای فلانی "میده"شده...منم متوجه منظورش نشدم و نمیخواستم سوتی بدم مجدد پرسیدم چی شده؟ که اونم حرفش رو تکرار کرد... تو اون شرایط دویدم که برم پیشش، کناریم متوجه شد و گفت فلانی، ینی پاش داغون شده...چون راه امدادمون بسته شده بود و نمیتونستیم با عقبه مون در ارتباط باشیم، مجبور شدیم مجروحین رو نگه داریم. .. کم کم احساس کردیم از ارتفاعات و منطقه های اطراف دارن میکشن جلو...که از لای شیارها و سنگها 3 نفرشون اومدن جلو و با دیدن این قضیه، به همراه شهید سید مجتبی حسینی(فرمانده گروهان) به سمتشون تیراندازی کردیم و یکیشون به پهلوش تیر خورد، همینکه دو نفر دیگه خواستن اونو بکشن عقب، با تیراندازی شدید ما مواجه شدن و به حال حودش رها گردنش و رفتن... با پوشش آتش بچه ها کشیدم جلو و خودمو رسوندم بالا سرش و پشت بیسیم اعلام کردم که به اسیر گرفتیم و این برا روحیه ی بچه ها عالی بود... سید مجتبی و سید زمان هم خودشون رو بهم رسوند و من که داشتم وضعیتش رو بررسی میکردم، گفتند که اذیتش نکنم... (فیلمش رو ساعت 15:22 گذاشتم) خستگی شب قبل و بی خوابی، خیلی فشار آورده بود...منتظر بودیم خط امدادمون باز بشه و آذوقه و مهمات بهمون برسه... منبع :دم عشق،دمشق ... 🌹🌹🌹🍃🕊🍃🌹🌹🌹 ✅کانال ( با نام جهادی )
🚩 روایتی از حضور حاج‌قاسم در گلزار شهدای کرمان «ان‌شاء‌الله هزار و دوازدهمین شهیدش من باشم»🕊 🏴 مدیرکل سابق بنیاد شهید استان کرمان می‌گوید: ▪️شب عید نوروز امسال گلزار شهدای کرمان، حاج قاسم تنهای تنها وسط گلزار هق هق گریه می‌کرد😭😭، انگار برای شهدا خیلی دلتنگ شده بود، من کنارش رفتم و گفتم این گلزار یک‌هزارو 11 شهید دارد، گفت،« ان‌شاء‌الله هزار و دوازدهمینش من باشم»💔
ختم صلوات به نیت شهدا...😊 امشب شهدا مهمان ارباب هستن مایادشون کنیم اوناهم مطمئننا مارو یاد میکنن...❤️ به نیت سه تن از شهدا...👇👇👇 🌹🌹 🌹🌹 🌹🌹 تعداد صلوات هاتون رو به ایدی زیر اطلاع بدید ممنون🙏 @shahid_sadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا اگه سفره هفت سین چیدین یا لحظه تحویل سال به یاد شهیدی بودین ارسال کنین ولو با یه عکس اگه عمری باشه حتما در کانال سید میذارم 🔽🔽🔽 🆔 @shahid_sadrzadeh سین هشتم اما ما بهش میگیم حاجی 😍😍
1_239052914.mp3
5.59M
🔳 (ع) 🌴تموم دلا شبیه هم گریونه 🌴نفس به نفس خدا خدا میخونه 🎤 👌فوق زیبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای اول سال تحویل😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا... با عرض سالروز شهادت امام موسی کاظم(ع) و تبریک سال نو خدمت مهمان های دعوتی در واپسین لحظات آغاز سال جدید دستانمان را به درگاه خداوند متعال میگشاییم و در صدر دعا هایمان ظهور منجی وامام مان حضرت مهدی(عج)تعالی را طلب میکنیم... وبا آرزوی سلامتی برای همه ونابودی ویروس منحوس کرونا... و سالی توام با شادی وموفقیت برای همه مسلمانان علی الخصوص مردم ایران خاتمه میدهیم...
همه انجام بدید❤️ اینم عیدی ما به شهدا😉
🔻❣پست متفاوت زینب سلیمانی در آخرین لحظات سال تلخ ۹۸ دختر سردار رشید اسلام سپهبد شهید سلیمانی، در آستانه سال نو متنی را در اینستاگرام خود به اشتراک گذاشت و از راز پلاکی که پدر شهیدش در سوریه به او داد، نوشت. زینب سلیمانی دختر سپهبد شهید قاسم سلیمانی، در ساعت پایانی سال ۹۸ پستی را در صفحه شخصی خود منتشر و سال نو را به همه مردم تبریک گفت. او به پلاکی که پدر شهیدش در اولین سفر سوریه به او داده بود، اشاره کرده و نوشت: «این پلاک را اولین‌بار که با هم به سوریه رفتیم به من دادید و گفتید بابا اینو به همراه داشته باش تا اگر اتفاقی برایمان افتاد، بدانند تو دختر من هستی... سکوت کردم و گفتم یعنی با هم شهید می‌شویم؟ گفتید: بله؛ با اینهمه اصرار برای کنار من ماندن در همه جا، آخر با من شهید می‌شوی... بعد مکثی کردید و گفتید: البته من خوشحال می‌شوم تو با من شهید شوی. ‌‌ هر سفر که با هم می‌رفتیم این پلاک را به همراه داشتم و منتظر لحظه شهادت با شما بودم... چه انتظار بی‌ثمری شد... آخر به شما نرسیدم... و شما پر کشیدید... شاید بالهای من برای پرواز و اوج با شما خیلی کوچک بود و باید می‌ماندم تا بالهایم را قوی‌تر کنم تا اوج بگیرم... ‌‌ امسال تلخ‌ترین سال زندگیم شد و هر سال تلخ‌تر و تلخ‌تر خواهد شد... نمی‌دانم تا چند ساعت تا چند روز تا چند هفته تا چند ماه تا چند سال باید انتظار دیدن روی ماهتان را بکشم اما باور دارم در حال آماده شدن برای بازگشتید و با مهدی فاطمه خواهید آمد... ان روز دور نیست... ‌‌ سال نو را پیشاپیش بر تمامی مردم شریف و صبور این آب و خاک تبریک عرض می‌کنم. ‌‌ از خداوند منان خواستارم که امسال را سال پایان سختی مردم سرزمینم قراردهد التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 رهبر انقلاب: امسال سالِ جهشِ تولید است. کسانی که دست‌اندرکار هستند جوری عمل کنند که تولید ان‌شاء‌اللّه جهش پیدا کند و یک تغییر محسوسی در زندگی مردم ان‌شاء‌اللّه به وجود بیاورد. 🌷
✳️ مصطفی خیلی شجاع بود.... توی 17،18 سالگی یک گروهی درست کرد به نام گردان کمیل. گشت که میرفت تنها کسی بود که یک اسلحه و 30 تا تیر همیشه دستش بود. من خودم توی اون گردان بودم و هیچ وقت توی گشت ها ندیدم مصطفی از چیزی بترسه. ✅ مصطفی خیلی منظم بود مثلا گرد کردن و این چیزا رو خیلی حساس بود، هرکسی میومد باید لباس نظامی تن میکرد. من زیباترین و منظم ترین گشت هایی که دیدم گشت هایی بود که مصطفی میذاشت. 🔷 توی گشت ها موردهای زیادی رو میگرفتیم. یادم میاد سه راه اسد آباد جلوی یک ماشین پیکانی رو گرفتیم، یه آقایی اومد پایین دوبرابر مصطفی بود. ما کوچیک بودیم، شاید اون خیلی هم بزرگ نبود. مصطفی رفت باهاش صحبت کرد که آقا شما اینجا چیکار میکنید و این ها... اون فرد تعجب کرده بود. جالب بود که با این که ما از اون کوچیک تر بودیم ولی از هیبت مصطفی ترسید. 🔹یادمه یه بار مصطفی دعوا کرد، پیرهن یکی از اراذل پاره شد. مصطفی فرداش رفت یه پیرهن خرید براش برد دم در خونشون. اگر درگیر هم میشد و پیرهن کسی پاره میشد، مصطفی میرفت براش پیرهن نو میخرید 🔸مصطفی توی سال های ۸۲،۸۳ چهارده روز عید رو که همه استراحت میکردن میرفت گشت 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ✅ کانال (با نام جهادی )
اولین کیک تولدتان؛ بدون شمع! دیگر در روز تولدتان هنگام فوت کردن شمع، آرزوی شهادت نخواهید کرد... امسال آرزوی همیشگی شما برآورده شد... امسال در روز ولادتتان همنشین مادر شهیدان هستید... حضرت پدر از آن بالا برای دلِ خسته ما دعا كنيد. تولدت مبارک قهرمان بی‌ادعا ❤️
دوستاتونو دعوت کنین به کانالمون😊
شهید مصطفی صدرزاده
بسم رب الشهدا #رزق_ماه_رجب #‌عملیات_بصرالحریر #قسمت_پنجم به قلم #شهید_مرتضی_عطایی عملیات بصرالحری
بسم رب الشهدا به قلم 🌷قبضه و موشک SPG که توسط بچه های موشکی به محل آورده شده بود به دستور سید ابراهیم در جای مناسبی باید نصب میشد...که سید مصطفی موسوی اومد پیشم و با مشورت هم قرار شد رو پشت بام مدرسه مستقرش کنند تا اگه خودرو یا محمول دشمن از توی جاده به سمتمون اومدن مورد اصابت قرار بگیرن... بعد چند دقیقه سید مصطفی پشت بیسیم گفت:حاجی این جایی که نصبش کردیم جای مناسبی نیست و درست روبرومون ستونها و سیمهای برق مزاحمند و موشکهای SPG به محض برخورد به کوچکترین مانعی، حتی یه سیم کوچک، قبل از اصابت به هدف ، منهدم میشه... دیدیم نه فرصتی داریم و نه چاره ای، با مواد منفجره، ستونها رو خوابوندیم و یه مسیر امن برا شلیک آماده شد... دشمن فشار سنگین و بی امانی رو آورد...و با تک تیراندازهایی که اطراف، مخصوصا بالای منابع بلند آب و جاهای مختلف مستقر کرد، عملا ابتکار عمل رو دستش گرفته بود... بچه ها یکی یکی پر پر میشدن... در دور دست میدیدم که دارن نیرو وارد میکنن و ماهم چون خط امداد و پشتیبانی مون مسدود شده بود، و توان انتقال مجروحین و شهدا رو به عقبه مون نداشتیم و هر چه زمان میگذشت،روحیه ی بچه ها ضعیفتر و شکننده تر میشدن... جیره ای که از شب قبل همراهمون بود ،بعلت سختی راه و طاقت فرسا بودنش، در همون ساعات اولیه تموم شده بود و تشنگی رو بچه ها حسابی فشار میاورد، طوریکه از پیاده روی طولانی با اون شرایط شب گذشته و بیخوابی و همچنین درگیری سخت با دشمن، دهانها همه خشک و بعلت فعالیت زیاد،سوزش شدیدی در ناحیه ی گلو حس میکردیم... پشت بیسیم مدام تقاضای کمک و پشتیبانی داشتیم،که دوتا ماشینمون اومدن که بهمون کمک برسونند و زیر دید و تیر شدید دشمن ، زمین گیر شده و ماشینها سوراخ سوراخ شدند... سید ابراهیم هم که به اتفاق حاج حسین و عده ای از بچه ها تو خونه ی دیشبی زمین گیر شده بودند و تعداد زیادی شهید و مجروح داده بودند... شرایط اون زمان و مکان واقعا با این چند کلمه، غیر قابل وصفه...و واقعا کربلایی به پا شده بود... به دستور سیدابراهیم، از مواضع و سنگرهای بچه ها سرکشی میکردم و توصیهدهای لازم رو متذکر میشدم... و چشمم که به شهدا و مجروحینمون میافتاد حسابی شرمنده شون میشدم که نمیتونم کار زیادی براشون انجام بدم و فقط مقاومت میکردیم تا بلکه روزنه ی امیدی باز بشه... بله روز میلاد آقا امام باقر علیه السلام، بچه هامون یکی یکی با لب تشنه پر پر میشدن... و مهماتمون هم تقریبا رو به پایان بود... حاج حسین که خیلی آدم تو داری بود واصلا لب به شکایت و اعتراض نمی گشود، دیدم پشت بیسیم صداش در اومد و به امام حسین علیه السلام قسم داد که یکی یه کاری بکنه... تو همین حین بود که پشت بیسیم شنیدم سید ابراهیم مجروح شده و حاج حسین گفت اگه یه بی ام پی (نفربر) نفرستین ، سید ابراهیم و بچه ها از دست میرن... بی ام پی اول اومد و زیر آتش شدید دشمن دووم نیاورد و برگشت... دوباره حاج حسین پشت بیسیم به حالت التماس گفت:مهماتمون هم تقریبا تموم شده و ممکنه هر لحظه اسیر بشیم...و این موردی بود که همه ی بچه ها بهش مبتلا بودن...اون لحظه من از مدرسه که بچه های موشکی و شیخ ابوقاسم و سید مجتبی و....مستقر بودن، خودمو به سمت چپ سراهی که سید زمان و جواد و ...مستقر بودن رسونده بودم و اونجام کلی مجروح و شهید داشتیم... تیربارهامون دیگه مهماتی نداشت و کلاشهامون هم هر نفر کمتر از یک خشاب... منم که شب قبلش بجای سرامیکهای ضد گلوله، 8 تا خشاب اضافه برداشته بودم و تو جیب جلیقه ام بجای سرامیکها قرار داده بودم...و با سینه خشابم جمعا 13 خشاب داشتم که حدود 8 تاشون رو زده بودم و 5 تا باقیمونده رو میخواستم به حاج حسین و سید برسونم... از بچه ها خداحافظی کردم و علیرغم اصرار بچه ها با توجه به پوشش تک تیراندازهای دشمن مبنی بر موندنم ، توجهی نکردم و با سرعت به سمت سید وحاجی دویدم.... تو اون فاصله ی حدود 300 متری، در حدفاصل 100 متر اول با توجه به اینکه جاده توی خط القعر قرار داشت و از دید و تیر دشمن در امان بود، خطری متوجهم نشد... منبع "دم عشق،دمشق" ... ✅کانال ( با نام جهادی )
💢یکی از دعاهای همیشگی مصطفی بود و همیشه دعای بود... ولی اواخر دیگه نمی‌گفت مامان دعا کن شهید بشم؛ 💢 یه روز زنگ زد گفت: مامان دعا کن اون چه که اتفاق بیفته، اگر شهادت مؤثرتره اتفاق بیفته 😔 💢گفتم: عزیزم معلومه اگر بمونی بیشتر میتونی کنی ولی اگر شهید بشی...😔🌹 💢گفت: کسی که شهید میشه دستش بازهست و بیشتر میتونه کنه. 💢 حتی شهادت رو برای نخواست، بخاطر اینکه بتونه دستگیری کنه.👏😔 و تازه متوجه شدم از مؤثرتر بودن یعنی چی... 💢وقتی پیام میدن که رو جمع کردن از خونه و یا کاملتر شده و یا اینکه فعالیت فرهنگی در جهت ارزش‌های اسلامی میشه؛ به مصطفی یقین پیدا کردم، 🍃دوست داشت اون چیزی که بود برایش رقم بخورد🌹😔😔 ✍🏻 نقل از بزرگوار شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بِسْݥ رَبِّ الشُهَـدآ🌹 خاطـره شنیدنے سـردارقاسـم سلیمانے درباره شهید سیدمصطفـےصدرزادهـ❤️ 👌
✍امیر المومنین علیه السلام فرمود: وقتی که بلاها بر مردم فرود می اید و نعمتها از دستشان می رود، اگر با نیت صادقه و دل مشتاق به پروردگار متعال پناه ببرند،خداوند آنچه را که از دستشان رفته به آنان باز می گرداند و هر فسادی را بر آنان اصلاح می کند. 📘 نهج البلاغه ، خطبه ۱۷۶
🔺 | پخش زنده بیانات رهبر معظم انقلاب با ملت شریف ایران فردا (یکشنبه) ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه از شبکه خبر ▪️این سخنرانی ایشان در واقع جایگزین سخنرانی همه‌ساله‌ی ایشان در در مشهد مقدّس در روز اوّل فروردین می‌باشد که امسال به دلیل شیوع بیماری کرونا، این مراسم حرم رضوی لغو گردید. 🆘 @Roshangari_ir
بخاطر شهدا از همین حالا شروع کن...