🌹بسم رب الشهدا🌹
همیشه قبل از شروع ماه #محرم ،
برای بچه ها #لباس_مشکی تهیه
می کردم.
این هم برای بچه ها کاملا جا افتاده بود.
سال 81که محرم در فروردین ماه بود، قرار شد مصطفی با برادرش برای خرید عید ،خودشون لباس خریداری کنند .
وقتی از خرید آمدن ، دیدم پیراهن مشکی و شلوار#مشکی خریدن🌹 با توجه به این که #مصطفی از همان کودکی رنگ #شاد خیلی دوست داشت،🌹 وقتی ازش سئوال کردم: چرا رنگ
دیگه ای نگرفتی؟ گفت: ما امسال عید نداریم.😔🌹#عزیزم این همه ارادت به اربابت ،
بی دلیل نبود و چقدر زیبا پاداشت را، هم گرفتی.😭🌹
🌷🌷🌷🌷🌷
@shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا
◼️خاطرات مادر شهید مصطفی صدرزاده
این روزها مرا به زمانی می برد که #مصطفی را درسن چهارسالگی نذر حضرت اباالفضل کردم.
و خودش از کودکی برای #محرم آرام و قرار نداشت ،چقدر بالا و پایین می پرید
زمانی که خیلی کوچک بود و دوست داشت اون رو هم توی دسته عزاداری راه بدن ،
یا زمانی که از دسته ثارالله اهواز جاموند وهمش گریه می کرد 😭
ومی گفت خواب رفتم جاموندم،
یازمانی که در سن نوجوانی رفت لباس عید بگیره ولی#لباس_مشکی گرفت و گفت امسال عید نداریم ،❣ و یا سال 88 در روز عاشورا بی حرمتی دید و مصطفی تاب نیاورد ومجروح شد و... 😔
تمام این خاطرات مرا بی قرار ش
می کند و یقین پیدا میکنم که آمدنش در #پنجم_محرم و رفتنش در
#نهم_محرم و عاشورایی شدنش در روز تاسوعا از روز ازل ثبت شده بود.😭🌹
@shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹
همیشه قبل از شروع ماه #محرم ،
برای بچه ها #لباس_مشکی تهیه
می کردم.
این هم برای بچه ها کاملا جا افتاده بود.
سال 81که محرم در فروردین ماه بود، قرار شد مصطفی با برادرش برای خرید عید ،خودشون لباس خریداری کنند .
وقتی از خرید آمدن ، دیدم پیراهن مشکی و شلوار#مشکی خریدن🌹 با توجه به این که #مصطفی از همان کودکی رنگ #شاد خیلی دوست داشت،🌹 وقتی ازش سئوال کردم: چرا رنگ
دیگه ای نگرفتی؟ گفت: ما امسال عید نداریم.😔🌹#عزیزم این همه ارادت به اربابت ،
بی دلیل نبود و چقدر زیبا پاداشت را، هم گرفتی.😭🌹
🌷🌷🌷🌷🌷
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
خاطرات مادر شهید مصطفی صدرزاده
این روزها مرا به زمانی می برد که #مصطفی را درسن چهارسالگی نذر حضرت اباالفضل کردم. و خودش از کودکی برای #محرم آرام و قرار نداشت ،چقدر بالا و پایین می پرید
زمانی که خیلی کوچک بود و دوست داشت اون رو هم توی دسته عزاداری راه بدن ،
یا زمانی که از دسته ثارالله اهواز جاموند وهمش گریه می کرد 😭
ومی گفت خواب رفتم جاموندم،
یازمانی که در سن نوجوانی رفت لباس عید بگیره ولی#لباس_مشکی گرفت و گفت امسال عید نداریم ،❣ و یا سال 88 در روز عاشورا بی حرمتی دید و مصطفی تاب نیاورد ومجروح شد و... 😔
تمام این خاطرات مرا بی قرار ش
می کند و یقین پیدا میکنم که آمدنش در #پنجم_محرمو رفتنش در
#نهم_محرم و عاشورایی شدنش در روز تاسوعا از روز ازل ثبت شده بود.😭😭
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
خاطرات مادر شهید مصطفی صدرزاده
این روزها مرا به زمانی می برد که #مصطفی را درسن چهارسالگی نذر حضرت اباالفضل کردم. و خودش از کودکی برای #محرم آرام و قرار نداشت ،چقدر بالا و پایین می پرید
زمانی که خیلی کوچک بود و دوست داشت اون رو هم توی دسته عزاداری راه بدن ،
یا زمانی که از دسته ثارالله اهواز جاموند وهمش گریه می کرد 😭
ومی گفت خواب رفتم جاموندم،
یازمانی که در سن نوجوانی رفت لباس عید بگیره ولی#لباس_مشکی گرفت و گفت امسال عید نداریم ،❣ و یا سال 88 در روز عاشورا بی حرمتی دید و مصطفی تاب نیاورد ومجروح شد و... 😔
تمام این خاطرات مرا بی قرار ش
می کند و یقین پیدا میکنم که آمدنش در #پنجم_محرمو رفتنش در
#نهم_محرم و عاشورایی شدنش در روز تاسوعا از روز ازل ثبت شده بود.😭😭
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh