#خاطره_صوتی خاطره شنیدنی از اتفاقات بعد شهادت #سیدابراهیم آره شهید شده نمرده... https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh

https://EitaaBot.ir/counter/86sba ختم صلوات به نیت #شهید_مصطفی_صدرزاده @shahid_mostafasadrzadeh

#شهید_سیدابراهیم #بخشی_از_توصیه_و_وصیت 👈🏻دعای #ندبه و #هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید.✊🏻 @shahid_mostafasadrzadeh

‍ 🌹بسم رب الشهدا🌹 همیشه قبل از شروع  ماه #محرم ، برای بچه ها #لباس_مشکی تهیه  می کردم.  این هم برای بچه ها کاملا جا افتاده بود.  سال 81که محرم در فروردین ماه بود، قرار شد مصطفی با برادرش برای خرید عید ،خودشون لباس خریداری کنند .  وقتی از خرید آمدن ، دیدم پیراهن مشکی و شلوار#مشکی خریدن🌹 با توجه به این که #مصطفی از همان کودکی رنگ #شاد خیلی دوست داشت،🌹 وقتی ازش سئوال کردم: چرا رنگ دیگه ای  نگرفتی؟ گفت: ما امسال عید نداریم.😔🌹#عزیزم این همه ارادت به اربابت ، بی دلیل نبود  و چقدر زیبا پاداشت را، هم گرفتی.😭🌹 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh

‍ 🌹متنی که شهید مرتضی عطایی برای محمدعلی صدرزاده، پسر شهید مصطفی صدرزاده نوشته بود»🌹 ❤️محمدعلی، محمد علی، محمدعلی خوب شد که تو هستی و نگاهت هست حالا که سید ابراهیم کنج سفرهء اربابی جای خوبی پیدا کرده و... .محمدعلی محمدعلی محمدعلی... زودتر زبان باز کن، بگو سیدابراهیم رسیدن به کدام آرزویش را برایت به میراث گذاشت... شاید رجز خواندن در قدس را... .محمدعلی محمدعلی محمدعلی .زودتر نوشتن یادبگیر، بنویس از مرام بسیجی پدرت، مباد که فراموش شود... حتماً با اذان در گوش تو هم گفت: پایان کار بسیجی شهادت است .محمدعلی محمدعلی محمدعلی .زودتر قد بکش، بزرگ شو... بگذار سیدعلی، که جانم فدای او، به دیدن تو، دلش برای جای خالی سیدابراهیم تنگ نشود.... .محمدعلی محمدعلی محمدعلی... خوب شد تو هستی تا قصه "عمار" و "علی" دوباره روایت شود... 🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh

نامه دست‌نویس شهید طهرانی مقدم خطاب به رهبر انقلاب @shahid_mostafasadrzadeh

در کار فرهنگی اولین چیزی که باید با آن مقابله کنید نفستان است... #شهید_مصطفی_صدرزاده @shahid_mostafasadrzadeh

#خاطره_صوتی #شهید_مصطفی_صدرزاده @shahid_mostafasadrzadeh

📽دعوت یک شهروند کویتی از مردم این کشور: نوشابه های ایرانی را جایگزین کوکاکولا و پپسی کنید https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh

‍ #السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله خاطرات مادر شهید مصطفی صدرزاده این روزها مرا به زمانی می برد که  #مصطفی را درسن چهارسالگی نذر  حضرت اباالفضل کردم. و خودش از کودکی برای #محرم  آرام و  قرار نداشت ،چقدر بالا و پایین می پرید  زمانی که خیلی کوچک بود و دوست داشت اون رو  هم توی  دسته عزاداری راه  بدن ،  یا زمانی که از دسته ثارالله اهواز جاموند وهمش گریه می کرد 😭 ومی گفت خواب رفتم جاموندم،  یازمانی که در سن نوجوانی  رفت لباس عید بگیره ولی#لباس_مشکی گرفت و گفت امسال عید نداریم ،❣ و یا  سال 88 در روز عاشورا بی حرمتی دید و مصطفی تاب نیاورد ومجروح شد و... 😔 تمام این خاطرات مرا بی قرار ش  می کند و یقین پیدا می‌کنم که  آمدنش در #پنجم_محرمو رفتنش در  #نهم_محرم  و عاشورایی شدنش در روز تاسوعا از روز ازل ثبت شده بود.😭😭 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh

#نشان_خدا❤️ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ،‏ وَنَادَيْنَاهُ أَن يَا إِبْرَاهِيمُ،‏ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا ابراهیم در خواب دستور یافت که فرزندش را ذبح ‌کند اما در میانۀ کار، ندا رسید که دست نگه‌دار. ظاهرا ذبحی صورت نگرفت ولی خدا فرمود: او رؤیایش را تصدیق کرد! چرا؟ چون فرزند، تعلق است و ابراهیم می‌بایست این علایق را در قربانگاه وجودش ذبح می‌کرد که کرد. صافّات، آیات ۱۰۳ تا ۱۰۵ https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh