eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
153 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر شهید صدرزاده : من نمی‌تونم شب بخوابم، چون دلم برای بابا تنگ میشه! https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خسته و کوفته رسیدم خونه ! میگه نون نداریم .. ماست نداریم! خب آدم آمپر می‌چسبونه دیگه ... یک کلام تا بیــرونم بگین چی لازم دارین ! @shahid_mostafasadrzadeh
هدیه هامون همه با هزینه شخصی خریداری شد و ان شاءالله به دست صاحبانشون خواهد رسید. @shahid_mostafasadrzadeh
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 همسر شهید صدرزاده ازدلیل علاقه طیف های مختلف مردم به این شهید می‌گوید: محبت آقا مصطفی که در دل‌های مردم افتاده به خاطر اخلاص ایشان بود. او فقط با خدا معامله می‌کرد. @shahid_mostafasadrzadeh
از پیام های همیشگی شهید مصطفی صدرزاده در گروه یاد و خاطره شهدا ... @shahid_mostafasadrzadeh
  🌺اولین صبحی که چشم باز کردم و  را کنارم دیدم آنقدر لذت بخش بود که مدام به خودم می گفتم نکند رؤیا باشد؟  تمام  را فراموش کردم و دست کوچکش را می بوسیدم. نگاهم به علامت روی دستش افتاد؛ اول فکر کردم شاید ضربه ای خورده با نگرانی از پرستار پرسیدم. گفت: "نگران نباش" این یک علامت است. خیالم راحت شد. در مقایسه با شبی که دوست نداشتم سپیده صبح را ببینم و مدام با خود می گفتم ای کاش تمام این چیزها خواب باشد.  صبحی که باورش برایم خیلی سخت و نفس گیر بود. من که طاقت کوچکترین ضربه را روی دستش نداشتم حالا باید تحمل کنم تیر در....😔 💢 ⚜💢⚜💢⚜ https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
برنامه هم اکنون شبکه دو سیما📌
مصطفی مدت کوتاهی در هتل المپیک کار می‌کرد. یک روز که می‌خواست به محل کار برود، به او گفتم همراهش می‌آیم تا از عابربانک پول بردارم و برگردم. باهم رفتیم و وقتی به بانک رسیدیم از من خداحافظی کرد و رفت. به او و راه رفتنش نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم: «من با اطمینان کامل همسرم را بدرقه کردم که به محل کارش برود و او هم با اعتماد تمام از من خداحافظی می‌کند و می‌رود. چقدر ما خوشبختیم». این اعتمادی که بین ما بود زندگی را خیلی شیرین کرده بود. مصطفی خوزستانی و من شمالی بودم، حتی در ذائقه و سلایق غذایی بسیار متفاوت بودیم و غذاهای محلی یکدیگر را نمی‌توانستیم بخوریم. آن چیزی که ما را اینقدر نزدیک کرده بود، اعتقادات‌مان بود. همین نزدیکی و استحکام اعتقادات، باعث شیرینی زندگی ما شده بود. مصطفی پاداش سختی‌هایی بود که در کارفرهنگی کشیده بودم؛ او نعمت خدا بود ... به روایت همسر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده - فرمانده ایرانی گردان عمار لشکر فاطمیون که در شب عاشورای حسینی بشهادت رسید🌷🌷 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh