eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
206 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
1.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواندن دعای سلامتی امام زمان(ع)توسط شهید صدرزاده در بین نیروهایش... 🤲🤲 💙 @shahid_mostafasadrzadeh
؟❣🌴 📝 مرحوم شیخ رجبعلی خیاط: امام زمان علیه السلام دنبال رفیق میگرده، خوب شو؛ خودش میاد و پیدات میکنه. @shahid_mostafasadrzadeh
♦️حرف زدن با امام زمان (ع) ✍️مرحوم آیت الله میلانی میفرمودند: هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست شیعه‌ روزش شب شود و شب‌اش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد.‌ بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند. ♦️آیت الله بهجت می فرمود: بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است. قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است. او نزدیک است، درد و دل‌ها را می‌شنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت امام هادی علیه السلام شخصی نامه‌ای نوشت از یکی از شهرهای دور نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟ 💥حضرت در جواب ایشان نوشتند: «إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏» لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم. @shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت سوم راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر! تسنیم: گف
🔴قسمت چهارم تسنیم: این مهارت، چیزی است که در جنس مرد کمتر پیدا می شود و زن بخاطر روحیه مادری‌اش بهتر می‌تواند با رفتارهای بچه کنار بیاید. حتما شما هم خوشحال می‌شدید و می‌گفتید که مثلا بچه خودمان را هم همینطور نگه می‌دارد. رفتار مصطفی با دخترتان فاطمه چطور بود؟ بگذارید کمی فکر کنم تا کلمه و لفظی برای این رابطه پیدا کنم. رفتارش با فاطمه هزار برابر بهتر از «خوب» بود. فاطمه 25 شهریور1388 به دنیا آمد و امسال به کلاس اول رفت. هرچه سنش بیشتر می‌شد، اسباب بازی‌هایی که دیگر برای گروه سنی او نبود را جمع می‌کردم. وقتی فاطمه را پیش مصطفی می‌گذاشتم، به مدرسه می‌رفتم و برمی‌گشتم می‌دیدم که تمام آن اسباب بازی‌ها بیرون آمده و در کل خانه پخش است. در آن 5 یا 6 ساعتی که خانه نبودم آنقدر با هم بازی کرده بودند که دیگر اسباب بازی‌های گروه سنی 5 و 6 سال کم آمده بود! خیلی رابطه خوبی با هم داشتند. تسنیم: وقتی از مدرسه بر می‌گشتید، مصطفی از اینکه بچه را نگهداری کرده ناراحت نبود؟ بداخلاقی نمی‌کرد؟ اصلا. اتفاقا وقتی که بر می‌گشتم و می‌گفتم که می‌‌خواهم خانه را مرتب کنم، مصطفی با فاطمه به پارک می‌رفت و بازی را بیرون از خانه ادامه می داد تا اینکه من خانه را مرتب کنم و دوباره آنها برگردند. بعد از انصرافم از حوزه، اصرار می‌کرد که به دانشگاه بروم تسنیم: گفتید دغدغه‌ای در همان اول زندگی و خواستگاری داشتید که آن نوعِ برخورد و نگاه مصطفی به خانم‌ها بوده است. چقدر از زندگی‌تان گذشت که دیگر خیالتان از بابت مصطفی راحت شد و فهمیدید که خودِ خودش است؟ هنوز وارد زندگی نشده بودیم. در همان دوران عقد خیالم کاملا راحت شد. بعد از اینکه فاطمه به دنیا آمد، من تحصیلات حوزوی را کنار گذاشتم و دیگر ادامه ندادم. مصطفی از همان زمان تاکید می‌کرد که باید در دانشگاه یا حوزه ادامه تحصیل دهم. یک بار مصطفی گفت که دانشگاه آزاد بدون کنکور دانشجو می‌گیرد، از من خواست که بروم و ادامه تحصیل دهم. به او گفتم: «تو دیگر آخرشی! بعضی از آقایان اجازه نمی‌دهند که خانم‌هایشان به دانشگاه بروند ولی تو به اصرار می‌خواهی من را به دانشگاه بفرستی. اصلا از محیط دانشگاه آزاد خبر داری؟»، مصطفی هم جواب داد: «از محیط دانشگاه خبر دارم ولی از تو هم خبر دارم و می‌دانم که می‌توانی و باید ادامه تحصیل دهی». می‌دانست که به رشته تجربی علاقه دارم. همیشه می‌گفت: «تو دکتر خودمی!». همان اوائل که تصمیم گرفتم  برای تدریس به مدرسه بروم و کار کنم، از مطرح کردن آن با مصطفی کمی استرس داشتم، هرچند که نوعِ نگاهش را می‌دانستم. به او گفتم ممکن است کلاس‌هایم از ساعت 8 تا 12 باشد یا مثلا فلان ساعت‌ها در خانه نباشم، فاطمه را چه کار کنیم؟ او خیلی راحت به من گفت: «تو برو من هستم. کار من آزاد است. می‌توانم هماهنگ کنم و از فاطمه نگهداری کنم و بعد به کارم برسم». وقتی از اتفاقات داخل مدرسه برای مصطفی تعریف می‌کردم، می‌گفت: «من به تو غبطه می‌خورم. من این همه در بسیج کار کردم ولی نتوانستم اینقدر تاثیر گذار باشم». همیشه من را تشویق می‌کرد چون در واقع چنین چیزی نبود و تاثیرگذاری مصطفی روی بچه‌های مسجد خیلی بیشتر از کارهای من بود. شاید با این حرف‌ها می‌خواست به من انرژی و نیرو بدهد که بتوانم ادامه بدهم. آنقدر زندگی‌مان شیرین بود که تا بزرگسالی محمدعلی و فاطمه هم می‌توانم این شیرینی را به آنها بچشانم تسنیم: از نوع رفتار مصطفی با خودتان و احترام و تکریمی که نسبت به شما داشته بیشتر بگویید. زندگی با مصطفی خیلی زندگی شیرینی بود. شیرینی این 8 سالی که با ایشان زندگی کردم یک شیرینی اشباع شده‌ای است که اگر فاطمه و محمدعلی هردوتا بزرگ شوند می‌توانند از این شیرینی بچشند؛ می‌توانم به آنها این شیرینی را بچشانم و یاد بدهم که در برخورد با همسرشان از پدرشان الگو بگیرند. یک وقت‌هایی من در مدرسه به بچه‌ها می‌گفتم، درست است که زندگی ما یک زندگی شاید از لحاظ مالی زندگی پر فراز و نشیبی باشد، ولی اینقدر طعم خوشبختی‌مان شیرین و دلچسب بود که برای همه دانش آموزانی که کنارم بودند آرزو می‌کردم تا به اندازه ذره‌ای از این شیرینی را بچشند. ... @shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهداء و الصدیقین من به دلیل ناکامی سوریه نرفتنم تو این مدت ،شاید روزی حداقل دو باری گریه کنم ، چند روز پیش دیگه بنهایتش رسید و روزی چهار الی پنج باری گریه کردم و پشت سر هم نذر می کردم و ثوابشو به شهید صدرزاده تقدیم می کردم. کارم به جایی رسیده بود مرغ و ماهی هایی که جیره غذایی مون برای سه چهار روز کمینمون تو .....بودو بیشترشو می دادم حیوونا و حتی به گربه التماس دعا می کردم.😭😄 شنبه از ناحیه عملیاتی اومدیم قرارگاه و یه چندتا صلوات فرستادم و زیارت ❤️حضرت زهرا❤️ رو خوندم و خوابیدم. و اصل مطلب👇 تو عالم خواب بودم یکی از دوستان فقیر طلبه م منو دعوت کرد خونش. مردم منتظر مهمون ویژه ای بودن و به من می گفتن فلانی مصطفی صدرزاده داره میاد دیدنت ،بیا بالای جلسه بشین . خب من احساس کردم عالم،عالم بیداریه. همین که نشستم مصطفی رو کنارم دیدم که داشت جواب علما و مردم رو می داد و تا منو دید دنبال تموم کردن حرفاش بود و منم همینطور. مصطفی خیلی زود جلسه رو با مردم تموم کرد و بهم گفت بیا بریم بیرون همین که رفتیم بیرون رو کرد و بهم گفت ؛ سجاد اینا فکر می کنن من مُردم، منم گفتم ؛ ولی من می دونم تو زنده ای ، گفت ؛ می دونم عزیز دلم. من به مصطفی گفتم؛ می دونی همه کس و کارم شدی؟ گفت؛ می دونم عزیز دلم با حالت غم انگیزی به مصطفی گفتم: مصطفی کارای سوریمو جور می کنی؟ گفت:جور کردم عزیزم سرمو انداختم پایین و بهش گفتم من تا فلان روز گیرم،خودتم می دونی،مصطفی می مونی تا بیام؟ گفت:خیلی زود میگذره ،آره بابا می مونم (وقتی اینو گفت دیگه ته دلم قرص قرص شد) بهش گفتم: راستی مصطفی من همیشه آرزو کردم تو آخرت باهات باشم،مثل اینکه خدا این رزقِ با تو بودنو تو دنیا هم بهم داده! گفت:آره عزیز دلم داده بهش گفتم : دوستم داری؟ گفت :اگه دوستت نداشتم که تو رو دوست خودم نمی کردم بابا آخرین سوالم این بود👇 مصطفی این که الآن پیش همیم که خواب نیست؟ شهید صدرزاده یه نگاه به آسمون کرد و بوسیدمو آهسته و خیلی آروم ساعت ۳ و ۱۵ دقیقه شنبه ۱۳ شهریور از خواب پا شدم... به امید ارتزاق جهاد و شهادت بدست یاعلی🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @shahid_mostafasadrzadeh
Telegram:@Sedayebidariیکتا-امام زمان.mp3
زمان: حجم: 534.8K
🎤 حـاج آقـا یکـــــتا 💠🔸💠🔸💠🔸💠 😞 باورمون بشه از صبح تا حالا دلش رو نشکستیم ... 😔 کی به خاطر نبـــــودن آقاش ناراحته @shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهداء و الصدیقین ✍ ؟ این روزا همه تصاویر خودشونو شهید مدافع حرم می زارن و حتی اسم کاربریشونو ،بعضیا هم هستن گروه و برخی دیگه کانال برای شهدای مدافع حرم زدن ،شاید ویژگی بارزی که شهدای مدافع حرم برای دهه شصت و هفتاد یا دارن این باشه که ملموسترن ( یعنی شاید با شهدای مدافع حرم ارتباط داشته بودید.) اینکه مدافع جنگی حرم بی بی سلام الله علیها باشی لذت داره ،چرا که می دونی آخرش خوشه. ولی اینکه از شهدای مدافع حرم فقط ارزوی مدافع حرم شدن داشته باشیم و مثل شهدا رفتار نکنیم ... بزارید یکی از شهدای مدافع حرم یکم ازش بگم بله این بزرگوار نتیجه زحماتی که توی ایران کشید شد کارنامش( ) تو سوریه وگرنه تا بدی ها رو از بین نبری و خوبی هاتو رشد ندی قبول کنکور شهادت نمیشی، ایشون توی مصاحبه ای که داشتن فرموده بودن خیلی روی اخلاقش کار کرده بود و خود شهید صدرزاده می فرمودند ؛ من برای هدفم شبها زجه می زدم(😭😭) ،برادری که قراره عباس خیمه زینب و خواهری که قراره فریاد زن دست های بریده عباسها باشی آیا عباسی و زینبی شدید ؟؟؟ نا گفته نمونه عباس اگر عباس شد برای بنده ی خوب خدا بودنش بود و حضرت زینب هم همینطور 🔴خوب بودن با : و.... بدست نمیاد. از بارزترین شهدای حال و حاضری که می تونم برای الگو بودن در کارهای فرهنگی در ایران و کارهای جهادی در سوریه معرفی کنم هست به امید روزی که مصطفی وار و بشیم. @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃رسول ترک، میدونی چطوری روضه میخوند؟ می اومد می نشست میگفت: میدونی با امام حسین(ع) چیکار کردن؟ به حُسِین گُفتَند: تو😭 @shahid_mostafasadrzadeh
🏴 29 محرّم 🚩رسیدن کاروان اُسرا به شام ⬅️در این روز اسرای اهل بیت علیهم السلام به حوالی شام رسیدند. 🌴 ابراهیم بن طلحة بن عبدالله جلو آمد و به امام زین العابدین علیه السلام نزدیک شد، و کینه هایی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت ⬅️دیدی غلبه با کیست ؟ ✍🏻 حضرت فرمودند : اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز، اذان واقامه بگو، آن وقت می دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است. 📚 منابع : 📓قلائد النحور : ج محرّم و صفر، ص 336. 📓بحار الأنوار : ج 45، ص 177 @shahid_mostafasadrzadeh