eitaa logo
شهیدعبدالرحیم‌فیروزآبادے🇮🇷
620 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
26 فایل
❁﷽❁ ما در کانال «شهید عبدالرحیم فیروزآبادی» گامی هرچند کوچک در زمینه اجرایی شدن انتظارات مقام معظم رهبری در زمینه زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا برداشته ایم و از شهدای عزیز مطالبی هرچند کوتاه منتشر میکنیم.🌹 ارتباط با خادم: @khademe_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️| |♥️ روزهاے اول ازدواج یہ روز دستمو گرفٺ و گفٺ:🗣 "خانومـ...❤ بیا پیشمـ بشینـ کارِٺ دارمـ..."🎈 گفتمـ... "بفرما آقاے گلمـ منـ سراپا گوشمـ...👂🏻" گفت "ببینـ خانومے...💚 همینـ اول بهٺ گفتہ باشمااا... ڪار خونہ رو تقسیمـ میڪنیمـ هر وقٺ نیاز بہ ڪمڪ داشتے باید بہمـ بگے...☺️" گفتمـ "آخه شما از سر ڪار برمیگرے خستہ میشے☹️ گفت "حرف نباشہ ،حرف آخر با منه..😏✌️🏻 اونمـ هر چے تو بگے منـ باید بگمـ چشمـ...!😂😃✋🏻 همسر‌ ... ╭─✿═🍃🌹🍃═✿─╮ @shahid_rahimfiruzabadi ╰─✿═🍃🌹🍃═✿─╯
شهیدعبدالرحیم‌فیروزآبادے🇮🇷
♥️| #عاشقانه‌اےاز‌جنس‌شهدا #عاشقانه‌هاےمذهبے |♥️ روزهاے اول ازدواج یہ روز دستمو گرفٺ و گفٺ:🗣 "خانو
♥️| |♥️ واقعاً همـ بہ قولش عمل ڪرد از سرڪٱر ڪہ برمیگشت با وجود خستڰے شروع میکرد ڪمڪ ڪردنـ...🙃 مهمونـ ڪہ میومد بهمـ میگفٺ "شما بشینـ خانومـ...👌🏻 منـ از مهمونا پذیرایے ميڪنمـ..."😉 فامیلا ڪہ ميومدنـ خونمونـ بهم میگفتنـ "خوش بہ حالٺ طاهرھ خانومـ...😌 آقا مهدے،واقعاً یہ مرد واقعیہ..."☺️ منم تو دلمـ صدها بار خدا رو شڪر میڪردمـ...🌸🍃 همسر‌ ... ╭─✿═🍃🌹🍃═✿─╮ @shahid_rahimfiruzabadi ╰─✿═🍃🌹🍃═✿─╯
•💍♥️• |• _راستش دل ما هم تنگ شدهـ❤" با خنده گفت: اے بابا... مگه ما هم دلتنگی داریم…؟" گفتم:"آرهـ😥" گفت: "پس اینو بگووو... بچه ها بهوننــ🙄🙂" دیگه اشڪام به وضوح سرازیر شده بود و... گفتم: "آقا مهدےڪے میاے…؟😢💔" گفت:"با خداستـ🙃ـ" 🌱🗣صداش خسته بود... مثل قبلنا ڪه زنگ میزد نبود... الان ڪه فڪرشو میڪنم میبینم انگار یه چیزی میخواست بهم بگه ڪه بیقراریام اجازه نداد حرف دلشو بزنهـ😞✨ گفتم : "خوش میگذره…؟" با لحن خاصے... ڪه خالے از حس دلتنگے نبود گفت: "بدون شما مگه قرار بگذرهـ💞☺️؟ " 🌻| 🌿| همسر‌ •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈• @shahid_rahimfiruzabadi •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
🚲} 💕} اشڪامو پاڪ کردم سعے کردم بغضمو بخورم تا نفهمه...😢 تا مثه همیشه خوشحال خداحافظے کنه... مڪثی کرد و گفت: "خطا خرابه... معلوم نیست بتونم زنگ بزنم... نگران نباش🙃... مراقب خودتون باشید... خداحافظ...👋🏻" و این... آخرین تماسش بود📞😞... تا ۳_۴ روز خبری ازش نبود دل تو دلم نبود خیلے دلواپس بودم... همه ش منتظر بودم ڪه خبرے بهمون بدن جرأتم نداشتم به ڪسےزنگ بزنم و خبرے بگیرم... تو بےخبرے سرڪردن خیلے سخته خیییلے😣😥 همسر •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈• @shahid_rahimfiruzabadi •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
. . 🌾⃟ نمیدونم دقیقا چندم اردیبهشتـ🌸 ماه بود. وقتی وارد اتاق شدم با چهره پࢪیشان همسر برادࢪ شهیدم حاج معصومه گلدوست مواجه شدم پرسیدم:" چے شده؟"😰 گفت:" چیزے نیست." دخترم شروع به گریه ڪرد ومنو بغل کرد و گفت:" مامان حسین مشتاقی شهید شد."🥺 شل شدم ڪناࢪ در اتاق نشستم زن داداش معصومه گفت:"هنوز چیزے معلوم نیست." پدرم به اتفاق برادرم حاج عبدالرحمان چشم از تلویزیــ🖥ـون بر نمیداشتن بࢪای خودشان داشتن تجزیه و تحلیل میڪردن. خدا کنه بچه‌هاے ما ڪسی تو این عملیات نبوده باشه.🙄 فࢪدا بعد از اینکه پدرو مادࢪ حسین مشتاقے از شهمیرزاد برگشتن رفتیم خونشونـ🏡ـ خیلی شلوغ بود مادر حسین آقا تو شهادت حاج عبدالرحیم خیلی به مادرم دلداࢪے میداد. ناراحتی مادر حسین وهمسر شهید، عاࢪفه خانم قلبم رابه درد آورد هنوز خبرے از بچه‌ها ڪه شهید شده بودن نبود.😢☹️ دو ࢪوز گذشته بود ولی هیچ ڪس نمیدونست چے شده.⏰ فقط تلویزیون عڪس شهدا رو نشون میداد ولے خبرے از برگشت پیڪرهاشون نبود.😕😭 🗣] : 🍃] •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈• @shahid_rahimfiruzabadi •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
شهیدعبدالرحیم‌فیروزآبادے🇮🇷
. . 🌾⃟ #خاطراٺ نمیدونم دقیقا چندم اردیبهشتـ🌸 ماه بود. وقتی وارد اتاق شدم با چهره پࢪیشان همسر برا
. . 🍃⃟ °•ماه ࢪمضانـ🌙 شروع شده بود سالگࢪد ازدواج ما نیمه رمضان بود ڪه از اول ماه هر شب با برادࢪم حاج عبدالࢪحیم درد دل مےڪردم که ࢪحیم ڪمڪ ڪن حسین برگرده فقط بخاطر دختࢪش و بخاطر مادرش.👧🏻 °•آخه شهیدم خیلی مادࢪم رو دوست داشت وبرای همه مادرا احترام خاصے قائل بودن. قسمش مےدادم به قلبـ💚 سوخته حضرت زهࢪا (سلام الله علیه) ڪه یڪ خبرے از حسین مشتاقے بشه. چند شب مانده بود به نیمه رمضانـ🌚 حاجی اولین ڪسے بود ڪه همیشه سالگࢪد ازدواج ما رو تبریڪ میگفتن بهش گفتم امسال ڪه نیستے ڪادو سالگرد ازدواج ما فقط برگشتن حسین باشه من هیچ چیز دیگه نمیخوام. °•شب چهاࢪدهم بود که حاج معصومه برام زنگ زد. گفت:" که آبجی یڪ خبࢪ خوش."😌 گفتم حسین برگشته گفت:" منتظر بودے شاید بیشتر از هࢪ ڪسی دیگه."🙄 🗣] : 🍃] •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈• @shahid_rahimfiruzabadi •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
👼] 🌱] صداے روح‌اللھ در عمق وجودش پیچید: . +زینب،اگھ رفتیم ڪربلا ، حاضرے حلقھ💍 هامون رو بندازیم حرم؟ . -واے روح‌اللھ، معلومھ کہ نہ .حلقھ‌هامونـ تنھها چیز مشترڪ بین من‌وتوئہ.چہ‌جورے ازش دل بڪنم؟😰 . +ولےاگھ حلقہ‌هامون رو بندازیم‌حرم، عشقـ امون جاودانھ میشہ ها...😍😌 - نمےدونم.حالا بذار قسمت‌بشھ بریم ڪربلا اون موقع تصمیم مےگیرم. بعد از شھادت روح‌اللہ با خودش عهد ڪرد هروقت ڪربلا قسمتش شد حلقہ‌هایشانـ را بیندازد داخل‌ضریح. کیسہ‌اے را از قبل‌آماده ڪرده بود و روے آن نوشتھ بود :« این حلقھ💍 هاے من و همسر شھیدم است ڪہ در دفاع از حرم حضرت زینب شهید شد فقط خرج ضریح شود.» ... 👤] راوی:همسر 📚] •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈• @shahid_rahimfiruzabadi •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃 💛🍃 🍃 📚| | 3⃣| | یادم هست ڪه رفته بود سوریه، یڪ هفته از او خبر نداشتم و هیچ تماسے با من در آن مدت نداشت. منزل پدرم بودم ڪه تماس گرفت. از شدت دلتنگے نتوانستنم خودم را ڪنترل کنم و گریه ام گرفت. آن لحظه دلم می‌خواست عبدالرحیم ڪنارم می‌بود تا یک دل سیر چهره به چهره با او حرف بزنم... فاطمه دختر سه ساله‌ام وقتی دلتنگ بابایش می شد، میبردمش زیر نور ماه و به او می گفتم به آسمان نگاه ڪن و از خدا بخواه ڪه پدرت را سالم برگرداند. سالم برگشت اما جانی در بدن نداشت... نوع خبر شهادتشان اینگونه بود ڪه مستقیم خبر شهادت را سپاه به من نداد و پدر شوهرم را واسطه قرار داد و به او انتقال دادند. ✍🏻| | @shahid_rahimfiruzabadi 🍃 💛🍃 💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃 💛🍃 🍃 📚| | 3⃣| | یادم هست ڪه رفته بود سوریه، یڪ هفته از او خبر نداشتم و هیچ تماسے با من در آن مدت نداشت. منزل پدرم بودم ڪه تماس گرفت. از شدت دلتنگے نتوانستنم خودم را ڪنترل کنم و گریه ام گرفت. آن لحظه دلم می‌خواست عبدالرحیم ڪنارم می‌بود تا یک دل سیر چهره به چهره با او حرف بزنم... فاطمه دختر سه ساله‌ام وقتی دلتنگ بابایش می شد، میبردمش زیر نور ماه و به او می گفتم به آسمان نگاه ڪن و از خدا بخواه ڪه پدرت را سالم برگرداند. سالم برگشت اما جانی در بدن نداشت... نوع خبر شهادتشان اینگونه بود ڪه مستقیم خبر شهادت را سپاه به من نداد و پدر شوهرم را واسطه قرار داد و به او انتقال دادند. ✍🏻| | 🍃 💛🍃 💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈• @shahid_rahimfiruzabadi •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•