شهیدعبدالرحیمفیروزآبادے🇮🇷
🔷#زندگینامه_شهیدفیروزآبادی 🔷#اولینشهیدمدافعحرمشهرستاننکا 🔶قسمت۶ پدر شهید: آذرماه۹۴، دیدم عروسم
🔷#زندگینامه_شهیدفیروزآبادی
🔷#اولینشهیدمدافعحرمشهرستاننکا
🔶قسمت آخر
مادر شهید: همان شب که عبدالرحیم به سوریه اعزام شد، پدرش به من چیزی نگفت تا اینکه چند روز بعد از اعزام، عبدالرحیم زنگ زد و گفت: مامان میدانی کجا هستم؟ گفتم: همان مأمویت قبلی که رفته بودی منطقه اشنویه؟ گفت: آن طرفتر. گفتم مادر جان، رفتی عراق؟ گفت: دورتر. بعد گفت: میتونی سلام بدی جلوی مرقد حضرت زینب (س) هستم. این خاطرات و لحظات را هیچ وقت فراموش نمیکنم.
اگر اکنون عبدالرحیم را ببینم میگویم مادر خدا پشت و پناهتان. طبق فرمایش امام راحل ما وقتی پاسدار داریم، دین داریم، غمی نداریم. به حق امام زمان(عج)، خدا پشت و پناه تمام سپاهیان اسلام باشد. خوشحالم که شیرمردی مثل تو دارم؛ همیشه در قلبمان جای داری. جوانان زیادی را شیفته راه و رسالت خود کردید. خوشا به غیرتتان مادر. امیدوارم دل خانم فاطمه زهرا(س) و بی بی زینب(س) نیز از شما خشنود باشد.
سفارش من به مردم این است که؛ شهدا رفتند تا ما بمانیم؛ از زنان و دختران جامعه خواهش میکنم به حجاب خود اهمیت دهند. دشمن نمیخواهد مردم ما پیرو اسلام و نظام باشند. باید همیشه برای مقابله با توطئههای دشمنان آماده باشیم و حجاب زنان ما بهترین و مهمترین سنگردفاع از اسلام است.
پدر شهید: شهدا که رفتند ولی آنچه مهم بوده عمل کردن به سفارشات و وصایای آنان است. آنچه شهدا به آن اهمیت میدهند و مورد تاکید شهدا بوده امر حجاب و پیروی از ولی فقیه است.
#حرف_آخر آنکه شهادت نعمت و سعادتی است که لایق اهلش میشود. زمانی که عبدالرحیم به شهادت رسید، سردار کمیل به منزل ما آمدند و گفتند: حاجی هشت سال جبهه بودی، نتونستی شهید بشی. اما پسرت چه زود به این سعادت رسید.
در آن لحظه یاد این سخن حضرت آقا، مقام معظم رهبری، افتادم که فرمودند:
ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
https://eitaa.com/shahid_rahimfiruzabadi🌺