﴾﷽﴿
.
چقدر عاشق حضرت رقیه(س) بودی؟!
همین که شنیدی تکفیریها تا حرم سه ساله ی ارباب اومدن، داشتی دیونه میشدی.
آروم و قرار نداشتی. بال بال میزدی برای حرمش.
همش میگفتی: من الان نباید اینجا باشم، من باید برم. باید برم و جلوی اون حرومیها رو بگیرم.
آخ آخ، امان از اون زمانی که توی روضه از گوشواره... سیلی... آتش... غریبی... سه ساله و خار بیابون میخوندن. اون وقت بود که خون گریه میکردی. صدای ضجهها و گریههایت هنوز هم به گوش میرسه میون هیئتهایی که میرفتی!
یادته رفته بودی راهیان نور، وقتی مداح داشت روضهی حضرت زهرا(س) میخوند بلند شدی و ضجه زنان گفتی: رسیدی به گوشواره، از رقیه بخون... بگو تو بیابونهای داغ... پای برهنه... خار مغیلان...
میگفتی و اشک میریختی، خودت رو میزدی... انگار از خود بیخود میشدی وقتی از رقیه(س) میگفتی.
تو میگفتی و همه پا به پای تو اشک میریختند. چقدر حال همه رو دگرگون کردی...
صدایت کرد. #آقا_روحالله رقیه ی امام حسین(ع) صدایت کرد.
انتخاب شده بودی به خادمیِ حرمِ باصفاش.
واقعا آدم چی میخواد از این بالاتر. رفتی و شدی مدافع حریمِ حسین(ع).
اولین باری که رفتی سوریه، هیچی خرید نکردی. به همسرت گفتی: من از بازاری که حضرت زینب رو توش گردونده باشن، خرید نمیکنم.
خرید هم نکردی اما عروسک نذری که در حرم حضرت رقیه(س) پخش میکردند رو قبول کردی.
و اون عروسک کوچک شد تنها یادگارِ حرمِ دردانهی حسین(ع).
بار دوم اما جورِ دیگهای رفتی. رفتی تا بلاخره مزدِ گریهها و ضجههات رو بگیری.
چی بالاتر از این که آدم تو ماه محرم، کنار حرم سیده رقیه(س)، با قلبی که لبریز از عشق حسین و خاندانش هست، بسوزه و سیاه و کبود بشه؟!
درست همون چیزی که همیشه آرزوش رو داشتی.
فقط چند روز دیگه طاقت بیار. چون در ۲۱ محرم الحرام در تل عزان دمشق به آرزوی چندین و چند ساله ات میرسی...
خوش به حالت آقا روحالله که بلاخره از غمهای کربلا، کربلایی شدی...
راستی شبِ سوم محرم، سلام گرم ما رو هم به رقیه خاتون(س) برسون.
تویی که مدال افتخاری دفاع از حریمش را داشتی.
التماس دعا مدافع حریم آل الله...
.
@shahid_roohollah_ghorbani