eitaa logo
کانال رسمی شهید روح‌الله قربانی
1.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
532 ویدیو
19 فایل
کانال 🌷مدافع حرم شهید روح الله قربانی🌷 متولد : ۱ خرداد ۱۳۶۸ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ محل شهادت: حلب سوریه بهشت زهرا (س) ، قطعه ۵۳ (کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات) @Montazer313_40 تبادلات: @nooraa_315
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃 مشکلات دیگران برای #روح‌الله خیلی مهم بود... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . مشکلات دیگران خیلی برای مهم بود. اگر کسی از مشکلاتش به او می‌گفت، کلی تلاش می‌کرد تا مشکلش برطرف شود. حتی اگر کاری هم از دستش برنمی‌آمد در مورد آن می‌کرد. مثلا یک بار دیدم حدودِ یک ربع، نیم ساعت است که به نقطه‌ای خیره شده و حرفی نمی‌زند. صدایش کرد و گفتم: کجایی روح‌الله؟ گفت: دارم به مشکل فلانی فکر می‌کنم. من که انقدر پول ندارم تا بهش بدم، اما دارم فکر میکنم ببینم چه راهی میشه پیدا کرد که بشه مشکلش رو حل کرد. در دنیا سعی می‌کرد که دستگیر همه باشه... الان که شهید شده به لطف خدا دستش بازترِ برای کمک به همه ان شاءالله... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ : ...روح‌الله به‌خاطر علاقه‌ای که به اسم داشت، نام جهادی‌اش را گذاشته بود علی. در منطقه همه او را علی صدا می‌زدند... حـــاج عـــلــے @shahid_roohollah_ghorbani
هدایت شده از حلقه وصل
🔴 با کتاب «دلتنگ نباش» بیشتر آشنا شوید؛ 📌شهیدی که «دلبسته» بود اما «وابسته» نبود! +تصاویر 🔶شهید روح الله قربانی متولد اول خرداد سال 68 در تهران بود که سیزدهم آبان سال 94 در مبارزه با تروریست‌های تکفیری توسط اصابت موشک به خودرو به همراه شهید قدیر سرلک در شهر حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔷با وجود اینکه مدت کمی از عرضه کتاب «دلتنگ نباش» زینب مولایی به بازار نشر گذشته است، با این وجود استقبال مناسبی از این کتاب شده و علاقه‌مندان علاوه بر خرید این کتاب و مطالعه آن، احساسات خود را در قالب پست‌های اینستاگرامی به اشتراک می‌گذارند که در ادامه نمونه‌هایی از آن آمده است. 👇👇👇👇 http://hvasl.ir/content/54917 🆔 @hvasl_ir
﴾﷽﴿ در منطقه، شب‌های محرم هیئت داشتیم. هرشب مجلسِ روضه‌ی کوچیک و جمع و جور اما باصفایی برگزار می‌کردیم. میون همین جمع کوچیک‌مون حال و هوای عمار( محمدحسین‌ محمدخانی) و علی(روح‌الله قربانی) خیلی خاص بود. عجیب سینه می‌زدند و گریه می‌کردند. هنوز صدای گریه‌های سوزناکشون تو گوشم می‌پیچه. و که شهید شدند، بهم گفت، وقتی داشته بچه‌ها رو جمع می‌کرده که بفرسته عقب، هر کدوم رو بغل کرده و گفته بود: ای بی‌معرفتا، تنهایی رفتید پیش ارباب. دعا کنید ما هم خیلی زود به شما ملحق بشیم. و تنها سه روز بعد دعایش مستجاب شد... به نقل از: جانباز امیرحسین(اسماعیل) حاجی نصیری پ‌ن: شهید عمار و نیروهایش بعد از فتح منطقه‌ و پایین کشیدن پرچم تکفیری‌ها، با هم عکس یادگاری گرفتند. @shahid_roohollah_ghorbani
🌷🍃 بازتاب خبری کتاب دلتنگ نباش در خبرگزاری میزان: http://www.mizanonline.com/fa/news/476035/دلتنگ-نباش-قصه-شهیدی-که-آرزویش-جان-دادن-برای-حضرت-زینب-س-بود
نظر شما در مورد کتاب : *عشق جاودانه* انگشتانم روی کیبورد گوشی سُر می‌خورد، ایمان مستمر، عمل مکرر، این جمله روح‌الله خطاب به دوستش اولین چیزی بود که مثل زر توی دستانم می‌درخشید، بدون معطلی کاغذ کوچکِ لای اسباب بازی دخترک را برداشتم و این تعبیر زیبا از تقوا را، یادداشت کردم و لای کتابم گذاشتم، هر حرف روح‌الله، در پسِ پرده، تعبیرهای عمیقی توی خودش گنجانده است. این کتاب سرشار از محبت و احترام به والدین را در خود نشان می‌داد، در هرشرایطی روح‌الله هوای خانواده‌اش را داشت مخصوصا پدرش که کمی مریض احوال بود، حتی وقتی سرمزار مادرش می‌رفت به دقت مزار مادرش را می‌شست. اولین جایی که سیل اشکم جاری شد، آنجایی بود که سر سفره‌ی عقد، روح‌الله یاد مادرش افتاد، مجبور بود بغضش را، با خوردن جرعه‌ای آب پنهان کند، خیلی برایم غم‌انگیز بود، آنقدر روح‌الله زیبا از مادرش و خاطراتشان برای زینب می‌گفت که من با هر ورق زدن کتاب بیشتر شیفته‌ مادرش می‌شدم. محبت بین زینب و روح‌الله در عین سادگی آنقدر پیچیده بود که با وجود مسافت های طولانی باز با هم‌دیگر مریض می‌شدند و پشت تلفن با صدای گرفته‌شان، خندشان می‌گرفت و می‌گفتند: « عه بازم دو‌تایی با هم سرما خوردیم» اینجا دیگر معنای عشق واقعی قابل لمس بود، وقتی که ذره ذره عصاره عشق توی وجود آدم پخش می‌شود. تعبیر من از اوج عشق زینب به روح‌الله آنجایی بود که زینب به شغل روح‌الله افتخار کرد، همانجا بود که توانستم برق چشمان روح‌الله را لا به لای این همه واژه حس کنم. حالا دیگر روح الله جواب آن همه تلاش، ورزش کردن، درس خواندن و مرور جزوه‌های نظامی‌ای که از بر بود را با رفتن به سوریه گرفت، زینب چمدانش را بست و او را راهی کرد، گرچه قلبش برای روح‌الله می‌تپید اما‌خوش‌حالی و هدف روح‌الله برایش مهم بود، الحق نام زینب برازنده‌اش است. 4شنبه 13 آبان 94 اخرین صبحانه خوردن روح‌الله کنار دوستانش، شوخی کردن‌هایشان و آخرین لبخندش برای سید… دیگر آرزوی مادر روح‌الله براورده شد، روح‌الله شهید شد… صفحه‌ی 21 کتاب شهید روح‌الله قربانی خطاب به دوستش مرتضی چه زیبا می‌گوید: « شهدا از آسمان به زمین نیامده‌اند و یک دفعه شهید نشده‌اند، بلکه آنها هم مثل ما زندگی می‌کردند و تفریح داشتند و…، فقط خودشان را به امام حسین نشان دادند و امام حسین آنها را خرید.» و در آخر صحبتی با همسر شهید قربانی: زینب جان اولین بار که شما را از شبکه افق و مستند ملازمان حرم شناختم، محبتتان توی دلم‌نشست، من به شما و به تمام همسران و مادران شهدا افتخار می‌کنم، برای من و خانواده‌ام دعا کنید، سلام من را به شهید روح‌الله برسانید. هر که را عشق حسین نیست ز خود بی‌خبر است، کشته‌ی عشق حسین از همه کس زنده تر است… کتاب دلتنگ نباش، زندگی‌نامه شهیدمدافع حرم روح الله قربانی به قلم:سیده مهتا میراحمدی http://ramisa.kowsarblog.ir/
﴾﷽﴿ . بخشی از کتاب : . چهلم روح‌الله هم‌زمان شده بود با تولد زینب. همه این را می‌دانستند، اما کسی جرئت نمی‌‌کرد به او بگوید. یک روز تقویم را برداشت و حساب کرد. وقتی قضیه را فهمید، اشک به چشمانش هجوم آورد. با خودش گفت: روح‌الله یادته پارسال بهم گفتی زینب سال دیگه برات می‌ترکونم! چه‌کار کردی؟ چهلمت با تولد من یکی شده. من چه‌کار کنم؟ روز تولدم بیام بشینم چهلم تو؟ عیبی نداره. من صبر می‌کنم. شهادتت کادوی من بود. قرار بود بهم یه کادوی حسابی بدی. حسابی‌تر از اینم مگه بود؟ به‌اندازۀ یک اتاقِ بزرگ کادو برایش جمع شد. اما زینب نمی‌دانست باید چه عکس‌العملی نشان بدهد، حتی قدرت تشکرکردن هم نداشت... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ نماز خواندن #روح‌الله خیلی خاص بود. نمازهایش خیلی طولانی نبود و تعقیبات آنچنانی نداشت. اما خیلی ساده و با صفا بود. وقتی به نماز می‌ایستاد، «انگار یک #هیچی مقابل #همه_چیز ایستاده». این خضوعش دوست داشتنی بود. قنوت و تشهد‌های نمازش هم بسیار زیبا بود. به نقل از: همسر شهید و دوستان شهید @shahid_roohollah_ghorbani