eitaa logo
کانال شهید حاج سعید کمالی(شهید مدافع حرم)
443 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
8 فایل
با سلام در این کانال سعی می شود از شهید حاج سعید کمالی و خاطرات و آرمانهای او و دیگر شهدای مدافع حرم مطالبی ارائه شود .. یا زهرا ( س ) ارتباط با ادمین کانال @sh_s_k @zohoremonji313 @unknown217 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ عـاشـــقــــی را چـه نـیـاز اسـت بـه تـوجـیـه و دلـیـل؟ کـه تـو ای عـشـق هـمـان پـرسـش بـی زیـرایـی...! @shahid_saeed_kamali
⚪خاطره؛ یک شب زمستان بود من در خوابگاه بودم با سعید تماس گرفتم گفت داخل اتوبوس دارم میام قم و ساعت 1 نصف شب میرسم قم؛ چون زمستان بود و هوا هم سرد و میدانستم نیمه شب راحت ماشین گیر نمی آید که از میدان 72تن به دانشگاه بیاید به او گفتم خودم میام دنبالت و وقتی رفتم میدان 72تن هنوز اتوبوس نرسیده بود خاموش کردم و منتظر ماندم تا پس از دقائقی اتوبوس رسید ابتدا یک مرد و زن جوان که یک بچه خردسال به بغل داشتند و ساک و وسیله داشتند پیاده شدند پشت سرشان سعید پیاده شد دیدم علاوه بر کیف خودش یک ساک بزرگ به دست گرفته و آن زن و مرد را همراهی میکند و با آنها حرف میزند و با آنها همراه شد و توجهی به خودرو من نکرد و رفت آن طرف میدان من تعجب کرده بودم و برایم سئوال پیش آمده بود که آنها کیستند؟!! ماشین را روشن کردم رفتم آن طرف و به سعید بوق زدم از آنها خداحافظی کرد و آمد سوار شد ازش پرسیدم اینها کی اند؟ فامیلت هستند؟! لبخند زیبائی زد و گفت نه! گفتم پس چی؟ چرا همراهشان بودی و ساکشان را حمل میکردی و خیلی با آنها حرف زدی؟!!! گفت هیچ غریب بودند و قم را درست نمیشناختند آدرسی که میخواستند بروند را برایشان توضیح دادم و چون بچه بغلشان بود و وسایلشان سنگین بود کمکشان کردم! نکته: سعید با حالتی بسیار مشفقانه به آن خانواده غریب کمک میکرد و طوری رفتار میکرد که من فکر کردم از بستگان نزدیک سعید هستند وقتی گفت غریبه بودند خیلی از رفتار و منش و خونگرمی اش خوشم آمد و مثل همیشه بیشتر شیفته ی او شدم. او یک فرشته ی مهربانی بود که مثل یک چشمه ی زلال مهرش را به همگان عطا میکرد. @shahid_saeed_kamali
کانال شهید حاج سعید کمالی(شهید مدافع حرم)
📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
خاطره ای درباره شهید بزرگوار حاج سعید کمالی کفراتی: این خاطره توسط یکی از همکاران و دوستان نزدیک حاج سعید، بدون هیچگونه واسطه و بزرگنمایی نوشته شده است. بعد از تشییع پیکرهای مقدس شهدای غواص در سال 1394 و تدفین آنها در شهرستانها، سهمیه شهرستان میاندورود از این موهبت الهی، سه شهید غواص بوده که در میدان اصلی شهر سورک تدفین شدند. با توجه به اینکه چند ماهی از حماسه حضور مردم و تدفین شهدا گذشته بود، اما احداث یادمان برای این شهدا همچنان به تعویق می افتاد، تا اینکه پاسداران انقلابی و جهادگر سپاه ناحیه میاندورود تصمیم به شروع کار برای احداث یادمان گرفتند. بعد از چند روز کار توسط همین پاسداران شروع شد، حاج سعید هم مثل سایرین لباس کارگری به تن کرد و همانند اردوهای جهادی سابق، شروع به انجام سخت ترین کارها میکرد. روزها همچنان پیش رفت و کار احداث یادمان هم پیشرفت خوبی داشت، بعد از تعطیلات عید 1395 کارها دوباره آغاز گردید تا آن روز تاریخی، یعنی 14 فروردین. آن روز سعید مثل همیشه نبود، او همیشه سخت کار میکرد، اما آن روز سخت تر از همیشه، حتی یادم هست با توجه به اینکه برای نماز اول وقت اهمیت ویژه ای قائل بود، اما آن روز هنگام اذان هم کار میکرد، حتی بر خلاف همیشه که حدود یک ساعت برای ناهار و استراحت صرف می شد، آن روز غذای خود را نیمه گذاشت و مشغول کار شد. این رفتار سعید ذهنم را مشغول کرده بود، ازش پرسیدم که " سعید جان، احتمالا امروز یک درخواستی از این شهدا داری که اینطور داری کار میکنی " خندید و گفت انشاءالله خیره. غروب اون روز با تمام خستگی به منزل رفتیم. حدود ساعت 11و30 شب بود که سعید باهام تماس گرفت و با دستپاچگی گفت " سلام سید، از لشگر به تو زنگ نزدن؟ به من زنگ زدن و من دارم میرم، حلالم کن " و همون شب رفت. هر پنجشنبه بعد از اینکه از سوریه با خانوادش تماس میگرفت، یه زنگی به منم میزد. آخرین پنجشنبه ای که باهام تماس گرفت، پشت تلفن خیلی ناراحت بودم از اینکه چرا من اعزام نشدم... 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
دیگران چون بروند از نظر، از دل بروند🕊 تو چنان در دل من رفته ڪه جـ💚ـان در بدنے... جهادی 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
رفیق شهید! گاهی از آن بالا نگاهی به ما اسیران دنیا کن ؛ دیدنی شده حال خسته ما و چشم های پر از حسرتمان ! حسرت پرکشیدن 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
رفیق شهید! گاهی از آن بالا نگاهی به ما اسیران دنیا کن ؛ دیدنی شده حال خسته ما و چشم های پر از حسرتمان ! حسرت پرکشیدن 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
. حاج حسین یکتا: بگردید یه رفیقِ خدایی پیـدا کنید، یه دوست پیدا کنید که وسط میدونِ مینِ گناه، دستمون رو بگیره و چه بهتر رفیقی که انتخاب می‌کنید از شهدا باشه، چون هم دستگیری می‌کنه هم شفاعتِ روز قیامت! ♥️ 🙂 ❤️💫 @shahid_saeed_kamali
‏ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا❤️ به وصل خود دوایی کن، دل دیوانه‌ی ما را ...🍃 🥀 🕊🕊🕊🕊 http://Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
دلت که گرفت💔 با رفیقی درد و دل کن که آسمانی باشد این زمینی ها در کارِ خود مانده اند http://Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
❤️ عـاشـــقــــی را چـه نـیـاز اسـت بـه تـوجـیـه و دلـیـل؟ کـه تـو ای عـشـق هـمـان پـرسـش بـی زیـرایـی...! @shahid_saeed_kamali
مثل آن شیشه که در همهمه ی باد شکست، ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست... _منور_به_نگاه_شهدا http://Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
‏ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا❤️ به وصل خود دوایی کن، دل دیوانه‌ی ما را ...🍃 🥀 🕊🕊🕊🕊 http://Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
و ! مهمترین و اساسی ترین برنامه سعید، نماز بود! موقع نماز ، اول وقت حاضر بود! یا در نمازخانه دانشکده یا در حرم حضرت معصومه س و یا در مسجد مقدس جمکران؛ نظم خاصی داشت بویژه در خصوص نماز بسیار دقیق و منظم بود! به نماز که می ایستاد بسیار، سنگین، باوقار و متواضع بود! گاهی اوقات به او نگاه که میکردی با خود میگفتی آیا این همان سعید شاد و شوخ است که این چنین باوقار به نماز ایستاده است؟!! بعد از نماز سریع نمازخانه را به سوی غذاخوری یا خوابگاه ترک نمیکرد اهل تعقیبات و ذکر بود! اهل دعا و مناجات بود! اصلا در حضور و غیاب خدا منظم بود یعنی در جائی که باید حاضر، حاضر و در جائی که باید غایب باشد، غایب بود! و بالاخره در نهایت حاضر شد در جائی که دیگر رسیده بود و چیده شد! 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @shahid_saeed_kamali
و ! مهمترین و اساسی ترین برنامه سعید، نماز بود! موقع نماز ، اول وقت حاضر بود! یا در نمازخانه دانشکده یا در حرم حضرت معصومه س و یا در مسجد مقدس جمکران؛ نظم خاصی داشت بویژه در خصوص نماز بسیار دقیق و منظم بود! به نماز که می ایستاد بسیار، سنگین، باوقار و متواضع بود! گاهی اوقات به او نگاه که میکردی با خود میگفتی آیا این همان سعید شاد و شوخ است که این چنین باوقار به نماز ایستاده است؟!! بعد از نماز سریع نمازخانه را به سوی غذاخوری یا خوابگاه ترک نمیکرد اهل تعقیبات و ذکر بود! اهل دعا و مناجات بود! اصلا در حضور و غیاب خدا منظم بود یعنی در جائی که باید حاضر، حاضر و در جائی که باید غایب باشد، غایب بود! و بالاخره در نهایت حاضر شد در جائی که دیگر رسیده بود و چیده شد! 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @shahid_saeed_kamali
🌹پای درس شهدا🌹 روزی در مزرعه مشغول کار بودیم که وقت نماز ظهر شد؛ سعید که همیشه با وضو بود بلافاصله چند وجب زمین خشک پیدا کرد و مشغول نماز شد، پیشنهاد کردیم که به منزل برویم و بعد از تعویض لباس و شستن دست و صورت و در مکان مناسب در خانه نماز بخواند که جواب داد: نماز اول وقت از همه چیز مهم تر است. مانده تا هشتمین سالگرد شهید مدافع حرم ؛ @shahid_saeed_kamali
بنام نامی شهید🌹 محبین شهدا سلام همینطور که میدونید به هشتمین سالگرد شهادت حاج سعید داریم نزدیک میشیم، یه پویشی رو با کمک شما عزیزان قصد داریم راه بندازیم بنام # هدیه_ به_ حاج سعید؛ هر کسی از دوستان تو این یه هفته منتهی به سالگرد یه کار خیری انجام بده و اونو هدیه کنه به شهید و فیلمشو بگیره و برا ما ارسال کنه یا اون کار رو به ما اعلام کنه؛ انتشارش هم با ما😊 ان شاالله از بین آثار ارسالی به قید قرعه یک اثر انتخاب و به ایشون یه هدیه معنوی تعلق میگیره ارسال آثار به آیدی زیر: @sh_s_k زندگیتون شهدایی🌹 @shahid_saeed_kamali
podcast2.mp3
4.58M
💠 پادکست به مناسبت هشتمین سالگرد شهید مدافع حرم 📍این داستان : خانه شهدا از خانه من مهم تر است 🎙پادکست شماره 2 @shahid_saeed_kamali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ کوتاه از تشییع پیکرمطهر شهیدحاج سعید کمالی پیکر شهید مدافع حرم حاج سعید کمالی وشهید علی جمشیدی، سال ۱۳۹۹ بعداز ۴سال دوری، از سوریه به وطن بازگشت این درحالی بود که بیماری کرونادردنیا همه گیر شده بود، ولی مردم شهید پرور استان مازندران وعاشقان و دوستان شهید از شهرهای مختلف کشور برای استقبال ازشهید آمدند ومازندران با حضور دوشهید مدافع حرم عطرآگین شد.. شادی_روح_مطهر_شهدا_صلوات @shahid_saeed_kamali
و ! مهمترین و اساسی ترین برنامه سعید، نماز بود! موقع نماز ، اول وقت حاضر بود! یا در نمازخانه دانشکده یا در حرم حضرت معصومه س و یا در مسجد مقدس جمکران؛ نظم خاصی داشت بویژه در خصوص نماز بسیار دقیق و منظم بود! به نماز که می ایستاد بسیار، سنگین، باوقار و متواضع بود! گاهی اوقات به او نگاه که میکردی با خود میگفتی آیا این همان سعید شاد و شوخ است که این چنین باوقار به نماز ایستاده است؟!! بعد از نماز سریع نمازخانه را به سوی غذاخوری یا خوابگاه ترک نمیکرد اهل تعقیبات و ذکر بود! اهل دعا و مناجات بود! اصلا در حضور و غیاب خدا منظم بود یعنی در جائی که باید حاضر، حاضر و در جائی که باید غایب باشد، غایب بود! و بالاخره در نهایت حاضر شد در جائی که دیگر رسیده بود و چیده شد! 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @shahid_saeed_kamali
سلام ما به لبخند شهیدان به ذکر روی سربند شهیدان   سلام ما به گمنامانِ لشکر به تسبیحات یازهرای معبر همان‌هایی که عمری نذر کردند اگر رفتند دیگر برنگردند @shahid_saeed_kamali
... حِکایت عاشِقانه آنانی ست که دانِستَند دُنیا جای ماندَن نیست؛ بایَد پَرواز کرد...!🕊 @shahid_saeed_kamali
⚪خاطره؛ یک شب زمستان بود من در خوابگاه بودم با سعید تماس گرفتم گفت داخل اتوبوس دارم میام قم و ساعت 1 نصف شب میرسم قم؛ چون زمستان بود و هوا هم سرد و میدانستم نیمه شب راحت ماشین گیر نمی آید که از میدان 72تن به دانشگاه بیاید به او گفتم خودم میام دنبالت و وقتی رفتم میدان 72تن هنوز اتوبوس نرسیده بود خاموش کردم و منتظر ماندم تا پس از دقائقی اتوبوس رسید ابتدا یک مرد و زن جوان که یک بچه خردسال به بغل داشتند و ساک و وسیله داشتند پیاده شدند پشت سرشان سعید پیاده شد دیدم علاوه بر کیف خودش یک ساک بزرگ به دست گرفته و آن زن و مرد را همراهی میکند و با آنها حرف میزند و با آنها همراه شد و توجهی به خودرو من نکرد و رفت آن طرف میدان من تعجب کرده بودم و برایم سئوال پیش آمده بود که آنها کیستند؟!! ماشین را روشن کردم رفتم آن طرف و به سعید بوق زدم از آنها خداحافظی کرد و آمد سوار شد ازش پرسیدم اینها کی اند؟ فامیلت هستند؟! لبخند زیبائی زد و گفت نه! گفتم پس چی؟ چرا همراهشان بودی و ساکشان را حمل میکردی و خیلی با آنها حرف زدی؟!!! گفت هیچ غریب بودند و قم را درست نمیشناختند آدرسی که میخواستند بروند را برایشان توضیح دادم و چون بچه بغلشان بود و وسایلشان سنگین بود کمکشان کردم! نکته: سعید با حالتی بسیار مشفقانه به آن خانواده غریب کمک میکرد و طوری رفتار میکرد که من فکر کردم از بستگان نزدیک سعید هستند وقتی گفت غریبه بودند خیلی از رفتار و منش و خونگرمی اش خوشم آمد و مثل همیشه بیشتر شیفته ی او شدم. او یک فرشته ی مهربانی بود که مثل یک چشمه ی زلال مهرش را به همگان عطا میکرد. @shahid_saeed_kamali