#شهید_صدرزاده روایت میکند: «یکی از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله که نمیشناختمش با خنده رو به من گفت این بنده خدا را نمیشناسم ولی حسین شهید نمیشه، این رو شهید یوسف الهی گفته. حاج قاسم گفت، نه؛ اگه اون کسی که باید برایش دعا کند، دعا کند، شهید میشود.
به محض اینکه حاج قاسم این جمله را گفت، شهید بادپا خشکش زد. رو به من گفت: ابراهیم! حاجی چی گفت؟ جمله حاج قاسم را تکرار کردم و گفتم: حاجی گفت: اگه اون کسی که باید برایش دعا کند، دعا کند، شهید میشود.
آن شب زمانی که به خانه حاج حسین برگشتیم، حاجی دوباره از من پرسید: #حاج_قاسم چی گفت؟ دوباره جمله سردار سلیمانی را تکرار کردم. بعد از آن حدود چهار یا پنج بار حاج حسین این را از من پرسید. بعد از مدتی #حاج_حسین_بادپا رو به من گفت: ابراهیم! حاج قاسم از غیب خبر داره. گفتم یعنی چی از غیب خبر داره؟ حاج حسین گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم.»
حسین سرمست از باز شدن بزرگترین گره زندگیاش خود را به کرمان سر مزار محمدرضا کاظمی رساند. پدر و مادر شهید بالای مزارش نشسته بودند. حسین مادر محمدرضا را واسطه کرد تا به جای پسر برایش دعا کند. مادر دعا کرد و انگار محمدرضا آمینش را گفت. یک ماه بعد حسین به آنچه ۳۰ سال برای رسیدن به آن تلاش کرده بود، رسید و ۳۱ فروردین سال ۹۴ معراج شهید حسین بادپا در منطقه «درعا»ی سوریه رقم خورد.
پیکر حسین هنوز برنگشته و این خواست خودش بود. میگفت حاج قاسم طاقت تشییع جنازه مرا ندارد و نمیخواهم اذیت شود.
#شهید_حاج_حسین_بادپا
#سالروز_شهادت 🌹