eitaa logo
کانال شهید سید حسن روح الامینی
94 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
8.8هزار ویدیو
8 فایل
شهدا⚘️ خاطرات شهدا🌹 عکس نوشته🌱 مطالب مذهبی🇮🇷 استوری مذهبی📿
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 عکس برای پیاده روی سال ۱۳۹۸، چند ماه قبل از شهادت ... 📿 تسبیح در دستش بود و دائم ذکر می‌گفت، ما حواسمان به اطراف و موکب ها پرت شده بود ولی توجهی به این جور مسائل نداشت و انگار سعی می‌کرد با حضور قلب و توجه گام بردارد... 🌷 گویا به نیابت از رفقای شهیدش و پدر و مادرش گام برمی‌داشت... 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
📝 | شهید سید رضی موسوی 🌷 دوسال پیش ایام عید نوروز سوریه منزل شهید سید رضی موسوی برای شام دعوت بودیم. به همراه شهید زاهدی و خانواده قبل از مغرب بود که به منزل سید رسیدیم. همسر محترم سید رضی از ما پذیرایی کردند. اما هرچه منتظر شدیم سید رضی نیامد. شاید تا نزدیک ساعت ۹:۳۰ شب منتظر آمدن صاحب خانه شدیم. 🏨 بالاخره پس از کلی پیگیری مطلع شدیم که سید رضی به علت کثرت اشتغالات و فعالیت‌ها دچار افت فشار و قند خون شده بودند و زیر سرم رفته اند. 🔹 شام را آوردند. تا آخر شب که برگشتیم از منزل ایشان باز هم سید نیامده بود. فقط تلفن زد و از زیر سرم با شهید زاهدی صحبت کرد و از ایشان عذرخواهی کرد. 🔰 سید رضی جزو یکی از پرکارترین نیروهای انقلاب اسلامی بود. کار ایشان علی الدوام بود. اصلاً تعطیلی نداشت. شبانه روزی بود. تقریبا هیچ وقت خواب منظمی نداشت. در طول هفته هر پروازی که از ایران می‌آمد یا از سوریه باز می‌گشت ایشان در فرودگاه بود. این وظیفه غیر از وظیفه لجستیک و پشتیبانی نیروهای مقاومت و حزب الله بود که در طول ۳۶ سال حضور در سوریه و لبنان بر عهده داشت. 🟤 یک مرتبه هم از شهید زاهدی پرسیدم چرا اکثر مسئولین عالی رتبه سوریه سیدرضی را می‌شناسند؟ فرمودند: «چون هرچی امکانات تو این ۴۰ سال از جمهوری اسلامی رفته سوریه بواسطه ایشون بوده ...» 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
📝 | قاسم ... 🔸 تا مدت ها فامیلش را نمی‌دانستم ... فقط می‌شنیدم که بابا از کسی صحبت می‌کند که اسمش قاسم است. مثلاً پشت تلفن صحبت از این بود که به حاج قاسم گفتم ...، یا اینکه گفته ... . 💐 محصل بودم و در سال‌های دوره ابتدایی که برای اولین بار در جایی که همراه پدر بودم، حاج قاسم را دیدم. جالب بود که همدیگر را به اسم صدا می‌زدند، قاسم و علی ... ❤️ اکثر رفقای جبهه، همدیگر را به اسم کوچک می‌شناختند و خطاب می‌کردند. برایم هم جالب بود و هم عجیب که از الفاظ حاجی و سردار و ... استفاده نمی‌کردند. فهمیدم رابطه بینشان قدیمی و صمیمی است. 🤝🏻 در ملاقات اولی که به یاد دارم (شاید در کودکی هم ایشان را دیده بودم ولی در ذهنم نمانده)، جز یک اسم، چندان شناخت و تصوری از ایشان نداشتم. من را با اسم کوچک صدا زدند؛ مهدی! سلام و احوالپرسی ...، دستان گرمی داشت؛ احساس خوبی به او داشتم؛ خصوصاً وقتی صمیمت پدرم را با ایشان می‌دیدم. بحث هایشان کاری بود و من خیلی زود از آنها جدا شدم. 🌹 حالا برای قاسم، نامی که پشت مکالمات تلفن می‌شنیدم، یک چهره در ذهنم بود. چهره ای آرام و جذاب، هم صلابت داشت، هم صمیمیت و مهربانی ... بعدها و کم کم اسم سردار سلیمانی را شنیدم و فهمیدم سردار سلیمانی که می‌گویند، منظورشان همان حاج قاسم است. 🌷 دیدن شهدا در زمان حیاتشان سعادتی بود که به واسطه پدر شهیدم در مورد تعدادی از آن‌ها نصیب من شد. در مورد شهید سلیمانی این امر بارها تکرار شد. 💠 زمان گذشت و من تا حدودی فهمیدم که کار حاج قاسم چیست. کاری که دشمن را کلافه کرده و سبب عزت اسلام شده ... دشمن به خونش تشنه بود. 🔻 زمانی که غائله داعش در منطقه در اوج قدرت بود، حاج قاسم عزیز رجز می‌خواند و شمشیر می‌زد؛ دائم به مکان‌های پرخطر می‌رفت، برخی را پدرم هم حضور داشت و وقتی از صحبت‌هایش می‌فهمیدم چه کسانی و کجا بودند، مو به تنم سیخ می‌شد! 🌹 از طرفی دشمن تهدید می‌کرد و با توجه به رسانه‌ای شدن حضورشان در برخی نقاط، محافظت از ایشان کار سختی بود. نگرانشان بودم. تا آن‌شب رسید... ⏪ ادامه دارد ... 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
اول وقت سیره .مثل آب زلال باش... که باشـی دریاۍ دلت انقدر صاف می‌شود که پاڪـی دلت بر همگان اشڪار میگردد و همه براۍ داشتنت خود را در تُو غـرق خواهند ڪرد... 📷 تصویری که کمتر به صورت کامل منتشر شده ... 🌷 سه شهید سه رفیق و همسنگر در دنیا، 🌷 سه همسایه در گلستان شهدا، 🌷 و سه همنشین در آخرت 💐 💐 💐 📿 شادی روح شهدا صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم
عکس برای پیاده روی سال ۱۳۹۸، چند ماه قبل از شهادت ... 📿 تسبیح در دستش بود و دائم ذکر می‌گفت، ما حواسمان به اطراف و موکب ها پرت شده بود ولی توجهی به این جور مسائل نداشت و انگار سعی می‌کرد با حضور قلب و توجه گام بردارد... 🌷 گویا به نیابت از رفقای شهیدش و پدر و مادرش گام برمی‌داشت... یادشون گرامی وراهشان پرهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم