ع:
✨هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند شهدا هم او را نزد اباعبدالله(ع)💚یاد می کنند.
#شهید_مهدی_زین_الدین🌺🌿
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا واموات شما عزیزان واموات من حقیر 14 هزار صلوات سهم شما چندتا اعلام کنید التماس دعا🕊🌹
متوسلین به شهدا
سلامتی حضرت امام زمان عج 3صلوات:
☘سلامتی وتعجیل درظهور امام زمان عج صلوات☘
✨هر کس در شب وروز جمعه شهدا را یاد کند شهدا هم او را نزد اباعبدالله(ع)💚یاد می کنند.
#شهید_مهدی_زین_الدین🌺🌿
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_ واموات شما عزیزان واموات من حقیر صلوات🕊🌹
متوسلین به شهدا
✍در زمان غیبت كبری
به كسی «منتظر» گفته میشود
و كسی میتواند زندگی كند كه منتظر باشد، منتظر شهادت،
منتظر ظهور امام زمان عجل الله ...
خداوند امروز از ما همت،
اراده و شهادتطلبی میخواهد...
#شهید_مهدی_زین_الدین...🌷
عراق پاتک سنگینی کرده بود. آقا مهدی طبق معمول سوار موتورش توی خط این طرف و آن طرف میرفت و به بچهها سر میزد. یک مرتبه دیدم پیدایش نیست. از بچهها پرسیدم، گفتند رفته عقب. یک ساعت نشد که برگشت و دوباره با موتور از این طرف به آن طرف. بعد از عملیات، بچهها توی سنگرش یک شلوار خونی پیدا کردند. مجروح شده بود، رفته بود عقب، زخمش را بسته بود، شلوارش را عوض کرده بود، انگار نه انگار و دوباره برگشته بود خط.
#شهید_مهدی_زین_الدین
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کانال شهید ابراهیم هادی"💫
عراق پاتک سنگینی کرده بود. آقا مهدی طبق معمول سوار موتورش توی خط این طرف و آن طرف میرفت و به بچهها سر میزد. یک مرتبه دیدم پیدایش نیست. از بچهها پرسیدم، گفتند رفته عقب. یک ساعت نشد که برگشت و دوباره با موتور از این طرف به آن طرف. بعد از عملیات، بچهها توی سنگرش یک شلوار خونی پیدا کردند. مجروح شده بود، رفته بود عقب، زخمش را بسته بود، شلوارش را عوض کرده بود، انگار نه انگار و دوباره برگشته بود خط.
#شهید_مهدی_زین_الدین😭🌷🍃
#اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
💠 الگویی دیگر از تربیت شدگان مکتب روح الله
🌷 #شهید_مهدی_زین_الدین
آقا مهدی زینالدین چند روز بعد از اینکه خبر پدر شدنش را به من داد، دیدم جلوی سنگر ایستاده، و لبهی کاغذی شبیه نامه از جیباش بیرون زده.
نزدیک عملیات والفجر بود. گفتم:
نامهی لیلا خانم رسیده؟
گفت:
عکس لیلاست[ نوزادش] که برام فرستادهاند.
گفتم:
خوب، به سلامت! بده ببینم دختر خانم فرمانده لشکرمون چه شکلی هست. بیتاب بودم عکس دخترش را ببینم که گفت:
هنوز خودم ندیدمش.
گفتم:
چه بیاحساس! خوب، عکسشو بیار بیرون، ببینم قیافهی دخترت رو.
گفت:
راستش رو بخوای، میترسم.
گفتم:
از چی میترسی؟
گفت:
میترسم در این بحبوبهی عملیات، اگه عکسشو ببینم، مهر و محبت پدر و دختری، کار دستم بده، و دلم بره پیش اون، و تمرکزم رو برای عملیات از دست بدم.
گفتم:
باشه. پس هر وقت خودت دیدی، بده ما هم عکسشو ببینیم.
#
پیش از عملیات خیبر، با شهید زین الدین و چند تا از دوستان دیگر رفتیم برای بازدید از منطقه ای در فکه. موقع برگشتن به اهواز، از شوش که رد می شدیم، آقا مهدی گفت: «خوب، حالا به کدام میهمانخانه برویم؟!»
گفتیم: «مهمانخانه ای هست بغل سپاه شوش که بچه ها خیلی تعریفش را می کنند.»
رفتیم. وضو که گرفتیم، آقا مهدی گفت: «هر کس هر غذایی دوست داشت سفارش بدهد.»
بچه ها هم هر چی دوست داشتند سفارش دادند. بعد رفتیم بالا، نماز جماعتی خواندیم و آمدیم نشستیم روی میز.آقا مهدی همین طوری روی سجاد نشسته بود، مشغول تعقیبات. بعضی از مردم و راننده ها هم در حال غذا خوردن و گپ زدن بودند. موی بدنمان سیخ شد. این مردم هم با ناباوری چشمهاشان متوجه بالکن بود که چه اتفاقی افتاده است!
شاید کسانی که درک نمی کردند، توی دلشان می گفتند مردم چه بچه بازیهایی در می آورند!
خدا شاهد است که من از ذهنم نمی رود آن اشکها و گریه ها و «الهی العفو» گفتن های عاشقانه آقا مهدی که دل آدم را می لرزاند.
شهید زین الدین توی حال خودش داشت می آمد پایین. شبنم اشکها بر نورانیت چهره اش افزوده بود با تبسمی شیرین آمد نشست کنارمان. در دلم گفتم: «خدایا! این چه ارتباطی است که وقتی برقرار شد، دیگر خانه و مسجد و مهمانخانه نمی شناسد!»
غذا که رسید، منتظر بودم ببینم آقا مهدی چی سفارش داده است. خوب نگاه می کردم. یک بشقاب سوپ ساده جلویش گذاشتند. خیال کردم سوپ چاشنی پیش از غذای اصلی است! دیدم نه؛ نانها را خرد کرد، ریخت تویش، شروع کرد به خوردن....
از غذا خوری که زدیم بیرون، آقا مهدی گفت: «بچه ها طوری رانندگی کنید که بتوانم از آنجا تا اهواز را بخوابم.»
بهترین فرصت استراحتش توی ماشین و در ماموریتهای طولانی بود!
🌷نثار ارواح مطهر شهیدان والامقام مهدی و مجید زینالدین فاتحه و صلوات 🌷
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_مجید_زین_الدین
ای شهید به هر که
هرچه داشتی بخشیدی🍃
حتی تیرها هم
از پیکرت
خون نوشیدند🥀
ــــــــــــــــــــــــــــــ
دلگویه ی آخرمون سه صلوات هدیه به ارواح طیبه ی شهدا
#شهید_مهدی_زین_الدین
شبتون و عاقبتتون ختم بخیر و شهادت
🦋وضو قبل خواب فراموشت نشه رفیق
پسرک کیفش را انداخته روی دوشش. کفش هایش را هم به پا هایش کرده. مادر دولا می شود که بند کفش را بندد. پاهای کوچک، یک قدم عقب می روند. انگشت های کوچک پسرک خود گره شلی به بند ها می زنند و پسرک می دود از در بیرون تا با بچه های دیگر محله و دوستانش فوتبال بازی کنند.
توی ظل گرمای تابستان، بچه ها سه تا تیم شده اند. توی کوچه ی هجده متری. تیم مهدی یک گل عقب است. عرق از سر و صورت بچه ها می ریزد. چیزی نمانده ببازند. اوت آخر است. مادر می آید روی تراس: مهدی! آقا مهدی!برای ناهار نون نداریم ها برو از سرکوچه دو تا نون بگیر. توپ زیر پایش می ایستد. بچه ها منتظرند. توپ را می اندازد طرفشان و می دود سر کوچه
#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊شهیدان نامہ گلگون نوشتند
❣شهادٺ نامہ را #باخون نوشتند
❣بنازم این همہ #ایمان وایثار
🕊بہ تاریخ جهان قانون نوشتند
#شهید_مهدی_زین_الدین: هرگاه شهدارادر شب جمعه یاد کردید، آنها شمارا نزد اباعبدالله الحسین (ع) یاد می کنند...
#یاد_شهدا_با_صلوات🌺
┅══❉♦️❉══┅
🔴🔵 ۲۷ابان ماه سالروزپرواز عاشقانه شهیدان
مهدی #زین الدین وبرادرش مجید #زین الدین
#شهید_مهدی_زین_الدین
وبرادر
شهیدش #شهید_مجید_زین_الدین
که در سایه نام برادر #گمنام ماند
#فرمانده_اطلاعات عملیات تیپ2 لشگر 17 علی بن ابی طالب(ع)
به خاطرنام و آوازه برادر بزرگتر خود آنقدرها که شایسته مقام اش بود شناخته نشد
سالروزآسمانی شدن برادران زین الدین
#سالروز_شهادت
پیام امام خامنه ای در زمان ریاست جمهوری به فرماندهان لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب علیهالسلام
شهادت سردار شجاع مهدی زین الدین و برادر فداکارش مجید را به یکایک افراد و فرماندهان آن لشگر و به همه فرماندهان سپاه پاسداران تبریک و تسلیت میگویم. بیشک این خونهای پاک، همگان را در پیگیری هدفهای بزرگ مصممتر و بازوی پرتوان رزمندگان را نیرومندتر میسازد. ایشان هم چنین در پیام دیگری خطاب به مسئولین لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب قم میفرمایند: سردار شهید این لشگر، شهید مهدی زین الدین که به حق میتوان گفت از ستارگان درخشان
بود، با فقدان خود ما را داغدار کرد.
یاد همه شهداگرامی وراهشان پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ