🏴🏴🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_اول_محرم
روز اول محرم و دوم محرم امام حسين ـ عليه السلام ـ به کربلا نرسيده بود بلکه پس از روز دوم به کربلا رسيد. در #روز_اول محرم با سپاه حر ديدار کرد و حر و سپاه او توسط امام از آب سيراب شدند. نقل شده که ظاهرا در اول محرم بوده که کاروان حسيني در حرکت بودند و امام ـ عليه السلام ـ در صبحگاه دستور دادند که ظروف و مشک ها را پر از آب کنيد، حرکت کردند، ناگهان يکي از ياران امام با صداي بلند تکبير گفت، و گفت از دور نخلستاني پيداست. امام فرمود چه مي بينيد؟ عده اي گفتند نخلستان نيست گوشهاي اسب از دور چنان مي نمايد که نخل است آنها نزديک شدند تعداد هزار سواره نظام به فرماندهي حر مأمور از طرف عبيدالله بن زياد لعنه الله عليه. امام به يارانش فرمود از آنها پذيرايي و آن ها را که تشنه اند سيراب کنيد.
#محرم🏴
●➼┅═❧═┅┅───┄
🏴🏴🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_دوم_محرم
تا روز دوم حر اصرار داشت حضرت را همراه کاروان به سوي کوفه ببرد بين امام و حر گفتگوهايي صورت مي گرفت و امام ـ عليه السلام ـ وقت نماز ها، نماز را اقامه مي کرد و سپاه حر نيز با حضرت و به اقتدا به امام نماز جماعت مي خواندند بدين ترتيب امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت مي نمود. حر نيز به خواسته و مأموريت خود پافشاري مي کرد اما امام ـ عليه السلام ـ از قبول درخواست او امتناع مي کرد، حر به امام عرض کرد که در اين واقعه تو و همراهانت کشته مي شوند اگر اصرار و پافشاري برمخالفت کني. حضرت در اين حال به شعر يکي از صحابه استناد فرمود و گفت تو مرا از مرگ مي ترساني مرگ بر جوان مرد عار نيست وقتي آرزوي حق و قصد دفاع از حق را داشته باشد و جهاد کند... وقتي حر اين اشعار را از امام شنيد به کناري رفت و با سپاه خود حرکت کرد امام نيز با قافله خود در حرکت بودند تا به منزلگاه بيضه رسيدند. امام براي اتمام حجت خطبه اي خواند و اهداف خويش را آشکار نمود و با استناد به سخنان پيامبر اکرم(ص) فرمود که هر کس سلطان ستمگري را بنگرد که حرام خدا را حلال مي کند و عهد شکن است، بر مسلمانان است که در مقابل او اعتراض کند.
#محرم🏴
●➼┅═❧═┅┅───┄
🏴🏴🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_چهارم_محرم
ملاقات امام حسین (ع) و عمر بن سعد
امام حسین (ع) قاصدی نزد عمر بن سعد روانه ساخت که می خواهم شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشیم.
ابتدا امام (ع) آغاز سخن کرد و فرمود: «ویلک یابن سعد..؛ وای بر تو،ای پسر سعد، آیا از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست، هراس نداری؟ ابن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم می ترسم خانه ام را ویران کنند. امام (ع) فرمود: «أنا أبنیها لک؛ من آن را برای تو می سازم..».
امام فرمود؛ تو را چه می شود! خداوند به زودی در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزی، نخوری».
#محرم🏴
●➼┅═❧═┅┅───┄
🏴🏴🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_پنجم_محرم
در این روز عبیداللّه بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی" را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.
عبیداللّه بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیهالسلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیهالسلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.
در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیهالسلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیهالسلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.
#محرم🏴
●➼┅═❧═┅┅───┄
🏴🏴🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_پنجم_محرم
روز پنجم لشگر در کربلا زياد شد و حضرت محاصره شد تا مانع آب شوند. پس از اين روز به تدريج آب در خيمه ها کم ياب بود و جنگ بين دو سپاه قطعي مي شد. تا روز هفتم اين وضع ادامه داشت مأمورين حائل آب بين خيام حسين به فرماندهي عمر بن حجاج و عبدالله بن حصين ازدي بودند. گفته شده او خطاب به امام گفت اي حسين اين آب را مي بيني که مثل سينه آسمان برق مي زند به خدا قسم قطره اي ازآن نخواهي نوشيد، امام در حق او نفرين کرد: خدا يا هرگز او را سيراب نکن و نبخش.
دعاي امام در حق او قبول شد. نقل شد هر قدر آب مي خورد تشنگي او خاموش نمي شد.
#محرم🏴
●➼┅═❧═┅┅───┄
🏴🏴🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_ششم_محرم
در شب ششم جناب حبیب بن مظاهر اسدی با اذن امام حسین علیه السلام برای آوردن یاور وکمک، به قبیله بنی اسد رفت. اسدیان پذیرفتند وحرکت کردند، ولی جاسوسان به عمر سعد خبر دادند و او عدهای را فرستاد تا مانع آنها شوند. لذا درگیری رخ داد که در این میان جمعی از بنی اسد شهید و زخمی وبقیه ناگزیر به فرار شدند.
درنهایت حبیببن مظاهر ماجرا را برای امام حسین(ع) بازگو کرد و امام با شنیدن آن فرمودند: «لاحول و لاقوة الّا باللّه».
در روز ششم محرم نامهای از عبیداللهبن زیاد به دست عمر سعد رسید که بر اساس مدارک تاریخی در آن آمده است: «من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده کردهام. توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من میفرستند».
ابن زیاد لشکری بالغ بر پنجهزار سرباز تازهنفس با فرماندهی عمرو بن حجاج به کربلا فرستاده بود. عمرو بن حجاج از کسانی بود که به امام حسین(ع) نامه نوشت و از آن حضرت خواست تا به کوفه بیایند. اما در روز عاشورا فرماندهی جناح راست سپاه عمر بن سعد و مسئولیت محاصره شریعه فرات را بر عهده داشت. سپاهیان تحت فرماندهی او، مسلم بن عوسجه را به شهادت رساندند. وی در قیام مختار از مخالفان او بود و پس از شکست شورش اشراف کوفه ناپدید شد.
با دنبال کردن #وقایع_محرم پستهای قبل را هم ببینید...
#محرم🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_هشتم_محرم
▪️از جمع شدن مردان کوفه برای حمله به امام حسین(ع) تا سقایی حضرت عباس(ع)
#حضرت_عباس علیه السلام و تعدادی از سربازان امام، شبانه به سمت رود فرات رفتند و ضمن درگیری با مأموران عمر سعد، موفق به آوردن مقداری آب به خیمهها شدند.
▪️#صحرای_کربلا در روز هشتم #محرم سال 61 هجری شاهد جریانهای غریب و ظالمانهای در حق امام حسین علیه السلام و خانواده و یاران آن حضرت بود. در این روز تعدادی از یاران امام اقدام به حفر چاه کرده بودند. خبر این ماجرا به عبیدالله ین زیاد رسید و او به عمر بن سعد دستور داد که فوراً جلوی حفر چاه را بگیرند تا امام حسین علیه السلام در تشنگی بمانند. عمر بن سعد هم یاران آن حضرت را تهدید کرد که چاه را از خاک پر کنند، در غیر این صورت به آنها حمله خواهد کرد. ساعتی بعد، تشنگی در میان کاروان امام بالا گرفته بود. به همین دلیل حضرت عباس علیه السلام از سوی #امام_حسین علیه السلام مأمور آوردن آب به خیمهها شدند. ماجرای آوردن آب در تاریکی شب اتفاق افتاد و از آن زمان به بعد، عنوان #سقایت به حضرت #ابوالفضل_العباس علیه السلام اطلاق شد.
▪️جمع شدن مردان کوفه برای حمله به #امام_حسین علیه السلام
روز هشتم محرم بود که عبیدالله بن زیاد در مسجد بالای منبر رفت و برای مردم سخنرانی کرد تا آنها را ترغیب و تهدید کند تا مقابل امام حسین علیه السلام بایستند. او اعلام کرد که هر کسی در این مدت به کربلا نرود و با لشکر #امام_حسین علیه السلام مقابله و مبارزه نکند، خونش حلال خواهد بود و حقوق او از بیتالمال قطع خواهد شد. این طور بود که مردهای کوفی گروه گروه به لشکر ابن زیاد ملحق شدند و لشکرهای زیادی به سمت کربلا روانه شد.
عبیدالله بن زیاد در عین حال به چند نفر از مردم خبیث آن زمان مانند کثیر بن شهاب، محمد بن اشعث، قعقاع بن سوید و اسماء بن خارجه دستور داد که بین مردم بچرخند و آنها را با روشهای گوناگون تهدید و تحریک کنند تا همه به کربلا بروند و در کشتن #امام_حسین علیه السلام شریک شوند.
در این میان، یزید ملعون هم برای اینکه هزینه نظامی آن جنگ نابرابر و ظالمانه را تأمین کند، مبلغ چهار هزاردینار و دویست هزار درهم را برای عبیدالله فرستاد. عبیدالله ملعون هم 25 هزار نفر دیگر را برای جنگ با #امام_حسین علیه السلام تجهیز کرد.
#محرم🏴
🏴🏴🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_نهم_محرم
خواب دیدن امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام مقابل خیمه خود نشسته و به شمشیر خود تکیه داده و سر مبارک خود را بر روی زانو گذاشته بودند. در این زمان، حضرت زینب سلامالله علیها که صدای سواران و حرکت لشکر را شنیده بودند، نزد برادر آمده و گفتند: «آیا همهمه و خروش دشمن را میشنوی؟»
#امام_حسین علیه السلام فرمودند: «هماکنون #رسول_خدا صلواتاللهعلیه را در خواب دیدم که میفرمود بهزودی نزد ما خواهی آمد و آن لحظه بیشک نزدیک شده است.» در بعضی مقاتل نوشته شده که پدرم امام علی و مادرم فاطمه و برادرم امام حسن علیهمالسلام هم در کنار رسول خدا صلواتاللهعلیه در خواب دیده شدند.
گفتگوی #حضرت_عباس علیه السلام با لشکر دشمن و به تعویق افتادن جنگ
در این هنگام #امام_حسین علیه السلام به برادر خود، حضرت عباس علیه السلام، فرمودند: «فدایت شوم برادر! سوار شو برو و بپرس چه میخواهند؟ اگر میتوانی آنها را منصرف کن و برگردان.»
#حضرت_عباس علیه السلام همراه با 20 نفر ازجمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به نزدیک لشکر دشمن رفته و دلیل تهاجم را پرسیدند. آنها گفتند: امیر دستور داده هجوم بیاوریم. حضرت عباس علیه السلام فرمودند: «صبر کنید تا من بازگردم و با حضرت اباعبدالله علیه السلام در میان بگذارم.» آن حضرت برگشته و ماجرا را برای امام حسین علیه السلام بازگو کردند.
امام حسین علیه السلام فرمودند: «بازگرد و بگو یک امشب را به تأخیر بیندازید تا ما امشب را به نماز و شبزندهداری و استغفار و دعا بگذرانیم. خدا میداند که من نماز و قرائت نماز و دعا و استغفار را دوست دارم.»
با دنبال کردن #وقایع_محرم_و_صفر پستهای قبل را هم ببینید...
#محرم 🏴
●➼┅═❧═┅┅───┄
🏴🏴🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_دهم_محرم
موقع نماز زهیر بن قین و سعید بن عبدالله از شدت تیرها سست شد و بر زمین افتاد و گفت: خدایا سلام مرا به پیامبرت برسان و آنچه از درد و زخم به من رسیده به او بگو که من از یاری ذریه رسول خدا، ثواب تو را خواهانم .
پس روی به امام کرد و گفت: ای پسر رسول خدا آیا راضی شدی؟ امام فرمود: تو قبل از من به بهشت می رسی .
#عصر_عاشورا، پس از جنگهای بسیاری که امام (ع) داشت، لحظهای برای استراحت ایستاد. در این هنگام سنگی از سوی دشمن آمد و بر پیشانی ایشان نشست که خون از آن جنبش کرد.😭 امام خواست که با جامه، خون از چهره پاک کند که تیری سه شعبه و مسموم بر سینه حضرت نشست.😭 امام صادق (ع) در این باره می فرماید: در پیکر جدم، جای سی و دو زخم نیزه و چهل و چهار ضربت شمشیر دیده شد .
جبه سیاه فامی که بر تن آن حضرت بود بر اثر ضربت شمشیر و نیزه پاره شده بود .
#عصر_روز_عاشورا ابن سعد سر مبارک #سید_الشهدا را به خولى سپرد تا به عبیداللّه بن زیاد برساند.
عمر بن سعد تا روز یازدهم محرم یعنى یک روز پس از شهادت #امام_حسین (ع) در کربلا ماند. روز یازدهم کشته هاى لشکر کوفه را جمع آورى کردند, بر آنها نماز خواندند و آنها را دفن کردند, ولى پیکر حسین (ع) و یارانش را در صحرا بدون غسل و کفن رها کردند😭 و زنان و خواهران و دختران امام حسین (ع) را با خود به طرف کوفه بردند .
السلام علیالحسین و علی علی بن حسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ....🏴
آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)
#محرم
#عاشورا
●➼┅═❧═┅┅───┄
🏴🏴🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_دهم_محرم
در سپیدهدم #روز_دهم محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى #امام_حسین (ع) یارانش را فراخواند تا نماز صبح را اقامه کنند. همراهان سی و دو سوار و چهل تن پیاده بودند. امام به یاران و اصحابش نگاه کرد. آنها را اندک در عدد و فراوان در ایمان و عقیده یافت هر نفر از آنها برابر با بیست نفری بود که در باطن بزدل و ترسو بودند. #امام_حسین (ع) سپاه را به سه جبهه تقسیم نمود. سمت راست به رهبری زهیربن قبن، سمت چپ به سرپرستی حبیب بن مظاهر و در قلب سپاه، خود ایشان اهل بیت (ع) و دیگر یاران ایستادند. پرچم را به دست برادرش عباس داد که او بهترین نیزهانداز، بیباک ترین و نیرومندترین افراد بود .
عمر بن سعد دستور داد تا لشکرش را که متشکل از سی هزار نفر پیاده و سواره بود، منظم کنند. عبدالله بن زهیر بن سلیم ازدی را بر اهالی مدینه گمارد. عبدالرحمن بن ابی سبره حنفی را بر اهالی مذحج و اسد، قیس بن اشعث را بر اهالی ربیعه، کنده و حر بن یزید ریاحی را در رأس اهالی تمیم و همدان قرار داد. سپس این عده را به دو قسمت تقسیم کرد. قسمت راست که امیر آن عمروبن حجاج زبیدی بود و قسمت چپ که در رأس آن شمر بن ذیالجوشن عامری قرار داشت .
آنگاه لشکر را به دو بخش پیاده و سواره تقسیم نمود. فرماندهی پیاده با شبث بن ربعی و سواره با عزره بن قیس احمسی بود و پرچم را به دست غلامش ذوید داد .
#امام_حسین (ع) تصمیم گرفت که برای آخرین بار با عمر بن سعد ملاقات کرده و حجت نهایی را بر او تمام کند تا برای او دیگر عذری نماند. لذا او را فرا خواند و به او چنین فرمود: ای عمر، تو چنین می اندیشی که مرا می کشی و یزید حکومت ری و گرگان را به تو می دهد! به خدا سوگند که از آن سیراب نخواهی شد و این مطلبی است حتمی .
هر چه می خواهی انجام بده که نه در دنیا و نه در آخرت به شادی نخواهی رسی. مانند این است که من سر تو را بر چوبدستی می بینم که کودکان به آن سنگ زده و آن را هدف گرفتهاند .
#امام (ع) همه راههای هدایت و ارشاد به راه راست را به کار برد تا از جنگ جلوگیری کند زیرا که او صاحب دعوت خیر و سلامتی، دعوت به اسلام بود. تنها زمانی که تیر چون باران به سوی سپاه امام روانه شد، در این هنگام امام تصمیم به جنگ گرفت تا آنها به امر خداوند باز گردند.
آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)
#محرم
#عاشورا
●➼┅═❧═┅┅───┄
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_دوازدهم_محرم
▪️ورود اسرای کربلا به کوفه و چرخاندن سر مقدس شهدای کربلا بههمراه اسرا در بازار و کوچههای شهر ازجمله وقایع روز دوازدهم محرم است.
#روز_دوازدهم محرم سال 61 هجری همان روزی بوده است که کاروان #اسیران_کربلا که در رأس آنها #امام_سجاد علیه السلام و #حضرت_زینب سلام الله علیها حضور داشتند، وارد شهر #کوفه شد؛ همان شهری که مردمش به ظلم و ناجوانمردی مشهور بودند و زمانی با نامههای بسیار و درخواستهای متعدد #امام_حسین علیه السلام را به شهر خود دعوت کردند اما بین راه و در صحرای کربلا مقابل آن حضرت صف کشیده بهروی ایشان و یاران غریبشان شمشیر کشیدند.
وقتی خورشید #روز_دوازدهم_محرم به شهر کوفه تابید، عمربن سعد جلوتر از کاروان و لشکرش، خود را به دارالاماره رساند. بعد از او مأموران، کاروان اسیران کربلا را داخل شهر آوردند، این در حالی بود که شهر #کوفه آن روز در محاصره و مراقبت شدید مأموران حکومتی بود.
آن روز شهر کوفه شاهد مردمی بود که هر کدام چهرهای به خود گرفته بودند؛ گروهی از مردم گریه میکردند و نالان بودند از اینکه چرا سر مقدس نوه رسول خدا صلوات الله علیه و امام زمان خود را بر سر نیزه میبینند و گروهی احمقانه و گستاخانه میخندیدند و شادی میکردند تا شریک شادی دشمنان حضرت #سیدالشهدا علیه السلام باشند.
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_چهاردهم
روز چهاردهم ماه #محرم اسرای کربلا پس از حضور در دربار ابن زیاد در بند کشیده شده و زندانی شدند، اسرای #کربلا شعور حسینی را در دستور کار خود قرار دادند در این رابطه خطبه حضرت «زینب کبری (ع)» و تلاشهای ایشان قابل توجه و کاربردی بود، زیرا حقایق مهمی را بازگو کردند،
بی شک حضرت «#زینب_کبری (ع)» بخاطر بصیرت شان به عنوان زبان گویای کربلا شناخته میشوند ایشان پیام کربلا را به دنیا با زبانی فصیح مخابره کردند و حقایقی که دشمن تلاش داشت آنان را از دید اذهان عمومی پنهان کند را به خوبی آشکار کردند، حضرت «زینب کبری (ع)» یکی از بزرگان صحنه قیام #عاشورا بودند.
در روز چهاردهم محرم الحرام سال 61 هجری در حالی که خاندان و اهل بیت #امام_حسین (ع) در اسارت به عزاداری مشغول بودند، ابن زیاد در روز چهاردهم محرم به یزید ملعون نامه نوشت و جریانات کربلا را گزارش داد و از وی پرسید که با سرهای بریده و اسرا چه کند ؟
به اسرا و خاندان #امام_حسین (ع) بسیار بد می گذشت مخصوصا اینکه عزادار بوده اند و مشکلات از هر جهت و از جانب عبید الله ابن زیاد به ایشان وارد می آمد
در خبرها آمده که ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچهها و محلههای کوفه گردانید، آن ها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.
●➼┅═❧═┅┅───┄
#وقایع_محرم_و_صفر
#روز_بیستم_محرم
روز بیستم ماه محرم مصادف است با روزی که پس از گذشت چندروز از شهادت امام حسین(ع) و یاران آن حضرت، بدن خدمتکار امام حسین(ع) به نام «جون» توسط گروهی که برای دفن پیکر شهدا در صحرای کربلا حاضر شده بودند دفن شد.
▪️#جون کسى بود که #امیرالمؤمنین (ع) او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامى که #ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام براى کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت #امیرالمؤمنین (ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبى (ع) و سپس به خدمت امام حسین (ع) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
▪️هنگامى که جنگ در روز #عاشورا شدت گرفت او خدمت #امام_حسین (ع) آمد و براى میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتى همراه ما بود! اکنون خویشتن را به خاطرما مبتلا مساز.
▪️#جون خود را بر قدمهاى مبارک امام حسین (ع) انداخت و بوسید و گفت: اى پسررسول خدا، هنگامى که شما در راحتى و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنیم؟
▪️#جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت: آقاى من، بوى من بد است و شرافت خانوادگى هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا #اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتى نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگى بهدست آورم و رو سفید شوم. نه آقاى من، از شما جدا نمىشود تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون مىگفت و گریه مىکرد به حدى که امام حسین (ع) گریستند و اجازه دادند.
او جنگ نمایانى کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد کردند. هنگامى که روى زمین افتاد، #امام_حسین (ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد (ع)»: بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت (ع) محشورش نما.
▫️از برکت دعاى #حضرت روى غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسید. چنانکه وقتى بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
▪️بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعى از بنى اسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفارى را پیدا کردند در حالى که صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.
#محرم 🏴
#وقایع_محرم_و_صفر
▪️روز اول صفر سال 61 هجری همان روزی بود که کاروان اسیران کربلا که در رأس آنها امام سجاد علیه السلام و #حضرت_زینب سلامالله علیها حضور داشتند، وارد شهر شام شد؛ همان شهری که هر زمان از #امام_سجاد علیه السلام سؤال میشد سختترین وقایع طول راه اسارت شما چه زمان بود، آن حضرت با چشمان گریان و اشکآلود چندین بار میفرمودند: «الشام، الشام».
▪️مسیر #کوفه تا #شام، مسیری طولانی بود. بنابراین در میان راه روستاها و منزلگاههایی وجود داشت که به منزله استراحتگاه بین راه محسوب میشد. در تاریخ نوشته شده که در هر منطقه و روستایی که کاروان اسیران کربلا به آن میرسیدند، مردم به محض آشنایی با اعضای کاروان و باخبر شدن از شهادت امام حسین علیه السلام به گریه و زاری افتاده، سوگواری میکردند و بر قاتلان آن حضرت لعنت و نفرین میفرستادند.
▪️لازم به توضیح است که از اسیران و سرهای #شهدای_کربلا در میان راه کوفه تا شام، کرامتهای بسیاری به ظهور رسیده که خاطرههای بسیاری از آن در مقاتل و منابع اسلامی ثبت شده است.
ورود به شام
▪️روز اول صفر سال 61 هجری، کاروان اسیران کربلا به شهر شام وارد شدند. مأموران یزید شرایطی را در شهر فراهم کرده بودند تا مردم آن روز را عید بدانند و به جشن و شادی در کوچهها مشغول شوند. به این ترتیب، وقتی کاروان وارد شام شد که مردم در حال شادی بودند و نمیدانستند یزید ملعون چه جنایت هولناکی را جشن گرفته است.
▪️روایت شده که #حضرت_امکلثوم سلام الله علیها پیش از ورود به شام، به شمر ملعون فرمودند: «در زمان ورود به شام ما را از دروازهای وارد کنید که جمعیت کمتری داشته باشد. در عین حال سرهای شهدا را از میان اسیران دور کنید تا مردم مشغول تماشای آنها شده و کمتر نگاهشان به اهل بیت رسول خدا صلیالله علیه و آله بیفتد.» اما شمر که در وقاحت و بیشرمی نظیر نداشت، درست خلاف نظر آن بانوی مکرم رفتار کرد. به این صورت که سرها را در میان اسیران کربلا برد و همچنین آنها را از دروازه ساعت که شلوغترین دروازه ورودی شام بود، وارد جمعیت مردم کرد.
#ماه_صفر
#وقایع_محرم_و_صفر
روز بیستم صفر (اربعین)
▪️ مشهورترین واقعهای که به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای کربلا بازگو میشود جریان رسیدن کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا و هم زمانی این ماجرا با حضور جابر بن عبدالله انصاری در کربلا و زیارت قبر شریف #امام_حسین علیه السلام توسط او.
▪️هنوز از خاک #کربلا عطر خون خدا به مشام می رسید و صدای محزون «هل من ناصر» فرزند رسول الله (ص) در میان دشت طنین انداز بود. کربلا تا پیش از حادثه بزرگ، کربلا بود و اکنون سرزمین بهشت است. اگر صدای کودکی به العطش برمی خیزد، کمترین التماسی از دشمن در آن نیست. این شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته ها و خیمه های سوخته همه نشانه اند؛ نشانه همان واقعه ای که از جبراییل به حضرت آدم (ع) و همین طور سینه به سینه گشت تا به روز واقعه رسید و تا قیامت هم ادامه خواهد یافت.
▪️بدون شک اربعین اباعبدا...(ع)، با زیارت جابر بن عبدا... انصاری از قبر مطهر آن مظلوم توام است و در اربعین هر سال نام جابر زنده میشود. جابر از خاندان وحی نیست ولی پیوند زندگی او با اهل بیت آنچنان محکم است که مرگ نیز نمیتواند این علقه را سست نماید. جابر در زمان خروج ابا عبدا... از مدینه نابینا و ناتوان شده بود ولی ذرهای تردید در حقانیت قیام آن حضرت نداشت. جابر قدم به قدم در حالی که عصای او در دست عطیه بود پیش میآمد. بهرغم ناتوانی، مردانه گام برمیداشت. رایحه خوش قبر مطهر اباعبدا... مشام او را نوازش میداد در هر قدم نام خدا را زمزمه میکرد.
عبور اهل بیت از کربلا
▪️درباره عبور اهل بیت(ع) از کربلا، ابن نما حلی (م 645ق) از بزرگان شیعه و صاحب کتاب «مثیر الاحزان» می نویسد:
وقتی که اهل بیت ابی عبدالله(ع) به کربلا آمدند، دیدند جماعتی از بنی هاشم با جابر برای زیارت امام حسین(ع) آمده اند و اینها همدیگر را در یک زمان دیدند و مشغول نوحه وسوگواری بر این مصیت جگرسوز شدند.
سید بن طاووس در لهوف می گوید:
▪️اهل بیت به کربلا آمدند و جابر بن عبدالله انصاری و جماعتی از بنی هاشم را دیدند که آنجا بودند. مردانی از اهل بیت پیغمبر نیز بودند که همگی برای زیارت قبر امام حسین(ع) آمده بودند. همه با هم یک جا و یک زمان مشغول گریه و اندوه و لطم (به صورت و سینه زدن) شدند.
یعنی وقتی اهل بیت به کربلا آمدند، جابر را با عده ای از بنی هاشم و مردانی از خاندان رسالت دیدند. اینها بنی هاشمی بودند که در رکاب حضرت در کربلا حاضر نبودند. گرچه آنان را نمی شناسیم و تاریخ آنها را معرفی نکرده، ولی مسلما جزو اسیران کربلا نبودند؛ چون بنابر نقل ابن طاووس پیش از ایشان به کربلا رسیده بودند.
روایتی است که شیخ صدوق در امالی از فاطمه بنت علی(ع) آورده است که می گوید:
حضرت علی بن الحسین(ع) اهل بیت را آورد و سر مطهر ابی عبدالله(ع) را به کربلا بازگرداند.
#اربعین