eitaa logo
آقــاسَـجّــادٌ
539 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
981 ویدیو
15 فایل
بسم رب المهدی(عج) ولادت: ۱۳۷۰/۱۱/۱۹ شهادت: ۱۳۹۵/۰۷/۰۷ محل شهادت:جنوب حلب مزار #شهید_سجاد_زبرجدے💛: گلزار شهدای تهران، قطعه۵۰ ردیف۱۱۷ شماره۱۴ "تنها کانال رسـمی شهید سجاد زبرجدی در پیام رسان ایتا"
مشاهده در ایتا
دانلود
5acef5baf7927fb424f63493_-3359634008589398082.mp3
زمان: حجم: 2.88M
🔈 بشنوید رهبر انقلاب از روز ۳۱ شهریور ۵۹ و آغاز جنگ تحمیلی 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
🌹🍂 #خادم_ڪریمه_اهݪ_بیت(ع) کارمند حرم حضرت معصومه (س) و مسئول صحن صاحب‌الزمان (عج) بود، به‌ قدری اش
🕊🌹 همسرش می گوید: با علم به علاقه و اشتیاقی که آقا مهدی به شهادت داشت درحالی‌که لحظه‌ای نمی‌توانستم نبود ایشان را باور و تحمل‌کنم، در آخرین سفری که به مشهد الرضا داشتیم، انگار سرنوشت چیز دیگری را برایمان رقم‌زد.🌷 وقتی خود را در حرم امن رضوی یافتم همه وجودم غرق در احساس رضای الهی شد و با آرزوی عاقبت‌به‌خیری همسرم از همه وجودم دست کشیدم.😔🍃 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🕊🌹 ✨ اولین دیدار خصوصی خانواده ما با حضرت آقا بود. مهمان‌ها اکثرا از خانواده‌های شهدای شهرستانی بودند. نهال با لباس مدرسه آمده بود.🙋‍♀ وارد راهرو که شدند اولین بچه‌ای که دیدند بود. ما را کاملا می‌شناختند چون از همه همسران شهدا سوالاتی پرسیدند اما فقط از من نپرسیدند. نماز که تمام شد نهال را با عنوان صدا کردند!😍 محافظ‌ها می‌گفتند آقا از آن‌دیدار قبلی نهال را می‌شناسد.😅 کارنامه و نمره‌های نهال را هم با دقت دیدند و گفتند همه نمره‌هایت خوب😌، خود نهال هم خیلی خوب و پشت دفتر املا یادداشتی هم برایش نوشتند.📝 یک چفیه به ایشان هدیه دادیم که عکس نهال و آقا روی آن بود. نهال شعری برای ایشان خواند که: درد یتیم بودن دردنیست، آقا برام دواست.❤️ یک تابلو یا زینب کبری(س) هم که خودمان از سوریه آورده بودیم به نیابت از همه خانواده‌ها شهدای مدافع حرم به ایشان هدیه کردیم.» [راوی:همسرشهید] 💚 👒 ❣ "۱۶ آذر سالروز شهادت شهید" 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
🕊🌷 #شهید_شاهرخ_ضرغام: خدا امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند. 🔹زندگی ما در لجن بود، اما خدا دس
🕊🌷 ✨ #خاطره با خودم گفتم: شاهرخ دیگه الان هفده سالشه. اما اینطور اذیت می کنه، وای به حال وقتی که بزرگتر بشه. چند بار می خواستم بعد از نماز نفرینش کنم. اما دلم برایش سوخت. یاد یتیمی و سختی هائی که کشیده بود افتادم. بعد هم به جای نفرین دعایش کردم. وارد کلانتری که شدم افسر نگهبان گفت: به خدا دیگه از دست پسر شما خسته شدم. دارم توصیه می کنم، مواظب این بچه باشید. اینطور ادامه بده سرش می ره بالای دار .! شب بعد از نماز سرم را گذاشتم روی مهر و بلند بلند گریه می کردم. بعد هم گفتم: خدایا از دست من کاری بر نمی یاد، خودت راه درست رو نشونش بده. خدایا پسرم رو به تو سپردم، عاقبت به خیرش کن. [راوی:مادرشهید] به یاد پدر و مادر شهدا و همه شهدای اسلام #صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸🍃 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
تولدت مبارک بهترینم... ❤️ دستم رو بگیر 😞 @shahid_sajad_zebarjady #مسلم
🕊🌹 ✨   خاطره ای هست که جز برای همسر شهید برای شخص دیگری نگفته ام. نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند. خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ... هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.» هدف محمودرضا، رضایت دل امام زمان اش بود.دنبال گرفتن تایید امام زمان (عج) بود. همیشه می گفت: «ما باید پرچم امام زمان(عج) را بالا ببریم.»🍃 [راوی:دوست شهید] ❣ •|مدافع حرم|• 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
👌پست اینستاگرام مادر شهید رسول خلیلی به مناسبت تولد شهید رسول خلیلی ⚘رسول جانم: تو را ❄️دانه های س
🍃🌹 ✨ #خاطره برای رفع خستگی و فرار از گرما، گوشه ای زیر آفتاب گیر مغازه ها نشستیم😩 نگاهم به بچه هایی افتاد که برای آب بازی داخل حوض بزرگ وسط میدان رفته بودند از خنده های از ته دلشان معلوم بود با یک بهانه ساده مثل آب بازی گرما را می شود فراموش کرد به امین گفتم: "یک راه حل ساده برای خنک شدن پیدا کردم بریم؟" 😃 لبخند امین و بچه ها تأیید رفتن ما تا وسط آن حوض شد پنج شش نفری رفتیم داخل حوض وسط میدان نقش جهان بچه ها از دیدن ما سر ذوق آمده بودند و بیشتر مشغول آب بازی شدند☺️ چند توریستی که از کنار ما رد شدند هم شروع کردند به عکاسی🙂 دلم می خواست خوشحال بودن ما و بچه ها وسط یکی از زیباترین آثار تاریخی در قاب عکس آن ها معنی #امنیت، #آرامش و #مهربانی را ثبت کند.🍃 [📚از کتاب رفیق مثل رسول] #شهید_رسول_خلیلے❣ •|مدافع حرم|• #یــادشهـــداباذڪـرصلــــوات 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🍃🇮🇷 ✨#خاطره در حال حرکت به سمت سوریه موقع بودین که وقت نماز مغرب و اعشا شد، به همرزمانش گفت به راننده بگیم باایسته واسه نماز😍 اما راننده ى اتوبوس قبول نکرد و گفت اینجا جایى برای نماز خوندن پیدا نمیشه، نیم ساعت دیگه به مقصد میرسیم.😕 به همرزماش گفت: من یک سال مراقبت کردم نماز اول وقتم را از دست ندم اما شما باعث شدین امروز نماز اول وقتمو از دست دادم.😔 خیلی ناراحت و نگران بود، سرش را روی شیشه ى اتوبوس خم کرد و اشک از چشم هاش جارى شد…🍂   #شهیدمحمدشالیڪار❣ •|مدافع حرم|• سالروز شهـــادت💔 #یــادشهـــداباذڪـرصلــــوات 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🕊🌹 #خاطره ✨ تهذیب نفس یکی از اساتید اخلاق هادی در نجف بعد از شهادتش گفته بود: "به مادر هادی سلام برسانید و بگویید او یک شبه ره صد ساله را پیمود. من به او غبطه می خورم."😔 دوستانش می گفتند: وقتی می خواست برود کربلا یک چفیه می انداخت روی صورتش تا نامحرمی را نبیند. می گفت نگاه حرام راه #شهادت را می بندد.😔 بعد از شهادتش یک دفترچه یادداشت از او به دستم رسید که برنامه هایش را در نجف در آن نوشته بود: در فلان ساعت باید فلان ذکر را بگوید یا در ساعتی دیگر نماز جعفر طیار را بخواند.😇 یادم است همش میگفت که وقتی بچه بوده یکی از خاله هامون رو اذیت کرده و باید حلالیت بگیره ولی حتی خود اون خالمون هم یادش نمی آمد.😊 خدا رحمتش کند خیلی حواسش بود که کسی ازش ناراضی نباشد.🍃 #شهیــــدهادےذوالفقــارے❣ •|مدافع حرم|• #یــادشهـــداباذڪـرصلــــوات🌸🍃 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
🌿🌹 بہ #آرزویـش رسیــــد...😍 بہ همہ ڴفتہ بود میروم خارج از ڪۺور، آلمــــاݧ...🍁 ولـــۍهیـچڪـس بـــاور
✨🌹 #خاطــره مادرشهید: به من گفت که با اعزامم موافقت شده، من هم از روی احساسات مادرانه‌ای که داشتم خیلی‌گریه کردم، شاید منصرف شود.😔 اما بابک تصمیم خود را گرفته بود، گفت: «من حضرت زینب‌ (س) را در خواب دیده‌ام و دیگر نمی‌توانم اینجا بمانم باید به سوریه بروم. این قضیه رفتنم هم مال امروز و دیروز نیست مادر، من چند ماه است که تصمیمم را گرفته ام.»💚 حتی شنیدم که به او گفته‌اند که چطور می‌خواهی مادرت را تنها بگذاری و بروی، پسرم بابک هم گفته بود: "مادر همه ما آنجا در سوریه است، من بروم سوریه که بی‌مادر نمی‌مانم، پیش مادر اصلی‌مان حضرت زینب‌ (س) می‌روم.💚🍃 #شهیــدبابڪـ.نورےهریس❣ •|مدافع حرم|• #یــادشهـــداباذڪـرصلــــوات 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🍃❤️ گفتم: دارم‌ از استرس‌ می‌میرم، گفت‌: یہ ‌ذڪر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر ڪردے ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم;🍃 گره‌ے ‌ڪار ِ‌منم‌ همین ‌باز ڪرد (آخہ ‌خودشم‌ بہ‌ سختـی ‌اجازه‌ے ‌خروج ‌گرفت) گفتم: باشہ ‌داداش ‌بگو، گفت: تسبیح ‌دارے؟ گفتم: آره، گفت: بگو: " " حتمـا ‌سہ‌ سـالہ‌‌ے‌ ارباب ‌نظر می‌ڪنہ، منتظرتم و قطع‌ ڪردم‌ چشممو بستم‌‌ شروع‌ ڪردم:😔 الهی ‌بالرقیہ ‌سلام‌الله‌علیها الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌الله‌علیها ۱۰ تا‌ نگفتم ‌ڪہ ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفـر آخرین ‌لیستہ، بقیہ‌اش ‌فـردا، توجہ‌ نڪردم‌ همینجور ‌ذڪر می‌گفتم ڪہ ‌یهو اسمم ‌رو خوندن،😭 بغضم ‌ترڪید با گریہ ‌رفتم‌ سمت ‌خونہ حاضر‌شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست‌شد، اشڪ ‌تو چشمش ‌حلقہ ‌زد‌ و گفت: " " ❣ •|مدافع حرم|• 🌸🍃 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
#خاطره... #تصویر_بازشود #حاج‌قاسم @shahid_sajad_zebarjady
💞 💞رفتیم خریـد ... ولی یک کلام با هم حرف نزدیم! هم من خجالت می‌کشیدم هم محمد، هرکاری بود با خواهرم هماهنگ می‌کرد فردای همان روز عقـد کردیم ... 💞محمد با لباس سپاه اومد، من هم با یک چادر و لباس سفید نشستم سرِ سفره عقـد یک سفره سـاده ؛ نان‌ و پنیر سبزی، میوه و‌ شیرینی... عقد که کردیم ، اذان ظهر بود وضو گرفتیم، رفتیم مسجد ... ✍🏻 به نقل از : همسر شهید ۱۶قدس ❤️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahid_sajad_zebarjady ╰─┅🍃🦋🍃