آقــاسَـجّــادٌ
🍃🌹 ❤️عشق و علاقه #فاطمه به پدرش و بالعکس زبانزد دوست و آشنا بود. تا جاییکه وقتی محرم به مأموریت می
🍃🌹
🕊 #نحوه_شهادت
🌱 اولین بار نبود که سوریه می رفت. این بار هم برای یک #ماموریت دو هفته ای اعزام شد که روز آخر وقتی همه سوار ماشین بودند برای حرکت به سمت فرودگاه دمشق ، محرم از کلاس بیرون می آید و میرود که لباس های نظامی را عوض کندو بیاید برای حرکت.
🌹 در همین حین دو نفر از بچه های سوری می آیند و سراغ محرم ترک (البته با اسم مستعار) را میگیرند که سوال داریم و.... بچه ها هم اتاق محرم را نشان می دهند و این دو نفر می روند و رفتن اینها به اتاق محرم، محرم را آسمانی میکند.
#انفجار یک بسته انفجاری باعث #شهادت او شد و لقب #اولین شهید مدافع حرم را برای ایشان ماندگار کرد.
🌿 کسانیکه ایشان را می شناسند می دانند که ایشان استاد بسیاری از مدافعین حرم حضرت زینب سلام الله علیها بوده است...
و همچنین خیلی از شهدای مدافع حرم برات شهادتشان را با توسل به ایشان گرفته اند.
🌻 این بار آخر موقع اعزام چیزی گفت که در ذهنم مانده و همیشه بخاطر دارم. محرم گفت:
✨"هرکجا ظلمی باشد وظیفه ماست که حضور داشته باشیم". ✨
🌸 برای #فاطمه از حضرت #رقیه و حضرت #زینب و واقعه #کربلا می گفت. میخواست فاطمه بداند که اگر اتفاقی افتاد برای #چه پدرش رفته است؟ #کجا رفته و #چرا رفته است؟ این ها را برای ما توضیح می داد و همه #اهدافش در همین خلاصه می شد.
#شهید_محرم_ترک ❣
@shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
#اسعدالله_ایامکم 🌺 ذُخر الحسین آمده تا روز کارزار در لشگر خدا بشود حیدر حسین 🚩| @shahid_sajad_ze
✅ #چرا امیرالمؤمنین علیه السلام با #امّ.البنین علیهاالسلام ازدواج نمود؟
📌 مرحوم شیخ محمّدمهدی حائری در «معالی السّبطین» می نویسد:
❌ روز عاشورا زهیر بن قین نزد عبدالله بن جعفر بن عقیل آمد و گفت: برادرم! پرچم را به دست من ده. عبدالله گفت: مگر من در حمل آن کوتاهی کرده ام؟ زهیر گفت: خیر، ولی به آن نیاز دارم. پس پرچم را گرفت و نزد حضرت عبّاس علیه السلام رفت و عرض کرد: ای فرزند امیرالمؤمنین! می خواهم حدیثی برایت نقل کنم. ای اباالفضل، بدان! قبل از آن که پدرت امیرالمؤمنین علیه السلام با مادرت امّ البنین علیهاالسلام ازدواج کند، برادرش عقیل را خواست، و عقیل کسی بود که از انساب عرب، کاملاً آگاهی داشت. پس به عقیل فرمود: برادرم! می خواهم زنی را برای من خواستگاری کنی که از خاندانی شریف و با حسب و نسب و معروف به شجاعت باشد تا از او فرزندی به دنیا آید که شجاع باشد و بتواند فرزندم حسین را در کربلا یاری کند و جانش را فدای او نماید. پس زهیر عرض کرد: (ای اباالفضل!) پدرت تو را برای چنین روزی خواسته بود، پس در دفاع از همسران برادرت و برادرانت کوتاهی نکن. در این هنگام حضرت عبّاس علیه السلام با شنيدن اين سخن به جوش آمد و چنان پا در ركاب زد كه تسمه ركاب پاره شد و فرمود: اى زهير! آيا با اين سخن مى خواهى به من جرأت دهى؟! سوگند به خدا، فداكارى خود را به گونه اى ابراز كنم كه هرگز نظيرش را نديده باشی...😔
📚 معالی السبطین، ج1، ص428-429
🚩| @shahid_sajad_zebarjady