eitaa logo
شهید سجاد عفتی
161 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
2 فایل
این کانال از دسترس خارج شده است.لطفا به کانال جدید بپیوندید ----------------------------------------- ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮ 🆔 @shahid_sajjadeffatii ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰🌷🦋⊱⊱⊱⊱⊱━╯
مشاهده در ایتا
دانلود
اواخر سال 1356دم دمای ظهر بود که صدای کوبیده شدن در بلند شد. با عجله رفتم در را باز کردم. مادر بزرگ بود. نفس نفس می زد و رنگ به رو‌نداشت. _ ننه، بابات کجاست؟ _چی شده؟ چرا اینقدر پریشونین؟ _ گفتم بابات کو؟ _بیرونه...خونه نیست. میگین چی شده؟ _ ساواکی ها ! ساواکی ها دنبالشن! _مادربزرگ واضح بگو تابفهمم چی میگی؟ _چند تا ساواکی تو کوچه بودن، عکس صادق رو نشون من دادن و ازمن سراغشو میگرفتن... _شما چی گفتین؟ _ می خواستی چی بگم؟ گفتم نمی شناسم... _بیا مادر جون داخل الان بابام میاد... مادر بزرگ را داخل آوردم و یک لیوان آب براش آوردم که بابا هم از راه رسید.تا مادر بزرگ چشمش به بابا افتاد گفت:« حلالت نمی کنم! ، داری چی کار میکنی؟...» _ مگه چی شده مادرجان؟ _ساواکی ها دنبالت بودند با یه عکس از تو، الانم دارند توکوچه ها دنبالتو میگردن... _ مادر اینها که چیزی نیست !!! _یعنی چی، چیزی نیست..؟ که الکی دنبال کسی راه نمی افته...چی کار کردی؟ _هیچی، عکس شاه رو از رو دیوار مدرسه کندم و عکس آیت الله خمینی رو گذاشتم... مادر بزرگ همین طور حرص می خورد که بابا گفت: نگران نباش مادر جون! خودم می دونم چی کار کنم: یه مدتی میرم قم ،اونجا، هم کارایی رو که دارم انجام میدم و هم اینکه یه مدتی از اینجا دورم تا آبا از آسیاب بیفته... " چند ساعتی ساواکیا تو کوچه ما بودن و رفتن. خدا رو شکر پیداش نکردن. ❤️ یادش با ------------------------------------ ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮ 🆔 @shahid_sajjadeffati ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰🌷🦋⊱⊱⊱⊱⊱━╯