eitaa logo
شهیدانه
1.7هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
6هزار ویدیو
14 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
در پژوهش اجتماعی ـ فرهنگی، اگر پژوهشگر بخواهد در مورد فرهنگی که خود بدان متعلّق است مطالعه کند، آشنایی او نسبت به آن فرهنگ از یک سو برای کار او مزیت است و از سوی دیگر ممکن است مانع شناخت درست و دقیق دیدن شود. روزمرگی و عادت ذهنی و رفتاری، پوششی بر زندگی می کشد که به راحتی قادر به دیدن آن نیستیم. ذهن چیزهایی که به آنها عادت کرده ایم را از حوزه آگاهی خارج می کند و برای انجام و تکرار آن به توجه نیاز نداریم... . در زبان شناسی، «آشنایی زدایی» روش و شیوه کشف و بیان معناست، ولی در پژوهش های اجتماعی و فرهنگی، آغاز پژوهش و طرح مسأله برای محقق است. منطق گزینش بیانات و خاطراتی که در کتاب «خمینی؛ پدیده انسانی پیچیده» آمده است، مبتنی بر آشنایی زدایی از «تصویر عمومی شده» امام خمینی است. کتاب از سه بخش تشکیل شده است: مقدمه تدوینگر، بیانات امام خمینی و خاطراتی ناب از امام خمینی. این کتاب و کتاب قبلی این پژوهشگر، «جدال دو اسلام» از بهترین کتابها در معرفی اندیشه و سیره امام خمینی است. روح الله نامداری از پژوهشگران جوان انقلاب اسلامی و فعالان فکری و فرهنگی بود که اردیبهشت ماه امسال در اثر ایست قلبی درگذشت و در زادگاهش ایذه به خاک سپرده شد. وی مدرسِ اندیشۀ امام خمینی(ره) و شهید آوینی در دانشگاهها و مراکز علمی و فرهنگی بود و به تدوین آثاری نظیر «جدال دو اسلام»، «انقلاب و نظریۀ اجتماعی» (دو جلد)، «فردی بودم مستضعف» و «اسماعیل زنده است» همت گمارده بود. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
در بخشی از این کتاب می خوانیم: روز پانزدهم بهمن , یعنی سومین روز ملاقات حضرت امام بود که بعد از ظهر خواهران به ملاقات امام آمدند. به هنگام شب ما از اورژانسی که در مدرسه مستقر کرده بودیم آمار گرفتیم و متوجه شدیم که آن روز حدود 817 نفر از خانم ها غش کرده بودند. وقتی که آنها غش می کردند مجبور بودیم آنان را روی برانکارد قرار دهیم و مواظب باشیم که مو و دست و پای آنان پیدا نباشد. این مسئله به حضرت امام عرض شد و پیشنهاد شد که : « اجازه دهید خانم ها به ملاقات شما نیایند.» با شنیدن این جمله امام فرمودند:« شما خیال می کنید که اعلامیه های من  یا سخنرانی های شما شاه را بیرون کرد!؟ همین زن ها شاه را بیرون کردند. با آنها به احترام رفتار کنید.» بعد خطاب به ما که در کنار در ایستاده بودیم و یادم است که آقای ناطق و شاید مرحوم بهشتی هم بودند, فرمودند:«شما سعی کنید اینها را بهتر اداره کنید.» ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
گلچینی زیبا از کتاب روزی ما متوجه شدیم که یک سری از دانشجویان فرانسوی، هرشب به سخنرانی حضرت امام می آیند. یکی از برادران که فرانسوی بلد بود، پرسید:« شما که هر شب پای سخنرانی امام می آیید، آیا می فهمید که امام چه میگویند؟ فارسی هم بلدید یا نه؟» آنها گفتند ما اصلا متوجه نمی شویم امام چه میگویند، فارسی هم بلد نیستیم.سؤال کردم:« پس برای چه شما هر شب پای صحبت امام می نشینید؟» پاسخ دادند:« ما وقتی به اینجا می آییم و سخنان امام را می شنویم، در خودمان احساس روحانیت خاصی می کنیم.» ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
درقسمت اشاره کتاب نویسنده گریزی میزند به مثالی زیبا از اینکه اگر از کسی که ساعتی را با دستمال تمیز میکند .بپرسیم ساعت چند است ؟او برای پاسخ دادن باید دوباره به ساعت نگاه کند .او بارها در هنگام تمیز کردن صفحه ساعت .به آن نگاه کرده است .اما به عقربه ها توجه نکرده است پرسش" ساعت چند است؟ "توجه او را به عقربه ها معطوف میکند.حالا جای عقربه ها برای او مساله شده است . پدیده های زیادی هستند که به علت استفاده مکرر برای ما معمولی میشوند و به آنها عادت میکنیم .حتی ممکن است بدون کوچکترین توجه و احساسی از کنار آنها بگذریم. آری اصطلاح آشنایی زدایی اولین بار توسط شکلوفسکی منتقد فرمالیست روس بکار رفته، نویسنده با طرح این مسئله خواستار این است که ذهن خواننده را درگیر با این مساله سازد تا خمینی را از دریچه ای دیگر بخوانیم و بشناسیم. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
همانطور که گفتیم این کتاب از دو بخش بیانات امام خمینی و بخش خاطرات جمع شده واما نویسنده همت خود را جمع کرده که در دو بخش مطالب انتخابی خاص را در کتاب بگنجاند مثلاً در بخش بیانات رهبر کبیر انقلابمان قسمتی از بیانات ایشان در سده اول انقلاب و نیز بعضی دست نوشته ها و کتب معروفشان مثل آداب الصلوه امام و صحیفه امام یا کشف الاسرار ایشان که خاص تر وتا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته استفاده شده. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
برادران عزیزم! ما در عصری واقع شده ایم که ظلمت دنیا را گرفته است. ما در عصری واقع شده ایم که ارزشهای انسانی به کلی از بین رفته و به جای آن، ارزشهای غیر انسانی و شیطانی نشسته است، در عصری واقع هستیم که شیاطین عالم هجوم به انسانها و ارزشهای انسانی آورده اند و میخواهند که دنیا را به سلطه شیطان در بیاورند. ما در این عصر با اتکا به خدای تبارک و تعالی و استمداد از اسلام و قرآن کریم و ولی عصر (عج) باید خودمان کوشش کنیم و خودمان جهاد کنیم؛ جهاد در دانشگاه ها و دانشکده ها، جهاد در کارخانه ها کارگری ها، جهاد در کشاورزی ها، جهاد در مدارس، جهاد در همه جا، جهاد در جبهه ها و جهاد در پشت جبهه ها، شیاطین در همه این گروههایی که برای خدا قیام کرده اند ممکن است نفوذ کرده باشد. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
درقسمت اشاره کتاب نویسنده گریزی میزند به مثالی زیبا از اینکه اگر از کسی که ساعتی را با دستمال تمیز میکند .بپرسیم ساعت چند است ؟او برای پاسخ دادن باید دوباره به ساعت نگاه کند .او بارها در هنگام تمیز کردن صفحه ساعت .به آن نگاه کرده است .اما به عقربه ها توجه نکرده است پرسش" ساعت چند است؟ "توجه او را به عقربه ها معطوف میکند.حالا جای عقربه ها برای او مساله شده است . پدیدههای زیادی هستند که به علت استفاده مکرر برای ما معمولی میشوند و به آنها عادت میکنیم .حتی ممکن است بدون کوچکترین توجه و احساسی از کنار آنها بگذریم. آری اصطلاح آشنایی زدایی اولین بار توسط شکلوفسکی منتقد فرمالیست روس بکار رفته، نویسنده با طرح این مسئله خواستار این است که ذهن خواننده را درگیر با این مساله سازد تا خمینی را از دریچه ای دیگر بخوانیم و بشناسیم. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
شهیدانه
همۀ راه‌ها، به جز راهی که به اسارت ختم می‌شد، یکی بعد از دیگری بسته شده بود. تن دادن به اسارت آخرین راهی است که یک جنگجو به آن می‌اندیشد. اما، وقتی خشاب‌هایت خالی باشد و تانک‌های دشمن محاصره‌ات کرده باشند و پیاده نظام آن‌ها لولۀ تفنگش را به سویت نشانه رفته باشد، تن دادن به اسارت اولین فکری است که مثل طوفان توی مغزت می‌پیچد و دیوانه‌ات می‌کند. دیدن دشمن از نزدیک حس غریبی دارد. استشمام بوی ادکلنی که زده است، نحوۀ لباس پوشیدنش، طرز نگاه و رنگ پوستش، تُن صدا و زبان گفت‌وگویش، همه و همه به تو می‌گویند که دشمن در یک قدمی توست؛ دشمنی که همیشه به او فکر کرده‌ای، دشمنی که تا آن لحظه فقط انفجار توپ و خمپاره‌اش را دیده‌ای حالا تفنگش را از فاصلۀ دو متری به طرف تو گرفته است و از تو می‌خواهد دست‌هایت را بالا ببری و تسلیم او بشوی. سرباز عراقی تفنگش را به سمت من و حسن، که اکبر را با خود می‌بردیم، گرفت. دستور داد اکبر را روی زمین بنشانیم. نشاندیم. سرباز خیره شده بود به من و داشت قد و قامتم را نگاه می‌کرد. از نگاهش معلوم بود دیدن من برایش غیر منتظره است. لابد او از ایرانی‌ها تصویر دیگری در ذهن داشت و دیدن من، که نوجوانی بودم لاغر و استخوانی، با تصویر خیالی او همخوانی نداشت. نزدیکتر شد. چشمش افتاد به سربند سبز «یا زهرا» که بسته بودم روی کلاه آهنی‌ام. غیظش گرفت. به تلخی خواست بازش کنم. کردم. سرباز نزدیکتر شد. نگاهش پر بود از ترحم. داشت به عربی چیزهایی می‌گفت. فقط معنای «طفل صغیر» را از همۀ حرف‌هایش فهمیدم. او دلش به حال من سوخته بود. به همین دلیل نزدیک آمد و صورتم را بوسید و گفت: «الله کریم!» این لفظ امیدوارکننده را سرباز عراقی درست همانجایی به من گفت که شب قبل من به اسیر عراقی گفته بودم «لا تخف» و او به زنده ماندن امیدوار شده بود. روزگار چقدر زود کار من را جبران کرده بود! ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
در سال‌های ابتدایی جنگ تحمیلی، صدام حسین، رئیس‌جمهور وقت عراق که آغازگر جنگ علیه کشورمان بود، برای ایجاد فضای تبلیغاتی علیه کشورمان، ۲۳ نفر از اسرای نوجوان را که اکثراً اهل استان کرمان بودند به کاخ خود دعوت می‌کند. صدام در دیدار با این نوجوانان به آنان وعده آزادی و بازگشت به ایران را می‌دهد، اما نوجوانان ایرانی این موضوع را رد می‌کنند و بر باقی ماندن در کنار سایر اسرای ایرانی پافشاری می‌کنند و تا پایان جنگ در اسارت باقی می‌مانند. مهدی جعفری، فیلمبردار سینمای ایران فیلم مستند «۲۳ نفر و آن یک نفر» را بر اساس داستان زندگی این اسرا ساخت و بعد از آن کتاب «آن بیست‌و‌سه نفر» به قلم احمد یوسف‌زاده، یکی از آن نوجوانان اسیر نگاشته شد. مهدی جعفری در این باره می‌گوید: آقای یوسف‌زاده یکی از آن ۲۳ نفر است که چند سال پیش تصمیم گرفت خاطرات خود را درباره این ماجرا بنویسد و با من تماس گرفت، من کار خاصی برای نگاشتن آن کتاب نکردم، تنها مصاحبه‌هایی که با این بچه‌ها داشتم را در اختیار یوسف‌زاده قرار دادم تا بعضی از خاطرات را که جزئیاتش را فراموش کرده بود به استناد این مصاحبه‌ها بنویسد. ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
آن بیست و سه نفر این کتاب حاوی خاطرات بیست و سه نوجوان است که توسط ارتش بعث، در عملیات بیت المقدس به اسارت درآمدند و دیکتاتور عراق سعی داشت از این نوجوانان برای ایجاد جنگ روانی علیه ایران استفاده کند. آنها را به کاخ خود دعوت میکند. مصاحبه زیر در کاخ صدام از یکی از این نوجوانان غیور گرفته شده: چند سالته؟ +پونزده سال  _کلاس چندمی؟ +دوم راهنمایی _ پدرت چه کاره ست؟ +پدرم به رحمت خدا رفته. _پس چرا امدی جبهه؟ به زور فرستادنت؟ +بله! _یعنی چطور به زور فرستادنت؟ +یعنی می خواستم بیام جبهه؛ ولی فرمانده هامون نمی ذاشتن. من هم به زور اومدم.  خبرنگار عراقی وا رفت. هر چه بافته بود، پنبه شد. میکروفن را برد بالا و محکم کوبید بر سر محمد! ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98  
اين نوجوانان باعشق و علاقه به ميهن خود ارزش هاي انقلاب را حفظ كردند.  اين نوجوانان رنج هاي بسياري از جمله اعتصاب غذا، خشونت ها و شكنجه هاي مشقت باري را به جان و دل خريدند تا حماسه بزرگي را براي كشورمان بیافرینند. داستان 23نوجوان در جبهه پندهاي آموزنده را به ما آموخت تا از اين صحنه ها درس هاي ميهن پرستي را فراگيريم .  گردآوري صحبتها اين 23نفر زاويه هاي و برداشتهاي مختلفي را براي علاقه مندان بيان مي كند تا مردم با تك تك صحنه هاي جبهه را بيشتر درك كنند .  خاطرات كتاب آن بيست و سه نفر بيشتر مربوط به بخش نخست اسارت آنان است، در اين اثر خاطرات همه اين بيست و سه نفر به شكل داستاني و با تعليق‌هاي روايي به تصوير كشيده مي‌شودكه اين كتاب حاوي خاطرات و رشادت‌هاي نوجوانان رزمنده‌اي است كه مقاومت را ترجيح مي‌دهند و حماسه بزرگي را مي‌آفرينند.  کتاب مناسبتی ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
با تندی از ما خواستند بلند شویم و بایستیم. ایستادیم، بی آنکه بدانیم برای چه می‌ایستیم. از پشت سر صدای پا کوبیدن نظامیان بلند شد و عکاس‌ها به‌سمت صداها هجوم بردند. از فاصله‌ی دور دیدیم مردی با لباس نظامی، دست دخترکی سفیدپوش را گرفته و دارد به‌سمت ما می‌آید... مرد به ما نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. حالا او را کاملا می‌دیدیم که لبخند می‌زد و به‌سمت صندلی شاهانه می‌رفت. او صدام حسین بود؛ رئیس جمهور عراق. دنیا انگار روی سرمان خراب شد. ما در قصر صدام بودیم. مردی که شهرهایمان را موشک‌باران و به خاکمان تجاوز کرده بود. او جوانان وطنمان را کشته بود و در آن لحظه چشم در چشم ما در فاصله‌ی چندمتری‌مان داشت لبخند می‌زد و ما هیچ کاری نمی‌توانستیم بکنیم؛ جز اینکه مثل همیشه گره در ابروان بیندازیم، که یعنی ما از حضور در کاخ رئیس جمهور عراق شادمان نیستیم.» کتاب مناسبتی ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
روایت هشت ماه از اسارت نه‌ساله‌ احمد یوسف زاده، که با قلمی روان و ساده و در عین حال جذاب و توصیف‌گر نوشته شده است. نویسنده به ‌خوبی توانسته حالات انسانی و موقعیت وقوع رویدادها را ترسیم کند تا از همین رهگذر، هم به شرح ماجرای پیش آمده برای خود بپردازد و هم مخاطب را با زندان‌های مخوف عراق و روزهای سخت اسرای ایرانی در این زندان‌ها آشنا کند. بی‌شک یکی از نقاط قوت این کتاب، قلم روان و ساده و در عین حال جذاب و توصیف‌گر نویسنده است. یوسف‌زاده به‌خوبی و باحوصله حالات انسانی و فضای وقوع رویدادها را ترسیم کرده و مخاطب را با خود به زندان‌های مخوف عراق ‌برده است. علاوه بر این ارجاع‌های به گذشته (فلاش‌بک) که نویسنده از دوران اسارت به دوران زندگی در روستای خود زده، به ترسیم فضای بهتر حالات روحی اسرا برای خواننده‌ی کتاب کمک کرده است... این کتاب در چهار فصل اصلی تنظیم شده است و در هر یک، رویدادهای یکی از فصل‌های سال ۶۱ شمسی در دوران اسارت تشریح شده اند. تنظیم مناسب کتاب، علاوه بر قلم شیوای نویسنده، به مطالعه‌ی آسان و روان کتاب کمک می‌کند. کتاب مناسبتی ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
شهیدانه
وظیفه حقیقی و واقعی زن، تربیت زنان و مردانی است که سازنده جوامع بشری هستند. در این راستا «ام البنین» یکی از مربیان تاریخ قلمداد می شود که تا هستی بر جاست و تا صفات عباس بر زبانهاست سخن از ام البنین نیز هست. آنگاه که کتاب زندگانی عباس بن علی علیه السلام را ورق می زنیم و ویژگیهای والا و فضیلتهای بالای وی را می بینیم و صفاتی چون ادب، شجاعت، آزادگی، وفادری و اخلاص و ایمان و بصیرت که همه و همه به گونه ای در وجود مادر او بوده است و ظهور و بروز این صفات در فرزند متجلی می شود را می یابیم، به عظمت مسأله تربیت و پرورش معنوی و اخلاقی فرزندان پی می بریم. به نظر می رسد پاره ای از صفات در وجود ابوالفضل درخشش فراوانی داشته است؛ از جمله ادب او که در مورد پدر بزگوارش، علی بن ابی طالب علیه السلام ، و برادران عزیز و گرامی اش حسن علیه السلام و حسین علیه السلام به وضوح دیده می شد. مورخان می گویند: عباس بن علی هر گاه حسین علیه السلام را مورد خطاب قرار می داد از واژه «یا مولای» و «یا سیدی» استفاده می کرد و کمتر اتفاق می افتاد که او را با لفظ برادر صدا کند. اگر چه هر دو از یک پدر بودند اما تواضع و ادب او نسبت به حسنین علیه السلام به علت نگرش عمیق او به عظمت حضرت زهرا علیها السلام بوده است و این درسی است که از کودکی آنگاه که سر بر دامن معلم اولین خود، ام البنین، می نهاد آموخت. آری، درس ادب، ولایت، عشق به همنوع و آشنایی با دردهای زمان از جمله درسهایی بود که چهار پسر ام البنین در مکتب مادر آموختند و همواره به آنها پای بند بوده و با آنها جاودانه شدند. ام البنین الگویی تمام عیاربرای ما هست . و واسطه فیض الهی هستند؛ ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
اگر بخواهیم چشم انـدازي از زنـدگانی سراسـر ایثار و ازخود گذشـتگی ام البنین، مادِر شـجاعت، را در برابر آیندگان بگشاییم باید بگوییم که: ام البنین آسـمانی زنـدگی کرد و در دامان حقیقتها پرورش یافت و در بوسـتان زندگی خویش گلهایی را پرورش داد و فرزنـد پـاك بـانوي آفرینش، تقـدیم کرد. سپس بـا دست خویش و از اعمـاق قلب مطهرش به امـام زمـان خود، حسـین علیه السـلام ِ زنـدگانی این بانوي حرم علی بن ابیطالب علیه السـلام آینه اي است براي هـدایت بشـر امروز و به ویژه درسـی براي زنان برجسـته است و میتوان دوره هـاي زیر را در زنـدگی سراسـر عشق و مبـارزه او مشاهـده کرد: 1 (دوران قبـل از ازدواج بـا روحیات پاك و صادقـانه که رؤیـاي صادقه او نتیجه این طهارت بود. 2 (زنـدگانی درخـانه ولایت و به جاي گذاشـتن خاطره هاي خوش در اذهان فرزندان همسر 3 (تربیت فرزندانی شجاع و دلاور وشیفته دانایی و تربیت ولایی جوانان خود که 34سال این دوره به طول انجامید و انجام وظایف مادري به بهترین صورت. 4 (ایثار درجایگاه «همسـرشهید» وصبر و بردباري در فراق همسر با وفاي خود که 20سال به طول انجامیـد. 5 (نگهـداري از یتیمـان و بازمانـدگان واقعه کربلاـ و بیـدادگریها و مبارزات سیاسـی که این دوره 9 سـال به طول انجامیـد. آخِرسـخن اینکه این بـانوي کریمه و بزرگوار، مـادر چهار شـهید و همسـر شـهید، برگی ّ زرین ازکتاب تاریـخ را برجاي گـذاشت وجـاودانه شـد. امیـد آنکه با پویش راه کمال و الگوگیري از بزرگانی اینچنین، نام ما نیز در زمره شـیفتگان ولایت ثبت شود. ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
شهیدانه
⚫️ راوی: (همسر حضرت عباس علیه السلام) وقتی همسرم عباس با لبخند از سخت گیری های مادرش در تربیت فرزندان می گفت و می گفت که مادرش نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی نقص لطافت و زنانگی نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد . همواره صحبت های از این دست را ترفندی از جانب همسرم می دانستم که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد . امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم . وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه(حضرت ام البنین) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد : *هنوز هم شمشیر می بنده؟*! شمشیر ؟؟؟! نه!* *پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده. یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن می داند ؟! از حیرت ؛ سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذر خواهی از خنده بی اختیار و بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید ؟! قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه(حضرت ام البنین) در شمشیر زنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند . بعد در حالی که می خندید ادامه داد : هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل هم جواب رد می داد . وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی ؟! می گفت : نمی بینم. اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم . **من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم گویی یکباره از یاد بردم که این بخش ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است لذا با بی تابی پرسیدم خب ؛ بگویید آخر چه شد ؟! *خب معلوم است آخرش چه شد . وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمومنین علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه آمد ؛ او از فرط شادمانی و رضایت ؛ گریست و گفت : خدا را سپاس من به مرد راضی بودم ولی او را نصیب من کرد. 📚بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه) به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
شهیدانه
درجات ایمان و مقام بالای صحابی بزرگ رسول الله، جناب ابوذر، بر هیچکس پوشیده نیست. جالبه بدونید بزرگ ترین عاملی که ابوذر را ابوذر کرد، با اون همه درجات معنوی و مقام؛ بزرگترین عاملی که ابوذر را در بدترین بحران ها و فتنه ها، کنار امام معصوم نگهداشت در حالی که نزدیکترین یاران پیامبر ریزش کردند؛ عبادتها و ریاضت های آنچنانی نبود. امام صادق(ع) درباره او فرمودند: « کان اکثر عباده أبی ذر خصلتین: التفکر و الاعتبار » ابوذر به خاطر شدت تفکر در احوال روزگار و انسان های گوناگون، به توانایی اعتبار دست یافته بود. اعتبار یعنی عبور کردن از یک رخداد و مدل سازی آن در مواردی مشابه. به قول قدیمی ها یعنی « عبرت گرفتن» و به قول جدیدی ها یعنی «شبیه سازی». ابوذر عمیقاً در احوال دنیا تفکر کرده بود و با گوشت و پوست و استخوان فهمیده بود که برای این مسافرخونه ( یعنی دنیا) نباید زیاد خرج کرد؛ پس حسود و بخیل و تنگ نظر و دروغ گو و نیرنگ باز نشد.جناب ابوذر در احوال شبکه درهم تنیده هستی تفکر، و توحید خدا را لمس کرده بود؛ پس،به شدت لارج، لوتی مسلک، خوش مشرب، کریم، جوانمرد، شجاع و نترس و دلاور، و در یک کلمه « متقی» به معنای واقعی کلمه بود. ابوذر در احوال خوبان و بدان روزگار به شدت تفکر کرده بود؛ در نتیجه رادارهای سیاسی بسیار قوی ای داشت و فتنه را از کیلومتر ها اونطرف تر تشخیص می داد و ردیابی و پیش بینی میکرد. تفکر و بصیرت داشتن مبنای نگرشی صحیح برا ی یک ملت، آنچنان اهمیت داره که اصلاحاتی زیر ساخت های اقتصادی و فرهنگی وابسته به اوست. و به همین دلیل صهیونیسم و استعمار جهانی روی علوم انسانی کار میکنند، نه روی علوم فنی و مهندسی. نابغه های خودشان را می فرستند تو رشته های انسانی، و نابغه های ما را تو رشته های تجربی و فنی مهندسی تا همون طور که گفتم اونا رو برای ساخت کشور خودشان به بیگاری بکشند. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
دانشجوی بسیااااااااار شیطون و شوخ و البته نابغه فنی مهندسی!.. که در دوران دانشجویی اش استاد میشه و فقط پروژه های ملی میپذیره! با وزارت خونه ها‌ کارمیکنه وحقوق های عالی هم بابت پروژه های محشرش میگیره.. با تمامِ استعداد بی نظیر و عملکرد عالیش در رشته و دانشگاه.. احساس میکنه یه چیزی این وسط کمه وهیچ کدوم از اینا روحش رو اغنا نمیکنه.. اینجوری میشه که یه تصمیم حیرت انگیز میگیره!..!!…!! این کتاب در ادامه تحلیل های بسیار دقیقی از اثر عمل تک‌تک انسان ها بر جامعه داره، وخیلی عالی به این سوالا جواب میده: اگر این نظام اسلامیه پس چرا انقدر مشکل داره و‌کشورهای بی دین انقدر پیشرفته تر ازما هستن؟ چرا اون بالا همه دارن میخورن و این پایین مردم از گشنگی میمیرن؟؟ ادامه اش: و صدها سوال دیگه درمورد وضعیتِ الان جامعه ما و مشکلاتی که همه باهاش درگیریم… عالی جواب میده.. عالی تحلیل میکنه.. مغز آدم رشد میکنه! ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
«تو فریب نخور! برای خودت ارزش قائل باش: من تو را به عنوان گوهر گران قیمت، طلای ناب، یا مروارید گرانبها می بینم. همه زنان مروارید های گرانبهایی هستند، اما برخی از ما در مورد ارزش پاکدامنی مان فریب خوردیم..... مروارید های وجودی مان بسیار گرانبها هستند، اما آنها میخواهند به ما بقبولانند که بی ارزشند. ولی باورم کن! هیچ جایگزینی برای این نیست که بتوان در آیینه نگاه کرد و بازتاب پاکدامنی، نجابت و عزت نفس خود را در آن دید. مُدهایی که از زیر دست خیاطان غربی بیرون می آیند، برای این طراحی میشوند که آنها تو را به صورت اسرار آمیزی پوشانده اند و عزت نفس و اعتماد تو به پروردگار بینهایت را جلوه میدهند.( جوانا فرانسیس) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
اگر احساسات پاک زنانه به جا و صحیح در عرصه جامعه بروز پیدا میکرد، بدترین و سخت ترین بحرانهای یک ملت را میتوانست مدیریت کنه و بهش جهت بده. مادر مهربون مون حضرت صدقه طاهره سلام الله علیها، که حتی از مرد کور هم حجاب می گرفتند، در جریان سقیفه قبل از شروع صحبتشان مفصل گریه کردند و اشک همه را در آوردند و وجدان انسان ها را بیدار کردند و امیر المؤمنین را نجات دادند. دختر امیرالمومنین حضرت زینب سلام الله علیها، با بروز احساسات پاک شون، قلب تمام امت اسلام را تکون داد. امروز اگر موج بیداری اسلامی، شرق تا غرب امت اسلام را فراگرفته و در ایام اربعین همه سیاه پوش میشه، مال احساسات پاک حضرت زینب و اون ناز دونه سه ساله هست که به موقع از پس پرده در اومد و علم هدایت و نورانیت را به دوش کشید. این اتفاق تصادفی نیست، نشون دهنده این هست که در شرایطی که از مردان برای بهسازی وضع جامعه، و احیای دین و زنده کردن دلها کاری بر نمی اید، گره به دست زنان فرهیخته ای باز میشود که با بروز به موقع احساسات خودشان میتوانند عالمی را به آتش بکشند. ...... ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرنگاهی به ماکندزهرا دردها را دوا کند زهرا کم مخواه از عطای بسیارش هر چه خواهی عطا کند زهرا ولادت بانو فاطمه زهرا برهمه شیعیان و ارادتمندانش مبارک. وروز زن بر همه بانوان ایرانی و مادران نمونه مبارک باد. آیت الله العظمی خامنه ای (س) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
شهیدانه
دهان به دهان می چرخید وصف گریه ی رسول خدا. _حتما جهنم وعده گاه همه ی آن هاست...فقط هفت طبقه دارد و هر طبقه با قسمت های مختلفش،جای جماعتی از آن هاست... خدای رحمان و رحیم وعده ی قطعی داده بود،وعده ی عذاب،جهنم را وصف کرده بود.آیات لرزه انداخته بود بر جان پیامبر(صلی الله علیه و آله)و سیلاب اشک بر چهره ی ایشان،همه را بی تاب کرده بود. کسی نمی دانست چرا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) آرام نمی گرفت. تنها یک نفر بود که از دیدنش همیشه لبخند مهمان صورت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)می شد؛عطر و بوی بهشت می داد؛فاطمه فاطمه(علیها السلام) را خبر کردند.با شتاب آمد. اما کی فاطمه (علیها السلام) تاب دیدن صورت پر از اشک بابا را داشت.مقابل پیامبر(صلی الله علیه و آله)زانو زد و التماس گونه آرام شدن پدر را طلب کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) اما به فاطمه (علیها السلام) دلیل گریه اش را با خواندن آیه ی 43و 44 سوره ی حجر داد.فاطمه(علیها السلام) تا شنید چشمه ی اشکش جوشید.هق هق گریه هایشان همراه با این کلمات تن ها را می لرزاند: _وای به حال کسی که داخل آتش جهنم شود. سلمان هم زانو زد و زاری کرد. مقداد هم،ابوذر و علی (علیه السلام) که دست بر سر نهاد و گریست و گفت: _امان از دوری راه و کمی توشه در سفر قیامت که عده ای به سوی آتش می روند و آتش آن ها را در بر می گیرد که دیده هم نمی شوند...در طبقات آتش جابه جا می شوند. به این می گویند:دل بی تاب شاید هم می گویند:خوف البته ترس از این که با کارهایت،خدا را از دست بدهی،اشک آور است.جهنم عذابش،دوری از خدای مهربان است.فکرش هم تن را به لرزه می اندازد: بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود (س) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
راست و درست زندگی کردن، قاعده های خوش بختی را در زندگی کسی دیدن،چند روزی،چند ساعتی، لحظاتی، با یک عزیز بی همتا گذراندن، در خانه ی او تکیه به دیوارش دادن و چشم دنبالش داشتن، فکر و ذهن را میزبان صحبت هایش کردن، دل را در کنارش بزرگ کردن، تا بی نهایت، یک آرزوست... این کتاب لذت این آرزو را اندکی به جان می نشاند؛ اندازه ی قطره ای. مهمان خانه یه مادر عالم شدن،خوش آمد دارد. کتاب حاضر با قلمی زیبا، روان و دلنشین به بیش از چهل داستان با حال و هوایی متفاوت از زندگی پر از احساس حضرت مادر اشاره دارد. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
جملاتی از کتاب مادر کارهای خانه را که می‌کرد آرام‌آرام لب‌هایش هم تکان می‌خورد لحظه‌های شیرینی داشت با جنینی که همراهش بود. صدای قرآن خواندن پیامبر (ص) که فضا را متحول می‌کرد خدیجه (س) می‌نشست، چشم می‌بست، لذت می‌برد و زمزمه می‌کرد. راز و نیازهای سر سجادهٔ خودش و رسول خدا... هرجایی که بوی زشتی می‌داد نبود. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۷ (س) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
در کتاب مادر نوشته نرجس شکوریان فرد، نکته‌های نابی درباره فخر دو عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) و شیوه تربیتی و و زندگی این بانو می‌خوانید. شکوریان فرد در این کتاب با روایت کردن داستان‌های تربیتی و اخلاقی از زندگی حضرت زهرا سلام‌الله علیها برداشت‌های اجتماعی و اخلاقی‌اش را برای مخاطب نوشته است. با او لحظاتی را در خانه عزیزترین و والاترین انسان چند ساعتی بنشینید و با دنیا و تفکر و شیوه زندگی او آشنا شوید و میزبان سخنان چون در و گوهرش باشید. خواندن کتاب مادر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟ علاقه‌مندان به آشنایی با سبک و سیاق زندگی ناب اسلامی را به خواندن این ااثر دعوت می‌کنیم. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98