🌺در آن میانه که شوری بر پاست و هر کس به شادی مشغول، من نزدیک بانویم خدیجه ایستاده و گوش تیز کرده ام. چشمان سرورم محمدِ امین می خندد و دریایی از محبت به پای بانویم می ریزد که بانویم او را به نخستین نجوای عاشقانه میهمان می کند.
🌺_ خانه ام خانه توست و من کنیزت، یا روحی!
بانو می گوید و رخساره اش چون سیب سرخی می شود و سر به زیر می افکند. دندان به لب می گذارد. چشمانِ سرورم، محمدِ امین، می خندد و دریایی از محبت به پای بانویم میریزد که بانویم او را به نخستین نجوای عاشقانه میهمان می کند:
_خانه ام خانه توست و من کنیزت یا روحی!
بانویم می گوید و رخساره اش چون سیب سرخی می شود و سر به زیر می افکند و دندان به لب می گذارد.
🌺سرورم، محمدِ امین، لحظه ای کوتاه خدیجه را می نگرد، به نخستین نگاه عاشقانه. آنگاه چشم می بندد و می گشاید و با لبخندی گرم که در بس حیایی دلخواه، پنهانش می دارد و از هزار تهنیت خوش تر است، می گوید:
_و رزقی!
خدیجه شیرین تر از بیش:
_ و نفسی!
محمدِ امین دست بر قلبش می گذارد و خیره در چشمان زیبای بانو به مهربانی تمام:
_ و ساکن قلبی!
#یوما
#حضرت_خدیجه(ع) #وفات_حضرت_خدیجه(ع)
بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🌺" یوما " روایتی جذاب از بانویی که در جاهلیت عرب فعالیت اجتماعی می کند و به عفیف بودن شهره است.
🌺از جمله مشخصه هایی که یوما را از باقی داستان های تاریخی حول زندگی حضرت خدیجه(ع) متمایز می کند، روایت عاشقانه های شیرین و دلچسب معشوقه هایی است که مبنای عشق شان جز بندگی خدای رحمان نیست.
🌺این عشق در تمام صفحات کتاب ساری و جاری است حتی در سختی روز آغازین تبلیغ اسلام و تیمار کردن زخم های محمد(ص)، از کلوخه های بچه های مکه و روزهای طاقت فرسای شعب ابیطالب....
🌺بستر اصلی این رمان بیان فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه کبری (س) است. نویسنده موقعیت زمانی روایت خود را از ساعت های منتهی به ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) شروع کرده و با توصیف توأمان موقعیت منزل، ذهنیت حضرت خدیجه (ع) و مردمان شهر، داستانی را تعریف می کند که بیشتر از جذابیت های قصه پردازی، از منظر روایت لذت بخش است.
🌺نویسنده، با وجود انتخاب یک زاویه دید غالب، به صورت متناوب نقطه نگاه پرداخت روایت را تغییر می دهد. و چندین روایت موازی را با چند زاویه دید به ظاهر متفاوت با یکدیگر در دل داستان نشانده است.
🌺موفقیت مهم نویسنده، در ترسیم سیمای کفار در زمان پیامبر اکرم هست.
🌺استراتژی نویسنده برای ترسیم چهره قهرمان داستانش از زبان چهره های منفی، از موفقیت های این داستان است.
🌺نام این کتاب برگرفته از عبارتی عربی است که کنیز حضرت خدیجه به وی اطلاق می کند.
#یوما
#حضرت_خدیجه #وفات_حضرت_خدیجه
معرفی کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🌟فقط یک تکه نان داشتم، یک لقمه خودم می خوردم، یک لقمه به سگی که کنارم بود، می دادم. دلم نمی آمد خودم سیر باشم و سگم گرسنه.
🌟امام، مرا که دید گفت: 《 از جایت تکان نخورد تا برگردم. 》
🌟برگشت: گفت: 《 آزادی! از همین امروز هم می روی توی باغ اربابت زندگی می کنی. 》
رفته بود پیش اربابم، هم مرا خریده بود، هم باغش را.
#آفتاب_غریب
#میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
#ماه_مبارک_رمضان
بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🌟سجده اش طولانی شده بود. تعجب کردیم. نماز جماعت و این سجده. تا به حال از پیامبر ندیده بودیم. گفتیم شاید وحی نازل شده. نماز که تمام شد علتش را پرسیدیم.
🌟فرمود: " حسنم بر گردنم سوار شده بود. دلم نیامد او را پایین بیاورم، منتظر ماندم خودش پایین بیاید."
🌟گفتیم: " یا رسول الله! با دیگران این طور رفتار نمی کنید؟
🌟فرمود: " حسن ریحانه من است، هر کس می خواهد به بهتر و مهتر بهشت نگاه کند، به حسن نگاه کند. "
#آفتاب_غریب
#میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
#ماه_مبارک_رمضان بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🌟در نخیله بود. با معاویه نشسته بود زیر سایه چند نخل. معاویه پرسید: " شنیده ام پیامبر به نخل که نگاه می کرده، می گفته چقدر خرما دارد درست هم می گفته. حسن! تو آن علم را داری؟ می دانی این نخل ها چقدر خرما دارند؟! "
🌟فرمود: " پیامبر وزن شان را می گفته، من تعداد دانه هایش را می گویم. چهار هزار و چهار دانه. "
🌟به دستور معاویه خرمای همه نخل ها را چیدند؛ چهار هزار و سه تا بود.
🌟امام فرمود: " دروغ نمی گویم، باید یک دانه دیگر باشد. همه را تفتیش کردند، در دست عبدالله بن عامر بود. "
#آفتاب_غریب
#میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
#ماه_مبارک_رمضان
بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🌟دوست دار معاویه بود. در مدحش شعر می گفت و کینه ی امام را داشت. امام را که دید دیگر چیزی را نفهمید، چشمانش را بست و دهانش را باز کرد. هر چه توانست گفت، اما امام ساکت بود.
🌟حرف هایش که تمام شد دید لبخند می زند، از حال و احوالش پرسید و کیسه ای پول به او داد تا خرج زندگی اش کند، سرش را پایین انداخت.
🌟شرمنده شده بود. محبت امام بدجوری در دلش افتاد، برگشت. دیگر ورد زبانش امام بود و تعریف از او.
🌟افتاده بودند دست و پای امام را می بوسیدند؛ خود همراه پنجاه نفر از خویشانش همه شیعه ی امام شده بودند.
#آفتاب_غریب
#میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
#امام_حسن(ع)
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🌟هر جلد از مجموعه " چهارده خورشید و یک آفتاب " شامل صد داستان خیلی کوتاه از زندگی چهارده معصوم (ع) است. داستان هایی که علاوه بر زمان ولادت ، دوران امامت و چگونگی شهادت آن بزرگواران، سیره و سبک زندگی ایشان را نیز بیان می کند. هر یک از جلدهای آن، به نامی نام گذاری شده است که هر یک صفتی بر آفتاب وجود آن معصوم هست.
🌟 " آفتاب غریب" روایت داستانی زندگی امام حسن مجتبی (ع) است که توسط فاطمه کریمی نوشته شده است. متن زیبا و موجز این کتاب، مخاطب را بر بال نسیم مهربانی همراه می سازد و به زمانه ی امام مهربانی ها می برد. زبان ساده و آشنای این نویسنده و کوتاهی داستان ها که گه گاهی بیش از یک خط نمی شود. لحظات شیرین و ماندگاری را برای خواننده می آفریند.
🌟جلوه های شخصیت امام حسن (ع) که در این داستانک ها به تصویر در آمده. نوری نوازشگر را به قلب و جان مخاطب می نشاند.
🌟داستانکها از فرازهای مهم و تاثیرگذار تاریخ زندگانی امام گزینش شده است.
#آفتاب_غریب
#ولادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
#امام_حسن(ع)
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
جوانان بهشت را سید است او
اگر تو طالب حلمی ز وی جو
منم محتاج لطف آل اطهر
شفاعت کن اماما روز محشر
#میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)😍❤️
#ولادت_امام_حسن(ع)💜
#امام_حسن(ع)💝
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
🌟خواص عجیب دعای جوشن کبیر 🤲
✍پیامبر اکرم (ص) : خداى تعالى در آسمان چهارم خانهاى بنا کرده که نامش بیت المعمور است؛ به آن خانه در هر روزى هفتاد هزار فرشته داخل مىشوند و از آن بیرون مىروند و دیگر به سوى آن تا روز قیامت بر نمىگردند و خداى عزّ و جلّ به صاحب این دعا ثواب این فرشتگان را میبخشد.🤲
در شبى که شخص این دعا را بخواند خداى تعالى به او روى مىآورد و به سوى او نظر التفات مىکند و تمامی حاجتهاى دنیا و آخرت او را برآورده می سازد.🤲
هر کسى که این دعا را بخواند، مثل مردن شهدا می میرد. خداى تعالى براى او ثواب هفتصد هزار شهید از شهیدان صحرا را مینویسد.🤲
حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) فرمودند که: هیچ بنده اى از امّت من نیست که این دعا را در ماه مبارک رمضان سه مرتبه یا یک مرتبه بخواند مگر آنکه به تحقیق که خداى تعالى بدن او را بر آتش حرام میکند و بر او بهشت واجب میشود.🤲
🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲در این #شب_قدر عزیز و شهادت مولی الموحدین #امام_علی(ع) را به همه شما تسلیت عرض می نمایم.
لطفا در این شبهای آخر #ماه_مبارک_رمضان اول از همه برای ظهور آقا مون امام زمان(عج)، و برای همه حوائج دنیا وآخرت دعا بفرمایید.
#
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
ما معمولاً در زیارت های امام علی (ع) و سایر اظهار ادب ها،مدعی می شویم که ما دوست ِ دوست تو ( تولّی) و دشمنِ دشمن تو ( تبرّی ) هستیم. تعبیر دیگر این جمله این است که ما بسوی آن نقطه می رویم که در جوِّ جاذبه ی تو قرار دارد و تو جذب می کنیو از آن نقاط دوری می گزینیم که تو آنها را دفع میکنی.
#جاذبه_و_دافعه_علی(ع)
#امام_علی(ع)
#شب_قدر
بریده_کتاب
✅@maghar98
پیدایش طبقه جاهل مسلک مقدس مآب که خوارج جزئی از آنها بودند، برای اسلام گران تمام شد. گذشته از خوارج که با همه عیبها از فضیلت شجاعت و فداکاری بهره مند بودند، عده ای دیگر از این تیپ ظاهر گرا به وجود آمد که این هنر را هم نداشت. اینها اسلام را به سوی رهبانیت و انزوا کشاندند، بازار تظاهر و ریا را رایج کردند.
اینها چون آن هنر را نداشتند که شمشیر پولادین بر روی صاحبان قدرت بکشند، شمشیر زبان را بر روی صاحبان فضیلت کشیدند؛ بازار تکفیر و تفسیق و نسبت بی دینی به هر صاحب فضیلت را رایج ساختند.
اثر کوته بینی و کج فهمی بود که از سیاست قرآن به نیزه کردن گول خوردند و بزرگ ترین خطرات را برای اسلام به وجود آوردند و علی را که می رفت تا ریشه نفاق ها را برکند و معاویه و افکار او را برای همیشه نابود سازد، از جنگ بازداشتند و به دنبال آن چه حوادث شومی که بر جامعه اسلامی رو آورد!
سیاست قرآن بر نیزه کردن، سیزده قرن است که کم و بیش میان مسلمین رایج است. مخصوصاً هر وقت مقدس مآبان و متظاهران زیاد می شوند و تظاهر به تقوی و زهد بازار پیدا می کند، سیاست قرآن به نیزه کردن از طرف افراد فرصت طلب و سود جو رایج می گردد.
#جاذبه_و_دافعه_علی(ع)
#امام_علی(ع)
#شب_قدر
بریده_کتاب
✅@maghar98
على(ع) شخصیت دو نیرویى
على(ع) از مردانى است که جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است که همانند او در تاریخ پیدا نمى شود.
در دوران زندگیش عناصر شریف و نجیب و عدالت جو و خدمتگزار گرد محور وجودش مى چرخیدند, که هرکدام تاریخچه اى آموزنده دارند. و پس از سال ها بلکه قرن ها از مرگش بازهم عاشقان و شیفتگانى دارد که با جان از ناوک دشمنانش استقبال مى کنند. همانند میثم تمار که بیست سال پس از شهادت على(ع) برسرچوبه دار از فضایل او سخن مى گوید و مانند ابن سکیت که درحضور متوکل خلیفه عباسى, قنبر, غلام على(ع) را برخلیفه و شاهزادگانش ترجیح مى دهد و جان برسراین تعریف گذاشته و با خشونت تمام به شهادت مى رسد.
على(ع) به همین شدت دشمنان سرسختى دارد که از نام او به خود مى پیچند. آرى على(ع) به صورت یک مکتب در آمده و از صورت یک فرد بیرون آمده است.
#جاذبه_و_دافعه_علی(ع)
#امام_علی(ع)
#شب_قدر
بریده_کتاب
✅@maghar98
سیوطى روایت مى کند, پیامبر(ص) فرمود: دوستى على(ع) ایمان و دشمنى با وى نفاق است.
على(ع) محبوب ترین افراد در پیشگاه خدا و پیامبر(ص) بود و قهراً بهترین محبوب ها خواهد بود. انس بن مالک مى گوید: روزى ام ایمن مرغ بریانى را براى رسول خدا(ص) آورد. حضرت فرمود: "خدایا! محبوب ترین بندگانت را برسان تا با من در خوردن این مرغ همراه شود. "
هماندم درکوبیده شد. من گفتم: خدا کند مردى از انصار باشد! در را باز کردم. على پشت در بود. به او گفتم: پیامبر(ص) مشغول کارى است. على(ع) برگشت. پس از مدتى دوباره درکوبیده شد. من همان آرزو را کردم ولى باز هم على پشت در بود و من او را برگرداندم. بار سوم پیامبر(ص) فرمود: "برو در را باز کن و او را به خانه بیاور. تو اول کسى نیستى که قومت را دوست دارى; او از انصار نیست." رفتم و در را گشودم و على وارد شد و با پیامبر(ص) مرغ را خورد.
#جاذبه_و_دافعه_علی(ع)
#امام_علی(ع)
#شب_قدر
بریده_کتاب
✅@maghar98
🎨با اصغر رفتیم سراغ رضا هوریا، دم خانه شان. رضا، پهلوان و قُلدُر بود. ورزشکار بود و عضو تیم ملی والیبال جوانان. معلّم آموزش و پرورش، مَشتی و با تربیت و عارف و عیّار. هر وقت مرا می دید از لوطی گری ابراهیم هادی می پرسید. مریدش بود. با ابراهیم والیبال بازی کرده بود پشت سرش نماز خوانده بود.
🎨مرا بغل کرد و با هم عشق کردیم. گفتم: «گردان داره می ره منطقه؛ رزق و روزی نداریم. اومدیم پِی اَت، بیای و کارها را ردیف کنی. »
🎨گفت: « آقا سرِ ما رو ببر. سر رضا، پیشکش بچه ی حضرت زهرا(س)؛ امّا یه گیر تو کاره. »
گفتم : « چی شده؟ » گفت: « من باید از بی بی خداحافظی کنم. » گفتم: « بی بی کیه بابا؟ سیصد تا آدم فردا می خوان برن عملیات. تدارکات لنگ مونده. » گفت: « شما تو ماشین بشین. تا یه چای بخورین، من اومدم. »
🎨من و اصغر داخل ماشین نشستیم. رضا یک سینی چای برایمان آورد. رفت و در این خانم آن خانه را زد؛ اما بی بی را پیدا نکرد. آمد و گفت: « من نمی تونم بیام سیّد. باید بی بی رو ببینم و ازش خداحافظی کنم. شما برین من فردا اول وقت خودمو میرسونم دوکوهه. »
گفتم: « بیا بریم طوری نمی شه. » گفت: « نه، حرمت مادر را که می دونید...»
🎨من از این همه معرفت حیران ماندم. با خودم گفتم: بی خود نیست بعضیا شهید میشوند؛ و بعضی ها نه. انگار یک مانعی سر راه شان هست. نمیدانم گیر کار من کجاست که مانده ام.
#کوچه_نقاشها
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🎨بعد از ظهر، خورد و خسته تکیه دادم به شانه خاکی سیل بند. یک تویوتا ناهار آورد. آهسته از روی سیل بند رد شد و یکی یکی غذاها را پرت کرد برای بچه های پشت سیل بند. بچه ها رو هوا غذا را میگرفتند. برنج و گوشت بود؛ در ظرفهای پلاستیکی. بعد بطری های پلاستیکی را آب انداخت. بچهها، آب را در قمقمه شان ریختند. من قمقمه نداشتم هر وقت تشنه می شدم، قمقمه ی بغل دستی ام را میگرفتم و یک پوک می زدم. یکی از بچهها اسمش اسرافیل بود؛ کم سن و سال و خوش خنده. به راننده تویوتا گفت : « داداش می ری عقب، محبت کن جنازه ی منو هم ببر. »
لقمه توی دهانمان بود که خنده مان گرفت.
🎨 تویوتا رفت تا سیل بند. غذا را پخش کرد، دور زد و داشت بر می گشت که یک دفعه یک خمپاره خورد بغل اسرافیل. ظرف غذایم را پرت کردم شیرجه رفتم روی زمین؛ اما سریع بلند شدم.
وسط گرد و خاک دویدم طرف اسرافیل.
🎨 ترکش به شاهرگش خورده بود و درجا تمام کرده بود. چند تا از بچه های دور و برش زخمی شده و غرق خون، پخش و پلا بودند. جنازه ی اسرافیل و زخمیها را انداختیم پشت همان تویوتا فرستادیم عقب.
🎨برگشتم همان جا که خون اسرافیل با خاک قاتی شده بود، نشستم. زمین از خون خیس بود. غذا از گلویم پایین نرفت. گذاشتمش و تکیه دادم به خاکریز.
#کوچه_نقاشها
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🎨واقعاً دلم می لرزید. ناخودآگاه آیه «الا بذکر الله تطمئن القلوب» را چند بار زمزمه کردم از خدا خواستم حالا که قرار است به دست کموله ی نامرد بمیرم، دستکم دلم قرص باشد و با گردن راست کشته شوم. چه شبی بود شبی که به اندازه هزار شب طول کشید. انگار نمی خواست صبح شود.
🎨 باید ترس را در خودم می کشتم تا سرپا بمانم. هر لحظه منتظر بودم بریزن با کارد سلاخی شان سرم را ببرند یا با یک گلوله کار را تمام کنند؛
🎨همان کاری که بارها با رفقایمان کرده بودند. این ذهنیتی بود که از ضد انقلاب داشتم و جز این چیزی ندیدم. با قساوت میکشتند و ذره ای رحم و مروّت در دلشان نبود.
🎨حاج #قاسم در نماز بود که اذان صبح را گفتند. تک و توک مردم توی خانه هایشان الله اکبر گفتند. با آن تهدیدها، اگر کسی می خواست یه قطره آب یا لقمه ای نان به ما بدهد، پس می افتاد و دیگر جرأت نمیکرد پایش را از خانه بیرون بگذارد...
#کوچه_نقاشها
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🎨فردای آن روز صبح زود برگشتم منطقه بچه ها در اردوگاه کارون مستقر بودند. اصغر را پیدا کردم. اصغر گفت: «سیّد تو نبودی، گردان در به در بود. تو این دو روز این ها توی چادر ده بار دعوا کردهاند. اعصابشون داغونه. چند شبانه روز نخوابیدند. پیرهن هم رو پاره می کنن؛ یا می شینن گریه می کنن. نزدیکترین دوستاشون شهید شدن؛ غصه میخورن. آدم سالمشون یا روانیه یا شیمیاییه. غیرتی ها همه موندن، ترکش خوردن، اما عقب نرفتن.»
🎨رفتم توی چادر تا حالی از بچهها بپرسم. دیدم اصغر راست میگوید. همه بچهها، سر و دستشان را بسته اند. هرکدامشان یک جایشان زخم خورده، اما عقب نرفته اند.
🎨به اصغر گفتم: « این ها مردونگی کردن نپیچیدن؛ اما جنگ هم دیگه نمی تونن برن. هم جسمی خرابن، هم روحی. بیا امروز آبادشون کنیم. »
🎨اصغر گفت: « بچهها رو فرستادم تدارکات، ماشین بیارن، نیروها رو بفرستیم مرخصی. گفتن: ماشین نداریم. پنج تا ماشین هست که ساعت ۵ بعد از ظهر میاد عمار رو ببره عقب؛ وگرنه من دیروز اینها را میفرستادم تهران. »
گفتم: « الان یک رَکَب به تدارکاتچی ها می زنم تا شما نفس سید را ببینید! »
رفتم پلاکارد گردان عمار را کار گرفتم. روی کلمه ی عمار نوشتم گردان میثم....
#کوچه_نقاشها
#سید_ابوالفضل_کاظمی
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🎨کوچه نقاش ها داستان زندگیمردی است از مردستان سرزمین مان. سرگذشت سید ابوالفضل کاظمی، فرمانده گردان میثم از زبان خودش.
🎨این کتاب فوق العاده است.
از خط و گذر اولش بوی جنگ و جبهه و شهید می ده تا گذر شانزده و خط آخرش....
حتی خاطره های بچگی سید ابوالفضل. بوی پهلوانی، شجاعت، مردانگی، بزرگیِ روح، غم از دست دادنِ رفیق، بوی عشق و عشق و عشق....
🎨او در سال۱۳۳۵ در تهران در کوچه نقاشها در مرحله گارد ماشین دودی بین خیابان صفّاری و خیابان خراسان به دنیا آمد. به دلیل علاقه اش به این محلّه و کوچه نام کتاب را کوچه نقاش ها گذاشته است. کتابی روان و جذاب رویداددهای انقلابی و هشت سال دفاع مقدس را تا حدود خوبی از زاویه ای جدید و نو به تصویر کشیده است.
🎨او دست ما را میگیرد و ما را با شانزده گذر از زندگی اش می برد. کتاب حاصل سه ماه مصاحبه خانم صبوری با سید است.
🎨کاظمی فرمانده گردان بسیجی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بوده است. وی در طول جنگ در چندین عملیات به صورت نیرویی آزاد شرکت داشته و در عملیات کربلای ۵ و ۸ فرمانده گردان عملیات میثم بوده است.
#کوچه_نقاشها
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🎥کنایه بغضآلود مجری صداوسیما به برخی از سلبریتیها🔸دختر باشی، اهل افغانستان باشی، اسم مدرسهت سیدالشهدا(ع) باشه دیگه هشتگ برات ترند نمیشه و کسی برات شمع روشن نمیکنه!
وسازمانی برایت بیانیه نمیدهد وجایی برایت دو دقیقه سکوت نمیکنند و ...
*
ديروز تو افغانستان
*كنار مدرسه* *دخترونه شيعيان، يه خودرو و موتور منفجر شد و ۵۸ تا طفل معصوم شهيد شدن🌹*
*صدا از احدي در نيومد*
*اگه اين اتفاق، خدايي نكرده تو يه مدرسه اروپايي بود، الان كل دنيا عزادار شده بود و مردم ما جلو سفارتشون شمع روشن ميكردن*
*اندازه وظيفه خودتون اين جنايت و اين مظلوميت رو نشر بديد لعنت خدا بر دشمنان بشریت*
*و تو گروهها پخش كنيد انا لله وانا الیه راجعون شادی روحشان صلوات*
🖤😭🖤😭🖤🖤😭🖤
*اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها*
جان پدر کجاستی!!!😢😭😭😭
#افغانستان_تسلیت #دشت_برچی
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ...
ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ.
ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ
ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ .
"ﺁﻣﯿﻦ یارب العالمین"
عید سعید فطر مبـارک باد
طاعات و عباداتتان قبول درگاه حق تعالی
#عید_فطر
#ماه_شوال
#ماه_مبارک_رمضان
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
شهیدانه
انتخابات و مشارکت سیاسی مردم، خنثی سازی توطئه ها و تهدیدات دشمنان است که در عین حال موجب افزایش اقتدار نظام و امنیت ملی کشور شده، که در عین حال موجب افزایش اقتدار نظام و امنیت ملی کشور شده و پیامدهای مثبت منطقه ای و بین المللی برای هر نظام سیاسی خواهد داشت. از همین رو است که دشمنان مدتها بیش از هر انتخابات با تبلیغات گسترده و وسیع در پِی القای موج نا امیدی در بیم مردم ایران بر می آیند تا مشارکت در انتخابات را به حداقل رسانده و در گام بعد مانع انتخاب فرد اصلح شوند.
در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ و با ضرورت تولید گفتمان محوری بر اساس نیاز امروز کشور، اندیشکده راهبردی سعداء اثر پژوهشی جدید خود را با نام "انتخابات؛ تَکرار یا تغییر" منتشر کرده با نویسندگی سید محمد حسین راجی.
کتاب حاضر در پی پاسخ به شبهات انتخاباتی و ضرورت حضور در انتخابات با محوریت سه سوال اساسی مردم درباره انتخابات است.
✅سوال اول پیرامون لزوممشارکت حداکثری در انتخابات هست که در ذیل این عنوان به تبلیغات منفی دشمن نسبت به موضوعاتی نظیر نبودِ آزادی در ایران و عدمِ کارآمدی نظام در چهار دهه گذشته همچنین به علت ضرورت وجود شورای نگهبان پرداخته است.
در این فصل به سوالات ریشه ای مثل " چرا باید رأی بدهیم"، " چرایی ضرورت وجود شورای نگهبان" و بررسی اینکه آیا راه حلی برای خروج از مشکلات اقتصادی وجود دارد یا خیر، می پردازد.
✅در سوال دوم درباره چرایی مشکلات کشور در بحث اقتصادی_ خصوصاً در سال های اخیر آمده است.
و در ذیل آن به "بررسی ریشه تاریخی مسائل کاهش ارزش پول در ایران"، "تکیه به ذخایر ارزی نفتی برای حفظ ارزش پول ملی در دوران پهلوی"، و "ضعف تولید و قرار گرفتن توزیع به عنوان قطب توسعه ایران" از مباحثی هست که در فصل دوم پرداخته شده است.
✅سوال سوم راهکارهای حل مشکلات آمده که با بررسی تجربه سایر کشورها ثابت می شود که تنها راه نجات اقتصاد، نگاه به درون و جهش تولید هست.
و در این فصل به عناوینی چون " عاقبت لغو تحریم ها بدون تقویت تولید داخل"، " انتظارات خارجی ها از کشورهای در حال توسعه برای سرمایه گذاری و انتقال تکنولوژی"، " هزینه های غیر قابل اجتناب حذف مقررات ورود و خروج سرمایه از کشور"، " خصوصی سازی سریع و بی ضابطه؛ بلای جان کشورها" و " کاهش دخالت در بازار؛ توصیه ویران کننده آمریکایی ها به شیلی" مورد بحث قرار گرفته.
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر
#انتخابات. #انتخابات_1400
سید_محمد_حسین_راجی معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅═✧🌴❁﷽❁🌴✧═┅┄
غربت بقیع
میچکد غربت چو بارانی ز معنای بقیع
اوج غربت میشود معنا ز شبهای بقیع
میفرستم کفتر جلد دلم را سمت آن
مینشیند با ادب محو تماشای بقیع
نیست حتی نور شمعی در سرای این حریم
نیست حتی یک نفر در کل پهنای بقیع
زائرش هر شب ستاره ماه و باد و آسمان
گنبد این بقعه باشد سقف مینای بقیع
روز هم چون میرسد خورشید زائر میشود
سایه پنهان میشود از هرم گرمای بقیع
ناگهان جا میخورد تا روضهخوانی میرسد
عاشقی که آمده از شوق رؤیای بقیع
بغض سختی میزند چنگی به جان زائرش
بیصدا هقهق کند از درد نجوای بقیع
بیصدا مثل حسن مانند زینب چون حسین
لحظهی غسل علی بر جسم زهرای بقیع
#بقیع_لنا🖤 #هشتم_شوال #بقیع
🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🗳فکر می کنید رأی ندادن گزینه خوبی است؟ بعد از آنکه رأی ندادید چکار خواهید کرد؟ رأی ندادن شما چه اثر ملموسی در جامعه و زندگی شخصی شما خواهد گذاشت؟ آیا با پایین آمدن در صد مشارکت، اضافه درآمد یا بیمه ارزان تر پیدا می کنید؟
🗳در کتاب کلیات علم اقتصاد ، نوشته گریگوری منکیو، می خوانیم: " افراد عاقل به حاشیه فکر می کنند." او این جمله را به عنوان یکی از اصول ده گانه اقتصاد در نظر می گیرد. اگر قرار باشد برای تعطیلات آخر هفته، بین شرکت در مهمانی و درس خواندن یکی را انتخاب کنیم، تمام فاکتورها به نفع مهمانی است و درس خواندن در محیطی کسل کننده، عاقلانه نیست اما خوشی مهمانی گذراست؛ در حالی که درس خواندن می تواند آینده ی ما را به طور کامل متحول کند. پس ماندن در خانه و درس خواندن عاقلانه تر است.
🗳تأثیر نرفتن پای صندوق رأی( اگر تاثیری داشته باشد) گذراست. بعد از یک ماه، دیگر کسی از تعداد رأی های رئیس جمهور منتخب حرف نمی زند؛ اما تأثیر آرای اخذ شده، بیش از چهار سال دوام دارد. بر اساس نظر پروفسور منکیو(استاد دانشگاه هاروارد) شرکت در انتخابات، انتخابی عاقلانه تر هست، چرا که اثرش تأثیر بیشتری دارد.
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر سید_محمد_حسین_راجی
#انتخابات
#انتخابات_1400 معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🗳جمهوری اسلامی در این ۴۲ سال، دست آوردهای بسیاری را در زمینه های مختلف کسب کرده است که برخی از آنها در جهان بی نظیر است؛ اما متاسفانه این دست آوردها به دلایل مختلف مورد توجه قرار نگرفته است.
🗳اولین دلیل، هجمه ی بی سابقه تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی و دومین دلیل آن، وضعیت غیر مناسب سالهای مختلف در کشور ایران است؛👈 همان طور که در بحث فقر و ضریب جینی ملاحظه شده، جمهوری اسلامی حدود ۳۵ سال فقر را کاهش داده که متأسفانه در هشت سال آخر نه تنها این کاهش متوقف شد، بلکه در مسیر افزایشی نیز قرار گرفت.
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر
سید_محمد_حسین_راجی
#دولت_سوم_روحانی😡 #انتخابات_1400
معرفی_ کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🗳شرکت در انتخابات " حق" بزرگ و مهمی است. همین امروز مردم بسیاری در جهان برای داشتن حق رأی می جنگند و عده ی زیادی در این راه کشته می شوند.
🗳امروز در کشورهایی مثل برخی از کشورهای عربی زنان حق رأی ندارند و مردم برای احقاق این حق تلاش می کنند و در مواردی هزینه ای سنگین می پردازند.
🗳تصور کنید بگویند مردم دیگر حق رأی ندارند، آیا این خبر شما را ناراحت نخواهد کرد؟ آیا دل تان نمی خواهد برای تغییر شرایط کاری کنید؟ حالا این حق در کشور ما وجود دارد؛ حقی که برای داشتن آن زحمت زیادی کشیده شده است.
🗳امروز زنان و مردان زیادی مستقل از زبان و رنگ و قومیت حق دارند رأی شان را به صندوق بیندازند.از این حق استفاده کنیم.
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر
#انتخابات #انتخابات_1400
سید_محمد_حسین_راجی. بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🗳هیچ کشوری از روز اول تاریخ به طور کامل دموکراتیک نبوده است. کشور ما هم برای رسیدن به امکان انتخاب، بهای زیادی داده است.
🗳با وجود این، فرآیند مردم سالار، فرآیندی است که به آرامی رخ می دهد. لازم هست مردم با حقوق و وظایف شان در یک نظام مردم سالار آشنا شوند و آرام آرام بسوی شرایط ایده آل نزدیک شود.
🗳در مقابل، هر رأی خاموش، رسیدن به بلوغ کامل سیاسی را کند می کند.
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر
#انتخابات_1400 #انتخابات
سید_محمد_حسین_راجی. بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@