eitaa logo
شهیدانه
1.7هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
6.3هزار ویدیو
14 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟عبدالمهدی خوب قرآن می خواند، خوب قصه های پر مفهوم تعریف می کرد، خوب سرود تمرین می کرد...... خلاصه اینکه خوب می توانست هم بچه ها را دور خودش جمع نگه دارد، هم جمع را مفید اداره کند. 🌟کم کم مُحرّم می شد می شد، نوحه هم می خواند و بچه ها با نوای او دست بر سینه می کوبیدند و همراهی می کردند. در مدرسه هم درسش را چنان یاد می گرفت که بتواند یاد دیگران هم بدهد. گاهی خانه بچه ها می رفت و ریاضی یادشان می داد، اما این ها خیلی مهم نبود چون کار عادی عبدالمهدی بود. 🌟خارق العاده تر از آن این بود که خانه یکی از همین بچه ها رفت و ریاضی یادش می داد، مادر بچه برایش نوشابه کوکاکولا آورد تا لبی تر کند اما؛ عبدالمهدی نخورد! ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🌟روز خرید، در بازار عبدالمهدی گفته بود هرچه عروس دوست دارد بگیرد. هرچه می‌ خواهد. بانو خودش زیر بار خرید گران و کلان نرفته بود. به ذائقۀ خانواده‌ ها نگاه نکرده بود. به اندازۀ نیاز اندک و ارزان خریده بود. 🌟 نیازش نگاه خدا بود دنبال زندگی‌ شان، نه طلا و پارچه و چرم گران وسط خرت و پرت‌ های خانه‌ شان! به همین راحتی هم عقد کردند و هم عروسی. آخر شب عبدالمهدی رفت تا عروسش را بیاورد. دست عروس سفید پوشش را که گرفت، چادر عروسش را که روی صورتش کشید، آرام آرام کنار گوشش زمزمه کرد: 🌟_ آخر شب آمده‌ام دنبالت که چشم نامحرمی به خانمم نیفتد… آدم باید یک جایی دلش را تحویل عشق بدهد و پله پله برود بالا تا خدا! خانه اجاره‌ ای، وسایل مورد نیاز، شروع زندگی شیرین و .... بعد هم سکونت در ۲ اتاق خانۀ عموی عبدالمهدی. عروس و داماد زندگی را زیر سایه‌ی خدا و نگاه خدا شروع کرده بودند. پس نه اصرافی بود، نه تلخی ای، نه توقعی، نه حسادتی، نخ حسرتی.... راحت بودند و خوشحال، کمکِ هم بودند و می ساختند با تمام کم و زیادها!! ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🌟دل وقتی که زیاد بی‌محبتی ببیند، می‌گیرد. این را همه قبول دارند. دل، فرماندۀ عاطفی جسم و روح است، تنها که بشود، اذیت می‌شود. همین هم می‌شود که انسان‌ها دنبال کسی می‌گردند که بشود محرم دلشان و پناه عاطفی‌شان! 🌟همین آدم را در به در می‌کند، می‌کشاند تا ناکجا آباد! سر مزار عبدالمهدی اما آبادی دل‌هاست؛ کفایت می‌کند دقایقی در گلزار شهدای کرمان توقف کنی، از جمعیت متفاوتی که سر مزار او می‌نشینند و با او گرم گفت‌و‌گو می‌شوند، مبهوت می‌شوی. کوچک و بزرگ، پیر و جوان… جوان جوان جوان… 🌟عبدالمهدی کتاب پنجم مجموعه از او ،نوشته نرجس شکوریان فرد است که در انتشارات عهد مانا به چاپ رسیده است. 🌟این کتاب که در حوزه ادبیات پایدرای و دفاع مقدس جای دارد به قصهٔ شهید عبدالمهدی مغفوری می‌پردازد. 🌟 مجموعه از او پنج جلد دارد که هر جلد حاوی خاطرات شیرینی از شهدا است. و این کتاب راوی زندگی شهیدی از تبار حاج قاسم است که..... ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هرچه به جنبه‌های خصوصی‌تر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر می‌بینید. 🌹 ۷ تیر، سالروز شهادت شهید بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دحو الارض، روزِ دعا برای ظهور امام عصر 🔵 در فرازی از دعای روز دحوالارض این چنین به درگاه خداوند متعال عرضه می‌داریم: 🔹اَللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ وَ... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَمِيعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ‏ وَ ابْعَثْنَا فِي كَرَّتِهِ حَتَّى نَكُونَ فِي زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ‏ اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَيَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ وَ ارْدُدْ إِلَيْنَا سَلاَمَهُ‏ وَ السَّلاَمُ عَلَيْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏ 🔸خدایا بر او و بر آباء طاهرينش درود فرست و ما را از اصحاب و سپاهیانش قرار ده و در رجعتش ما را برانگيز تا اینكه در زمان دولتش، از ياوران او باشيم؛ خدایا درک ظهورش را روزیمان کن و در روزگارش ما را حاضر فرما و درود بر او فرست و سلام او را هم به ما برسان؛ که سلام و رحمت و برکت خدا بر او باد. 🔺 ۲۵ ذیقعده دحوالارض روز دعا برای فرج
☔«سر تکان دادم و دست انداختم دور گردنش. چه‌قدر خوش‌حال بودم که برگشته بود و دیگر اَخمو نبود. پرسیدم: «چی را می‌خواستی به من بگویی؟» ☔با خوش‌حالی گفت: « پس نامه‌ام را پیدا کردی! » با چشم‌هایم آره گفتم و دوباره پرسیدم: « چی را می‌خواستی بگویی؟ » کلاهش را کمی جابه‌جا کرد و گفت: «خیلی فکر خوبی کردی که خودت را پوشاندی. » گفتم: « فکر خدا است؛ نه فکر من، ولی...» چندبار تکرار کرد: « فکر خدا... فکر خدا... اوووه! » و یک‌دفعه از جا پرید، انگار چیزی فهمیده باشد. ☔اگر حرفم را قطع نمی‌کرد، به او می‌گفتم که موهای من آبی نیست؛ که این‌ها را فقط به‌خاطر خدا می‌پوشانم، چون خیلی دوسش دارم و می‌خواهم به حرفش گوش کنم؛ ولی همان موقع سوار پرنده شد و رفت. لینالونا را می‌گویم.» ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
☔اگر دوست داری دختر کوچیکت غیرمستقیم با مفهوم حجاب آشنا بشه و براش جذاب باشه، کتاب « لینالونا » رو پیشنهاد می‌کنم. ☔توی این کتاب در قالب یک داستان جذاب، ارزش و مفهوم حجاب توضیح داده شده. این کتاب مناسب سنین آغاز دبستانه و می‌تونه یه هدیه خوب برای کودک باشه. داستان لینالونا درباره‌ی ماجرای دوستی یک دختر خردسال با آدم کوچولویی به اسم لینالوناست. ☔ این داستان فانتزی به زبانی کودکانه از مسئله‌ی حجاب می‌گوید. دوستی دخترک و لینالونا و صحبت‌های آن‌ دو درباره‌ی حجاب با قلمی روان و زیبا این امکان را به مخاطب کم سن و سال خود می‌دهد تا بدون استفاده از کلمات قلمبه‌سلمبه با ارزش حجاب آشنا شود. ☔خانم ژوبرت مخاطب خود را خوب می شناسد. ميداند از کجا و چه چیزی حرف بزند تا کودک را جذب روایت کند.اول پرسش گری در کودک ایجاد می کند و دغدغه ای برایش می سازدتا کنجکاو شود و بعد پیگیر داستان شود و ببیند قضیه از چه قرار است. آن وقت با خواندن ادامه داستان آن نکته ظریف و متعالی به کودک نمایانده می شود. ☔او مهارت خاصی در توصیف اِلِمانهای دینی به زبان کودکانه، جذاب و روان دارد. لینالونا کتاب خوبی در زمینه تبیین مفاهیم دینی برای کودکان است که نویسنده با هنرمندی و درکی زیرکانه توانسته این مسئله را در دنیای کودکانه بیان کند. ☔نویسنده با تصویرهای زیبا و رویایی کتاب که با رنگ‌هایی متنوع و چشم‌نواز کشیده شده‌اند، بر جذابیت متن افزوده است. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ناشر این کتاب آن را برای گروه سنی ب منتشر کرده است. ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
☔توی سرزمین ما وسط جنگل کاج، همه مو قرمزند؛ این شد که هرکی من را با موهای آبی ام می یدی میگفت: چه دختر قشنگی! ☔کوچکتر که بودم خیلی خوشم می اومد ولی بعد خسته شدم و با خودم گفتم چرا همه فقط قشنگی مرا می بینند؟! ☔ چرا هیچکس نمی گوید: " چه دختر مهربانی" یا " چه دختر زرنگی!" من که خیلی سعی میکنم خوب باشم، درست کار کنم و فکرهای جالبی داشته باشم. ☔☔☔می دانی؟ دلم می‌خواهد به خاطر خوبی ام دوست داشته باشند نه به خاطر قشنگی آن!! ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
☔توی سرزمین ما وسط جنگل کاج، همه مو قرمزند؛ این شد که هرکی من را با موهای آبی ام می دید میگفت: چه دختر قشنگی! ☔کوچکتر که بودم خیلی خوشم می اومد ولی بعد خسته شدم و با خودم گفتم چرا همه فقط قشنگی مرا می بینند؟! ☔ چرا هیچکس نمی گوید: " چه دختر مهربانی" یا " چه دختر زرنگی!" من که خیلی سعی میکنم خوب باشم، درست کار کنم و فکرهای جالبی داشته باشم. ☔☔☔می دانی؟ دلم می‌خواهد به خاطر خوبی ام دوست داشته باشند نه به خاطر قشنگی آن!! ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لباسے فاخر به تن ڪرده ای... از جنس حیاء با،بوی زهرای اطهر... این نه یڪ لباس ساده بلڪه بندبند را فرشته ها بافته اند..♥️ چادرسیاه تو در محشر رو سفیدت میڪند😍 ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 اسمـے گره‌گشا تر از اسم جـواد نیسٺ پایان هرچہ خواستم از او نـداد نیسٺ بیـن تمام صحن و سراها طلوع صبح جایے بہ باصفائے باب‌ المـراد نیسٺ 🥀 ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@